ايران

پيك

                         

اين صندلی، در يك بازی امنيتي

زير پاي معاون خاتمی شكست!

 

 

سيدمحمد علی ابطحی در يكی از يادداشت های روزانه اش، ماجرائی را به طنز نوشته كه بنظر نمی آيد چندان طنز باشد. او وزن خودش را موجب اين حادثه تلقی كرده اما همين كه حادثه در ساختمان سيمای جمهوری اسلامی رخ داده و محبت آن آقايان نسبت به ايشان هم زبان زد است، كافی است و نيازی به شرح مصبت نيست! ابطحی را برای مصاحبه در باره انتخابات مجلس هفتم به سيمای جمهوری اسلامی برده بودند تا تلويزيون الجزيره يك برنامه مستقيم در باره اين انتخابات تهيه كند. سيمای جمهوری اسلامی كه همه ابتكارات انتخاباتی را در دست داشته و با شكل و شمايل اعضای كابينه خاتمی و بويژه طرفداران پروپا قرص او_ از جمله ابطحي) دلی پرخون دارد، به شيوه ای امنيتی صندلی را از زير ابطحی می كشد. يعنی صندلی شكسته ای را برای او در نظر می گيرد تا وسط مصاحبه نقش زمين شود و توجه بينندگان تلويزيون الجزيره پيش از آنكه به حرف های او باشد، به نقش بر زمين شدن او جلب شود. چه كسی می تواند باور كند كه درتمام دم و دستگاه سيمای جمهوری اسلامی يك صندلی سالم نبوده كه معاون پارلمانی رئيس جمهور روی آن بنشيند؟

واقعا كار حكومت در جمهوری اسلامی به يك نمايشنامه مضحك تبديل شده است. نمايشنامه ای كه شريعتمداری و باهنر، آقا محمدی و لاريجانی، ميرحجاری و جنتی ميدان را بدست گرفته اند و بقيه را به رقص آورده اند!

گزارش ابطحی را بخوانيد:

 شب بعد از انتخابات دوست خوبم غسان بن جدو، نماينده تلويزيون الجزيره قطر از من دعوت كرد، مهمان برنامه گفتگوی آزاد 2 ساعته تلويزون آنان باشم. اول فكر كردم كه با وضيعت مقدمات انتخابات، ميزان مشاركت و افرادی كه انتخاب شده اند، مصاحبه  را قبول نكنم.  بعد فكر كردم كه اتفاقاً بايد حرف زد تحليل كرد و در همين شرايط كه جهان آماده شنيدن است توضيحات لازم را در مورد انتخابات داد. محمود شمس الواعظين و محمد صادق حسينی و نيز تعدادی شركت كننده در مصاحبه بودند. امكانات موجود در استوديوی تلويزيون صدا و سيما كه برنامه از آنجا به طور مستقيم پخش می شود خيلی اندك و طبق معمول خراب بود. بعد از كلی تأخير، پخش زنده برنامه آغاز شد. مقدمتاً من صحبت كردم. اين مصاحبه ها در اين روزهای حساس به زبان مادری فارسی هم  خيلی سخت است، تا چه رسد به اينكه به عربی مصاحبه زنده داشته باشيم. بايد خيلی افكارم را جمع كنم تا من كه عرب نيستم و عربی را ياد گرفته ام بتوانم معادل عربی حرف سياسی را در اين شرايط سخت، به فارسی پيدا كنم و همزمان در ذهن ترجمه كنم و آنرا ادا نمايم.

بعد از صحبت من، شمس الواعظين داشت صحبت می كرد و من غرق در افكار خودم بودم كه يك مرتبه صندلی چوبی كه من روی آن نشسته بودم شكست و من پخش زمين استوديو شدم و پاهام در هوا معلق. وآی چه شانسی آوردم دوربين روی من نبود. شمس هم  با مهارت با يك ثانيه تأمل مطلبش را ادامه داد. ولی صدای شكستن صندلی پخش شده بود. وقتی مطلب شمس تمام شد، غسان به بهانه پخش يك آنونس تبليغاتی چند دقيقه برنامه را قطع كرد تا صندلی را عوض كردند.

اگر آن لحظه دوربين روی من بود و بطور مستقيم اين منظره پخش می شد يكی از پر مشتری ترين صحنه های تلويزيون می شد كه حتماً در همه دنيا آنرا پخش می كردند. خيلی خنديدن. حالا خدا وكيلی هم اش هم تقصير صندلی نبود، وزن زياد بنده عامل مؤثرتر در شكستن صندلی بی گناه من بود. اين را خودم بگم بهتر از اينكه شما بگين! مگه نه؟

حالا جالب اين بود كه موبايل  معروفم را دم در استوديو به اين آقای مجتبی خدمتگزار دوست خوبی كه همراه من بود، سپرده بودم. او هم كه در اين مدت فهميده بود اين مناظر بدرد من می خورد در آن شلوغی از صندلی شكسته به عنوان آلت جرم با همان موبايل من چند عكس گرفت كه امشب دستمايه من شده كه اين خاطره را نقل كنم. اگر همان زمانی كه پخش زمين شده بودم می توانست عكس بگيرد كه معركه تر بود.

اما عليرغم همه اين حرفها، بازسازی روحيه كردم و دفاع جانانه ای از افكار و عقايد خودم در مورد انتخابات نمودم. ولی باز هم بگم مصاحبه زنده عربی خيلی سخته! خصوصاً بعد از اين سقوط آزاد!

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی