ايران

پيك

                         

از سوی ارگان مركزی "زندان"

قتل زندانيان سياسي

 زمينه سازی می شود!

 

 

از عجايب حكومتی در جمهوری اسلامی، يكی هم  مجهز بودن سازمان زندان ها به يك ارگان مطبوعاتی است و اين درحالی است كه به مجلس مملكت اجازه انتشار روزنامه ندادند و احزاب رسمی كشور هم اجازه انتشار ارگان ندارند. بعنوان نمونه، روزنامه مشاركت را كه ارگان جبهه مشاركت ايران اسلامی بود توقيف كردند و يا هفته نامه "عصرما" ارگان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی را بستند.

ارگان مطبوعاتی سازمان زندان ها "حمايت" نام دارد. سازمان زندان ها نيز مستقيم وغير مستقيم زير نظر جمععيت تازه حزب شده موتلفه اسلامی است. همانگونه كه تاكنون روسای زندان اوين عضو رهبری موتلفه اسلامی بوده اند! به زبانی ساده، يك حزب در جمهوری اسلامی، زندان بان فعالان سياسی احزاب ديگر است!

روزنامه حمايت، كه از سوی ستاد ضد اصلاحات حمايت می شود اخيرا مقاله ای را منتشر كرده كه در واقع بجای مقاله، يك طرح برای فراهم سازی زمينه يورش گسترده به اصلاح طلبان درون حكومت و حاشيه آنست. سازمان زندان ها، زندانی كم ندارد، اما ظاهرا زندانی سياسی به باندازه كه بتوان يك كشتار و نمايش تلويزيونی راه انداخت كم دارد!

احمد پورنجاتی و محسن ميردامادی دو نماينده مجلس ششم  در نامه‌‏ مشتركی به سيدمحمد خاتمی رئيس جمهور، اخيرا به برخی مطالب مندرج در "حمايت" اشاره كرده و پرده از انديشه و طرحی كه خواب يورش سياسی را می بيند برداشته اند. آنها در نامه خود می نويسند:

«... روزنامه "حمايت" كه ارگان سازمان زندان ها و طبعا مرتبط به قوه قضاييه می باشد، در مورخه سوم اسفندماه 1382 در صفحه 3 تحت عنوان " جنگ براندازی پس از پيروزی در جنگ اطلاعاتی رخ مي‌‏دهد"، مطالبی را مطرح كرده است كه جای تامل جدی دارد.
بخشی از مطلب مذكور به شرح ذيل می باشد:

" ... آلترناتيو برانداز، امروزه قادر به بازسازی تام و تمام شرايط چند سال گذشته مانند قتل های زنجيره‌‏ای، حادثه كوی دانشگاه و .... خواهد بود؟ بديهی است كه شرايط فوق برای اين جريان امكان پذير نيست، بنابراين آنها بايستی برخی از آن حوادث را بازآفرينی كنند. به طور مثال با توجه به تعطيلی مطبوعات و برخی برخوردهای قضايی با طيف نشريات و خبرنگاران در عرصه سياسی و عمومی كشور كه بازده آن در افكار عمومی به قهرمان سازی برای اين طيف از عناصر منجر شده و يك چهره سختگيرانه و غير قابل تحمل از نظام نسبت به منتقدين و يا مخالفين را در اذهان و افكار عمومی تداعی نمود، اقدام بعدی كه شايد منجر به حادثه هايی مشابه قتل های زنجيره ای كه می تواند تنفر بسياری در جامعه ايجاد كند و همه را به دفاع از حقوق فردی و شهروندی مقتول و مقتولين وا دارد، حادثه ای شايد در جريان آن يك عنصر مطبوعاتی و رسانه ايی كه به نحوی در بند و زندان گرفتار آمده نقش مقتول و مظلوم را ايفا نمايد.
تدارك چنين اقدامات هماهنگی به منظور رويگردانی از عدالت اسلامی و نظام صورت خواهد گرفت كه اركان اصلی نظام و دستگاههای اجرايی و قضايی را وارد يك چالش غير قابل پيش بينی و ناخواسته كند.
اين حوادث به تضعيف عدالت اسلامی، سلب اعتماد از مدافعين و حاميان نظام، ايجاد اختلاف ميان مقامات قوای اداری و حكومتی و جسارت بخشيدن به دشمنان نظام به جهت مغتنم شمردن وصيت، منجر خواهد شد."

تا اينجای مطلبی كه در حمايت منتشر شده و پورنجاتی و ميردامادی آن را در نامه خود به خاتمی نقل كرده اند، آشكارا اشاره به قتل امثال عبدی، اشكوری، گنجی و ملی – مذهبی های در بند دارد و برای آنكه اين قتل های احتمالی را بتوان به گردن اصلاح طلبان مثلا خشمگين از ناممكن شدن اصلاحات در درون حكومت بياندازند، از هم اكنون زمينه سازی را فراهم ساخته اند. همچنين احتمال ربودن وكشتن اين اصلاح طلبان و انداختن آن به گردن خود اصلاح طلبان!

يعنی همان بازی كه در ماجرای ترور حجاريان و انداختن آن به گردن حكيمی سازمان دادند و....

پورنجاتی و ميردامادی در بخش ديگری از نامه خود می نويسند:
« ... طرح چنين مطالبی حتی در نشرياتی كه ارتباطی با دستگاه قضايی و سازمان زندان ها ندارند نيز به طور جدی نگران كننده است، ولی قطعا طرح آن در رسانه سازمان زندان ها كه مسئول حفظ سلامتی و جان افرادی كه تحت بازداشت نموده و در زندان هستند به مراتب حساسيت بيشتری ايجاد می كند، لذا مستدعی است دستور فرماييد مساله مورد بررسی قرار گيرد تا مبادا مجددا افراد خودسر دست به اقدامات ناگواری بزنند كه هزينه های جبران ناپذيری را بر كشور تحميل نمايد.»

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی