|
اتحاديه اروپا، در آينده ای نزديك
با پذيرش ده عضو تازه كه عمدتا از
كشورهای اروپای شرقی اند،
خواهد كوشيد سياست فعال تری را
در رقابت با امريكا در خاورميانه و
خليج فارس در پيش بگيرد. در اين
سياست فعال، ايران در محور قرار
خواهد داشت، اما نه مفهومی كه
تاكنون مرسوم بوده است، بلكه بدين
معنا كه اتحاديه اروپا خواهد كوشيد
سازمان ملل و ارگان های بين
المللی را در ارتباط با ايران
بيش از پيش ياری رسانده و از اين
طريق به دو هدف دست يابد:
1- جلوگيری از برقراری يك حكومت
استبدادی مطلق در ايران و دفاع
از دمكراسی و آزادی درايران،
2- مقاومت متحدتر و جهانی تر در
برابر سياست های احتمالی
امريكا در ارتباط با ايران. اين
مقاومت در عين حال كه مخالف حمله
نظامی امريكا و يا اسرائيل -
بصورت محدود و ضربه ای و يا
گسترده و مدت دار- است، بر جنبه
های حقوقی و پاسخگوئی به
افكار عمومی ايران و جهان تكيه
دارد. از جمله تقويت انديشه دخالت
سازمان ملل متحد در برگزاری يك
همه پرسی در ايران و حمايت
همگانی از اين پيشنهاد و فراهم
ساختن زمينه های عملی آن. شايد
اين يگانه عرصه و سياستی باشد كه
امريكا توان مقابله با آن و توجيه
افكار عمومی را نداشته باشد و
بناچار با اروپا در يك صف قرار گيرد.
در اين صورت اروپا و امريكا از طرح
همه پرسی درايران دفاع خواهند
كرد.
انتخابات اخير ايران كه عليرغم جنجال
های تبليغاتی برگزار كنندگان
و برندگان آن، كيفيت و نحوه
برگزاری آن برای اروپا و
امريكا روشن است، در عمل اتحاديه
اروپا را در برابر صحنه جديدی
قرار داده است. آنها در آستانه يك
قرارداد تازه تجاری با ايران
بودند و همزمان با آن بحث حقوق بشر،
و مشكلات منطقه ای را مستقل از
تمايلات و سياست های امريكا پيش
می بردند. انتخابات اخير ايران
كه نقطه محوری آن مقابله با
اصلاح طلبان حكومتی بود
به اين روند لطمات جدی وارد
كرد.
امريكا می كوشيد از اين موقعيت جديد
كه ضعف جدی مشروعيت حكومت در
ايران و دوگانگی ميان مردم و
حكومت را به نمايش در آورد می
خواهد بيشترين بهره برداری را
درجهت سياست های منطقه ای خود
بكند. تلاش برای بردن پرونده
اتمی ايران به شورای امنيت
سازمان ملل متحد بخش عمده اين تلاش
است و تاكيد امريكا بر ناعادلانه و
نامشروع بودن انتخابات اخير ايران
عمدتا با اين هدف صورت می گيرد و
نه در دفاع از دمكراسی در ايران.
كشف دستگاه توليد اورانيوم و دست
يابی به اطلاعات ديگری در
همين زمينه كه بی شك توسط
عواملی از درون نيروهای سپاه
پاسداران و فرماندهی كل قوا ممكن
شده، برای امريكا جای ترديد
باقی نگذاشته كه می تواند با
اولين اشاره به سازمان انرژی
اتمی پرونده ايران را به
شورای امنيت سازمان ملل ببرد،
بويژه اكنون كه پس از انتخابات غير
قابل قبول و نا همخوان با
معيارهای دمكراسی درجهان
عملا اتحاديه اروپا نيز از حاكميت
ايران فاصله گرفته و به نوعی
صحنه برای امريكا خالی مانده
است.
تشديد نگرانی اتحاديه اروپا
فردهاليدی، مفسر شناخته شده امور
ايران در مطبوعات انگلستان
درارتباط با مناسبات جديد اتحاديه
اروپا با ايران می نويسد:
«مقام های اروپايی دردرجه نخست از
برخورد حكومت ايران با داوطلبان
انتخابات مجلس و همچنين ناكامی
محمد خاتمی رئيس جمهور آن كشور،
در دفاع از برنامه باز كردن فضای
سياسی و اجتماعی در ايران و
پيشبرد آن برآشفته اند. در عين حال
هيچ كس در بروكسل بر اين باور نيست
كه مجلس ايران، حتی پس از
انتخاباتی آزاد، می تواند
اقتدار مراكز قدرت به مركزيت رهبر
را در جمهوری اسلامی خنثی
كند، اما عزم محافظه كاران ايران در
مخالفت با داوطلبان ليبرال، و خدشه
دار كردن حيثيت نمايندگان جاری
مجلس، رهبران اتحاديه اروپا را
خشمگين كرده است.
درعين حال اكنون اتحاديه اروپا ناچار
است امريكا را در زمينه نگرانی
هايش در ارتباط با فعاليت های
هسته ای ايران همراهی كند.
براساس اطلاعاتی كه پاكستان و
ليبی فراهم كرده اند، چنين به
نظر می رسد كه ايران بيش از آنكه
تاكنون تصور می شد درگير برنامه
های تسليحات اتمی بوده است.
علاوه بر مشكلات دوجانبه حاكم بر
روابط ايران و اتحاديه اروپا، بايد
فشارهای ساير كشورها (در راس
آنها امريكا واسرائيل) بر مقام
های اتحاديه اروپا را نيز در نظر
گرفت.
فشار آمريكا
واقعيت اين است كه سياست خارجی
اتحاديه اروپا نه محصول سازشی
ميان 15 كشور عضو، بلكه محصول
مذاكرات و معاملات پشت پرده سه كشور
عمده فرانسه، آلمان و بريتانيا
برای حصول يك سياست واحد و سپس
ترغيب يا وادار كردن ساير اعضا به
پذيرش اين سياست است.
هيچ يك از سه كشور عمده اروپايی كه
تاكنون از گفتگو با تهران
هواداری می كردند، ديگر مانند
گذشته به گفتگو با تهران مشتاق
نيستند. به
ويژه، حوادث حاكم بر انتخابات
مجلس، به بازانديشی مزايای
گفتگو با تهران منجر شده است.
اتحاديه اروپا پيوسته نفوذ و در واقع
دخالت آمريكا را در نظر داشته است،
زيرا واشنگتن بازيگر اصلی روابط
غرب با خاور ميانه است.
آمريكا گاه در مورد مسائل منطقه ای،
مانند مساله افغانستان و عراق، با
مقام های ايرانی مذاكره می
كند، اما در مجموع با هرگونه گفتگو،
از جمله گفتگوی اتحاديه اروپا با
تهران مخالف است.
رهبران اروپا به خوبی از فشارهای
آمريكا آگاهند، و همچنين سعی
دارند واكنش خود به درخواست آمريكا
برای دست زدن به يك "ابتكار
عمل فراگيرتر در قبال خاور ميانه"
را تنظيم كنند.
اين ابتكار عمل، آميزه ای از ايجاد
صلح و دمكراسی در خاور ميانه است
كه جرج بوش، رئيس جمهور آمريكا، در
اجلاس سران گروه 8 در ماه ژوئن اعلام
خواهد كرد. آنچه نبايد در اين ميان
فراموش شود، كشورهای خاور ميانه
و نيروهای سياسی آنهاست.
جمهوری اسلامی و سازمان آزادی
بخش فلسطين هيچ كدام طرف های
آسانی برای گفتگو نبوده اند و
به نظر نمی رسد كه از اشتباهات
گذشته خود درس گرفته باشند.
مهم است كه كليه طرف ها به گفتگو
درباره نگرانی های مشترك خود،
هرچند محدود، ادامه دهند. ساير
گزينه ها، چه برای اتحاديه اروپا
و چه برای تهران بدتر خواهد بود.»
|