ايران

پيك

                         

عيسی سحرخيز مديركل مطبوعات در كابينه اول خاتمی:

پايان فاز اول اصلاحات

و آغاز مرحله نوين!

تمركز ستاد ضد اصلاحات در بيت رهبري

ديگر "رازعمومی” اما در پرده نيست

اصلاح طلبان متزلزل می روند و خون جديدي

از بدنه اجتماعی به تن اصلاح طلبان وارد می شود

 

 

به نام خداوند جان و خرد

خطای راهبردی جريان اقتدارگرا برای قبضه كردن كامل قدرت، چالش جبهه اصلاحات با ضد اصلاحات را در جريان انتخابات مجلس به بالاترين سطح حاكميت كشاند و همه را در جايگاه حقيقی خود، در اتاق شيشه ای، در برابر چشمان كنجكاو افكار عمومی داخلی و خارجی قرار داد.

اين چالش نه تنها خط كشی های موجود بين اصلاح طلبان را شفاف و روشن ساخت و بی پرده نشان داد كه ميان اصلاح طلبان پيگير و پيشرو – كه خواستار تغيير ساختاری قدرت و حاكميت نظام هستند – و اصلاح طلبان ميانه رو و محافظه كار كه گوشه چشمی به كسب و حفظ قدرت دارند – شكاف عميقی وجود دارد، بلكه با نزديك شدن روز انتخابات و افشای برنامه های اقتدارگرايان تمامت خواه و متصل به ستاد ضد اصلاحات، صف بندی محافظه كاران ميانه رو با محافظه كاران افراطی نيز در عمل شكل گرفت.

اكنون بيش از هر زمان، جايگاه، نقش و برنامه های ستاد ضد اصلاحات كه از يك نقطه و يك رهبريت هدايت می شود آشكار و افشا شده و همه از يك «راز عمومي» اما در پرده، سخن می گويند. ديگر همه می دانند كه سرمنشأ و ستاد برنامه ريزی و اجرای بحران های مقطعی و سنگ اندزی بر سر راه اصلاحات كجاست و هدف و نيت واقعی آن چيست:

دفن جمهوريت نظام و بنا نهادن «حكومت ولايی مطلقه» بر گور آن، دفن «خانه ملت» و برپا ساختن «مجلس فرمايشي» گوش به فرمان حاكم و دورخيز برای قبضه كردن كامل قدرت و تعطيل كامل حقوق عمومی و شهروندی آزادی های سياسی و فرهنگی.

اگرچه شوك مورد انتظار جريان های سياسی با اقدام ديرهنگام نمايندگان ملت برای «بست نشيني» در مجلس و تحصن 26 روزه، نتوانست يخ نااميدی و يأس بدنه جامعه حتی نخبگان و فرهيختگان را آنگونه كه انتظار می رفت آب كند، اما به نظر می رسد عاقبت آزمون فيصله بخشی رخ داد و فاز و مرحله اول اصلاحات به پايان رسيد.

نطفه های فاز دوم اصلاحات اگرچه حدود يك سال پيش با آغاز رسمی همگرايی جريان های سياسی، فرهنگی و دانشگاهی و صدور بيانيه ها و نامه های مشترك و نامه 135 امضايی نمايندگان به مقام رهبری بسته شد، اما نامه صريح و روشن نمايندگان معترض به مقام رهبری را بايد نقطه كليد خوردن و شروع رسمی اين مرحله دانست.

اكنون يك اپوزيسيون گسترده در برابر جريان اقتدارگرا شكل گرفته كه سخن آنان در مورد انتخابات غيرقانونی، غيرعادلانه و غيرآزاد مجلس ششم يك كلمه بيشتر نبود: «نه».

چنين ائتلاف و اتحادی در ميان تمام ايرانيان مسالمت جو و خواهان اصلاحات چه درون، چه برون حاكميت در طول 25 سال پيروزی انقلاب بی سابقه بوده است.

حال نه تنها خط كشی ها بين اصلاح طلبان، بلكه در ميان محافظه كاران تندرو و ميانه رو آشكار شده است و با گذشت زمان نيز شكاف ها بيشتر و علنی تر خواهد شد. پيش بينی می شود شفاف شدن فضا و مشخص شدن وزن اجتماعی جريان های سياسی نقشه جغرافيای سياسی كشور را تغيير دهد و جناح بندی ها، هم گرايی ها و ائتلاف های تازه ای را شكل بخشد؛ همچنين انتظار می رود برملا شدن و به زبان آمدن هرچه بيشتر آن «راز عمومي» هر روز كفه جنبش اصلاحات را كه اكنون خونی تازه به رگ های آن دويده و حياتی نو يافته است، سنگين تر، و جريان اقتدارگرا را در داخل منزوی تر و در صحنه بين المللی، بی آبروتر سازد.

نيروهای حاضر در صحنه سياسی در ابعاد تمامی ايرانيان و در عرصه كل گيتی اكنون بايد روشن سازند كه در اين نبرد سرنوشت ساز، جايگاهشان كجاست و برای رسيدن به اهدافی والا چون مردم سالاری، جمهوريت، حقوق بشر و برابری در داخل و صلح در جهان چه ميزان شهامت و چه مقدار از خودگذشتگی برای ايجاد يك صف واحد را دارند. فاز دوم اصلاحات هرچه بيشتر نياز به يك رنگی و همدلی دارد وگرنه ديگران سرنوشت شومی را برای اين سرزمين رقم خواهند زد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی