ايران

پيك

                         
چرخش مردم به چپ،
گرايش حکومت به
راست
                                          س. ابراهيمی
 

 

کمی پس از انقلاب 1789 فرانسه، كسانیكه طرفدار حفظ لوئی شانزدهم  و سلطنت در فرانسه بودند در طرف راست  رييس مجلس وكسانیكه خواستار تغيير و تحول در جامعه  بودند در طرف چپ وي  می نشستند ؛  اگر انتخابات كاملا  آزادی در روز اول اسفند انجام می شد ، به ندرت كسی  در سمت راست رييس مجلس جديد  قرار می گرفت ، به همين علت ، اين  حکومت كه قانع و قادر به تغيير در حکومت و حکومترانی  نيست ، نمی توانست يک انتخابات آزاد بر گزاركند ، نبايد از رهبر جمهوری اسلامی -- حداقل در شرايط امروز-- انتظار داشت ، تبديل به فردريک دوكلرک رييس جمهور اسبق آفريقای جنوبی شود و به دست خود ، به آپارتايد سياسی و مذهبی در ايران پايان دهد. از قضا از نظر حل مشکلات امروز حکومت ، تنها ايرادیكه می توان به روش  انجام شده انتخابات مجلس هفتم گرفت صرف هزينه گزاف از جيب ملت برای انتصاباتی است كه نتيجه آن از قبل روشن بود.

   بالاخره« اين گوسفند اسفندیكه نه ذبحش شرعی ( بود )، نه گوشتش حلال» ، بر سر سفره جمعه شب حکومت گذاشته شد.  سخن را با اين نقل قول عبدالکريم سروش ،ادامه می دهيم ، زيرا وی  از شمار روشنفکران  اسلامی است ،كه پيش و پس از انقلاب ، از پيام آوران نوين اسلام بود. اگر در سالهای آغاز دهه پنجاه ،كتاب های آل احمد ، و نوشته های بازماندگان جناح  اسلامی جبهه ملی، مخفيانه بين مسلمانان آگاه رد و بدل می شد ، و  در سال های بعدی ،دانشجويان و روشنفکران مسلمان ، باكتاب های شريعتی ، حجازی ، باقر صدر  ، علامه طباطبايی  و سرانجام سروش...  توان گفتگوی خويش را با ديگران  به محک می زدند ،اين ديگران ،  جوانان و دانشجويان  غير مذهبی  بودندكه می بايست ، به سختی دركتاب های تاريخ جهان باستان ، به ويژه مقدمه هايش ، يا تاريخ های دنيای قديم و برخیكتاب های پروگرس و انتشارات گوتمبرگ  ، با رمل و اسطرلاب به آن چه در جستجويش بودند ، برسند.

 اگر به اين انديشمندانكه برخی  توانسته اند، ابتدا با درنگ و سپس به سرعت مطابق با نياز های  زمان، متحول شوند، دانشجويان و ديگر خوانندگان پيگير آثار آنان را اضافهكنيم ،که در سال های ميانی دهه پنجاه  تا سال شصت ، در مقابل نشريات چپ غير مذهبی و گردان های عظيم تئوريک پشت سر آنان ، كماکان از نوشته های اين انديشمندان تغذيه میكردند، و آنهاكه  قبل از انقلاب به  تقسيم جا با دانشجويان غيرمذهبی در تعاونی هایكتاب قانع بودند، سپس  همه جا را خواستند و گرفتند وكتاب های آنان  را گذاشتند ، زيرا اعتقاد پيداكرده بودندكه اين نوشته ها تمام حقيقت را بيان میكنند....

پانزده سال سپری شد ، همين جوانان سرسخت ديروز ازچند سال پيش در مقابل خواست های دگرگونی جامعه ، مانند برخی از اسطوره های فکريشان به نياز اصلاح حکومت ، پی بردند، تلاشكردند و میكنند ، واکنون از همان سکو  به فرياد رسيده اند... فريادشان گرامی باد !

 با نگاهی به اين تحول در روان جمعی  جامعه ما،  پی می بريم كه در افکار عمومی ، آرمان ها ، پندار ها ، آرزو ها ، خواستن ها و توانستن ها ، چه دگرگونی ژرفی پديدار گشته است.

 چگونه اکثريت مردم  ما ضرورت  تغيير و دگرگونی در جامعهكنونی را فرا گرفته اند ؛ و اين همان آگاهی جمعی  ارتقا يافته است كه در پيوند عميق با مردم، سرنوشت آينده  ما را رقم خواهد زد.

 

 اما در حاکميت چه می گذرد!

آقای ناطق نوریكه در صحت گفته هايشان ابدا  شک و ترديد نداريم ، در جلسه معرفی  ليست آباد گران به  ائمه جمعه، نقلكرده ا ست :« بنده به اعتبار آنكه در بيت (رهبری) هستم و از آن چه در اين مدت گذشت اطلاع دارم و می فهممكه رهبریكجا را زد و چه مديريتیكرد و اين گونه شهادت دادكه تهيه ليست نامزد های انتخابات و حذف اصلاح طلبان  به مديريت رهبرصورت گرفته است.  پس از آن ، زمانیكه خاطر  آقای خامنه ای از ليست نامزدها آسوده گشت، در نماز جمعه يک هفته قبل از انتخابات، وارد ميدان علنی  مبارزه شده و ضمن  دعوت به شرکت وسيع مردم  در انتخابات برای دفاع از « مصالح خود،كشور و نظام»  توضيح می دهد،كه اين انتخابات در شرايطكنونی مهم تر از انتخابات ديگر است و «مجلس هفتم از زاويه چشم انداز بيست سالهكشور اهميت خاصی می يابد ...وهمين مساله انتخابات جمعه آينده را دارای اهميت بيشتری می سازد.» و اضافه میكند، «... از آمريکا به ملت ايران دستور می دهندكه در انتخابات شرکت نکنند و اين مساله دليل واضحی است كه دشمنان اسلام و ايران خواهان برگزاری انتخابات اول اسفند نيستند و تلاش میكنند آن را از رونق بياندازند.»

با اين حساب ، آقای خامنه ایكه رهبری ليست آبادگران را به عهده گرفته و حتی  برخی از رهبران  " حزب مدرن شده" موتلفه را همكهنه دانسته وكنار گذاشتند تا امت ترديدی در نيات ايشان نکنند، و دستور قانونی و تکليف شرعی میكنند، قاعدتا  بايد همه  46 ميليون و 351.032 نفرعاقل و بالغ اينكشور به  طرف صندوق های رای هجوم بياورند ، ولی  اين مردم دلير و صبور تا آن جاكه ما ديديم و يا شنيديم، به جای  خريدن كليد بهشت از ايشان در روز جمعه ، ترجيح دادند روز شنبه برای خريد موبايل از استکبار جهانی  صف های دراز چند صد متری بکشند.

حالا فرض را بر اين می گذاريم،كه ما اشتباه ديديم و غلط شنيديم، بايد تکليف خودمان را با 23 ميليون و438030 نفركه حکومت می گويد رای داده اند ، روشنكنيم.

 

اولين  نکته  مهمكه بايد روی آن انگشت گذاشت،  اينست كه 22 ميليون و 913002 نفر حرف " آقا" را  اصلا  گوش نکردند. ممکن است گفته شود در هر انتخاباتی يک عده ای شرکت نمیكنند، جوابش اين است كه اين انتخابات همان طورکه خود ايشان در نماز جمعه گفته بود  با ساير انتخابات  فرق داشت،" دشمن  به جای بمباران شيميايی ، بمباران تبليغاتیكرده بود". رهبر از خودش  مايه گذاشته وبا صبر و حوصله، ليست تهيهكرد ه بود، روز موعود مانند انتخاب شورا بار سفر نبست، وقبل ازهمه  به پای صندوق رای  رفت، تلويزيون هم چند بار نشان داد. ولی نيمی از مردم عاقل و بالغكشور قانع نشد و به دعوت ايشان وقعی نگذاشت.

 

دوم :  ميزان شرکت كنندگان انتخابات مجلس هفتم  نسبت به واجدين شرايط به  پايين ترين سطح در مقايسه با انتخابات شش مجلس گذشته در تاريخ جمهوری اسلامی  رسيده است ؛ بو يژه از انتخابات مجلس ششم 18.66 در صد،كمتر بوده است.

ميزانكاهش شرکت كنندگان در استان های  آذربايجان غربي(29.77 -) ، آذربايجان شرقي(21.93 -) ، اصفهان(19.58 -)  ، تهران(23.68 -) ، سمنان ( 19.72-)كردستان (37.82-) ،كرمانشاه(21.56-) ، گيلان( 27.54 -)، مازنداران(19.29 -) ،مرکزي(25.57 -) و يزد(21.75 -) بيشتر از ميانگن ملی است .

ميزان شرکت كنندگان در اين انتخابات در هيچ استانی  به سطح مجلس ششم نرسيده است.كم ترينكاهش شرکت كننده در استان های محروم سيستان و بلوچستان (6.59 -) ،كهگيلويه و بوير احمد (6.97-) هرمزگان( 9.54-) است. و در  بقيه استانها هم از ميانگين ملی كمتراست.

سوم :  اقليت های دينی ميهنمان در  اين انتخابات ،كمتر از ساير مردم ايران شرکت كرده اند.

در انتخابات مجلس هفتم .15806  نفركمتر از مجلس ششم شرکت كرده اند ،كه با حساب  120 در صد رشد واجد شرايط  بين دو انتخابات همگن ،كاهش شرکت به 44 درصد می رسدكه بالاترين ميزانكاهش در سطح ملی است.

چهارم : هر چند هنوز آمار دقيقی از شرکت كنندگان اقليت های  ملی به طور دقيق  وجود ندارد . ولی استانهای آذربايجان شرقی و غربی ،كردستان وكرمانشاه ،كه به ترتيب اقليت های آذربايجانی وكرد  در آن ها زندگی میكنند، بيشترين ميزانكاهش شركت كننده انتخابات در ميان استان ها را دارند.

 در شهر مريوان فقط  18.01  در صد  واجدين شرايط ، سنندج 29.32 در صد سقز و بانه 26.98  درصد و به ويژه در  تبريز حتی با وجود يک رقابت نسبی فقط 31.79 درصد ازكسانیكه بر اساس آمار منتشر شده، می توانستند در اين انتخابات شرکت كنند، ، به پای صندوق های رای  رفته اند و از ميان آنان  فقط 8 درصد به ليست رهبری رای داده اند.

 

پنجم : شهر های سازنده و يا بهتر بگوييم  موتور انقلاب 57 ، يعنی شهرهای تبريز ، اصفهان ، تهران  با صدای بلند به اين انتخابات نه گفته اند.  هفتاد در صد واجدين شرايط در اين شهر ها، تکليف  قانونی و شرعی آقای خامنه ای  را نپذيرفته اند.

نيرو ی  سياسی عمده شرکت كننده در اين انتخابات ،ائتلاف نيرو های سنتی راست ، به نام آبادگران اسلامی می باشد،كه درميان فعالين سياسی به ليست كودتا و در  افواه عمومی  به ليست رهبری مشهور است. سپس ائتلاف برای ايران كه برمحورمجمع روحانيون مبارز تشکيل شد، بخشی از تکنوکراتهای نظامی و نهاد ها نيز به نام خدمتگذاران اسلامی  ليست داده ، سر انجام  افرادی هم به طورمستقل ثبت نامكرده اند.

برای  تجزيه و تحليل دقيق آماری ، گرايش های سياسی شرکت كنندگان بايد  تا پايان يافتن دوره دوم انتخابات در حوزه های مربوطه درنگكرد، اما بر اساس  دانسته های امروز كه در نشريات جناح راست و يا رسانه های عمومی منتشر شده است می توان نتيجه گيریكرد:

 اول : تعداد باطله گرايان از رای دهندکان به ليست رهبری بيشتر بوده است.

کسانیكه به اين انتخابات هيچگونه اعتباری  قايل نبودند،  ولی به علت تقيه سياسی در محله، فاميل و يا به خاطر نگرانی از نداشتن  مهر انتخاباتی بر روی شناسنامه، به پای صندوق های رفته اند ولی رای را طوری تنظيمكرده اندكه باطل به  حساب بيايد،كه ما موقتا  گروه باطله گرايان اسم می گذاريم بزرگترين گروه نظری شرکت كننده در انتخابات است. با 15 تا 19 در صد، گروه باطله گرايان در مقابل ليست رهبری ، برنده آماری  اين انتخابات است.

دوم : برنامه معرفی شده از سوی ليست آبادگران نسبت به  سياست هايیكه تاکنون جناح راست سنتی از آن دفاعكرده است، تفاوت زيادی دارد و به شعر های جناح چپ در انتخابات مجلس پنجم نزديک است. يا جناح راست سنتی به ضرورت هايی در جامعه دست يافته است ،كه قبلا به آن آگاهی نداشته است و يا برای جذب رای دهندگان ناچار به دفاع  از سياستی است ،كه قبول ندارد.

 در هر دو صورت  گواهی ديگر ازچرخش جامعه به سوی  چپ  است .

سوم : اگر چه توازن  نيرو بين اصلاح طلبان، در حکومت به نفع مجمع روحانيون مبارز تغيير يافته است، اما  در جامعه به سود سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت اسلامی تغييركرده است. نمايندگان سياسی  مجمع روحانيون مبارز ديگر بدون حضور ساير نيروهای اصلاح طلب غير روحانی قادر نيستند جنبش  انتخاباتی و يا اجتماعی  اصلاح طلب را نمايندگیكنند.

 مجمع روحانيون مبارز به لولای جنبش اصلاح طلبی با حکومت و جبهه مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به لولای همين جنبش با جامعه تبديل شده اند.

هرگونه ارزيابی خطا از جايگاه و توانايی آن ها در عرصه های ياد شده ،كه انتظارات غير منطقی را به دنبال آورد، به ضررمجموعه جنبش است.  حفظ اين دو لولای  جنبش و تلاش در دو جهت ظاهرا متضاد تداوم و تعميق آن را فراهم می آورد.

چهارم : تحت تاثير جنبش اصلاح طلبی ، نيروی مستقلی از جبهه  راست در جامعه در حال شکل گيری است،كه در صورت اوج جنبش اصلاح طلبی به  رقابت  وهمراهی  با آن خوانده خواهد شد و در صورت ضعف جنبش، با دادن شعار اصلاحات بدون اصلاح طلبان  به زايده راست تماميت طلب تبديل  و شريک سرکوب و توطئه حذف  تبديل خواهد شد.

بی شک راست تماميت طلب ، به هدف خود نزديک شده است ، اکثريت مجلس هفتم را به دست آورده است و قادر خواهد بود دولت را بهكارهای اجرايی سوق دهد  و احتمالا ، به مرور اجرای  طرح حذف  چهره های نشاندارآنرا آغاز خواهدكرد تا شرايط را برای انتخابات رياست جمهوری آيندهكاملا  فراهمكند. اما  نتيجه ایكه در جستجوی برگزاری چنين انتخاباتی جستجو میكرد ، نخواهد يافت.  زيرا راست تماميت طلب با درپيش گرفتن همه  تمهيدات دراين انتخابات برای جلوگيری از ابراز اراده مردمی، موفق نشد اين حقيقت را  پنهانكندكه در بهترين شيوه محاسبه آماری ، فقط از پشتيبانی 10 تا 15 در صد از مردم ايران برخوردار است و حد اقل 85 در صد باقيمانده نه تنها بی تفاوت نيستند،  بلکه مخالف سياست جاری تماميت طلبانند. اگر چه طبيعی است كه  بخش آگاه و روشنفکر جوانان ، چند قدم جلوتر از ساير فعالين سياسی باشد ولی اکثريت خاموش  جوانان نيز در جستجوی جای خود در جامعه و در جستجوی راههای  ابراز غليان احساسات، شورو هيجان خود در جهان امروز هستند و اگر گفته شود، به يک مرحله آغازين  جنبش آزاديخواهی  اجتماعی جوانان  نزديک می شويم ، اغراق  نيست.

ياری به خيل اين جستجوگران  دنيای ديگریكه شنيده اند، هويت ، حقيقت ، مدرنيته ،  و مساعدت برای يافتن روشهای اجتماعی ، دموکراتيک  و سياسی ابراز ديدگاههای خود، ارجمندترين گامی است كه می توان برای آزادی ميهنمان برداشت.

اکنون به مرور  پيوند  جوانان ، روشنفکران وآزاديخواهان و نيروهای متشکلیكه خواستار تحول در جامعه هستند افزايش می يابد، تجربه نيرو های اصلاح طلبیكه تجربه قانونگذاری ، و دولت داری در سطوح مختلف را فراگرفته اند، برای جنبش نوين آزاديخواهی و اصلاح طلبی گرانبهاست .

متاسفانه در جمهوری اسلامی ، فعاليت های سياسی علنی و سازمان يافته ،  فقط  در  برهه های انتخاباتی ميسر و ممکن می شود. از هم اکنون ، ضمن مبارزه برای آزادی بيان و قلم  بايد برای تدارک انتخابات بعدی ، برنامه ريزی، سازماندهی و مبارزهكرد. چشم اسفنديار اقتدارگران تماميت طلب در عرصه  ملی و بين ا لمللی انتخابات آزاد است.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی