|
آقای
رفسنجانی خطيب نمازجمعه تهران،
معتقد است كه جوانان و معترضين
خيابانی كه اين روزها شبهای
تهران را ناآرام كردهاند، تنها يك
عده بچه سوسول و بچه ساواكی
هستند كه تحت تبليغات آمريكاييان
اقدام به اين كارها ميكنند.
ايشان
در بخش ديگری از سخنان خود نيز به
مقامات آمريكا گوشزد كرد كه اگر ميخواهند
در عراق و فلسطين آرامش برقرار باشد
بايد با كسانی كه ميتوانند با
آنان كار كنند به پای ميز مذاكره
بنشينند.
اگر
واقعاً ايشان به آنچه گفتهاند
معتقد باشد، بايد نگران بود و اين
سؤال را از ايشان كرد كه اگر از نظر
اين خطيب جمعه سوسولها و بچه
ساواكيها و تبليغات آمريكا
بتواند شبهای تهران را بهراحتی
ناآرام كنند، آمريكا ديگر نيازی
به آن ندارد كه با بوجود آمدن چنين
شرايطی به پای مذاكره با
ايران بنشيند.
از
اين گذشته، رويكرد ايشان در خصوص
مذاكره، آرامش در وضع عراق و فلسطين
برای آمريكاست. آقای
رفسنجانی با تحقير جوانان و
دانشجويان ايرانی و «سوسول»
خواندن آنها، تأكيد كرده است كه «رمز»
آرامش در عراق و فلسطين را «كساني»
ميدانند و آمريكا بايد با اين «كسان»
وارد مذاكره شود.
اين
سخنان آيا به راحتی نميتواند
دستمايه تبليغات آنچنانی
آمريكاييان بر عليه ايران و مقامات
ايرانی قرار بگيرد، مبنی بر
اينكه «آرامش» در كشورهای ديگر
بخصوص عراق و فلسطين توسط
ايرانيان، بهخطر ميافتد؟
خطيب
جمعه تهران، با هشت سال رياست
جمهوری، حتماً اين «تز» معروف در
عرصه سياست خارجی را ميدانند
كه كشورها نبايد در هنگام ضعف و عدم
برابری با قدرتمندان و بازيگران
مهم در عرصه دنيا همچون آمريكا،
وارد مذاكره شوند. مذاكره در زمانهای
كه ضعف در تمام ساختار حكومت مشهود
است، عدهای خودسر در خوابگاههای
دانشجويان جنايت ميآفرينند،
اصلاح طلبان در بنبست كامل
سياسی بسر ميبرند، مجلس اصلاحطلب
ديگر سازوكاری ندارد و ... چه
جايی از اعراب دارد؟
اگر
ايشان موافق مذاكره با آمريكا
هستند، چرا آن
هنگام
كه خاتمی پشت دوربين
سی.ان.ان
نشست
و با مردم آمريكا
سخن
گفت، زمانی كه رئيس جمهوری به
سازمان ملل رفت و شرايطی برای
گفتگو با
آمريكاييان
فراهم شد، وقتی خانم آلبرايت
وزير خارجه پيشين آمريكا، از ايران
و مردم
ما
بابت اشتباهات و دخالتهای
آمريكا در ايران اظهار تأسف و
عذرخواهی كرد، ايشان از
مباحثی
كه مطرح شده بود در باب مذاكره،
دفاع نكرد؟ چرا هنگاميكه در سطح
گستردهای مطبوعات به بحث در
خصوص مذاكرات با آمريكا پرداختند و
دادگستری تهران اطلاعيه منع
نشر
مطلب را در اين باره صادر كرد،
ايشان به دفاع از مطبوعات و مذاكره
با آمريكا
نپرداخت؟
آيا
آن زمان شرايط مناسبتر بود يا
اكنون كه جهان دريافته است در حكومت
ايران عدهای و جرياناتی قصد
و اصرار بر آن دارند كه دولت و مجلس
را فاقد توانايی و قدرت در عرصه
سياست خارجی معرفی كنند؟
اگر
بپذيريم آمريكا به پای مذاكره مينشيند
و پيشنهاد خطيب جمعه را ميپذيرد،
بايد يقين داشته باشيم كه مقامات
آمريكايی فضای «مذاكره» را در
پشت آن ميز، به «فضای محاكمه»
تغيير ميدهند. آنگاه شايد اين
محاكمه برای عدهای چندان
خوشايند نباشد و آنان برای شرايط
بوجود آمده و رهيدن از آن «محاكمه»
امتيازات غيرقابل تصوری به
آمريكاييان بدهند.
به
نظر ميرسد، راهی ديگر نيز غير
مذاكره با آمريكا وجود دارد. بهتر
است آقايان نگاهی به درون كشور
بيندازند. هم دوستان اصلاحطلب و
هم مخالفان دولت و افراطيون. ببينند
در چندين ساله، چه اتفاقی روی
داده كه جوانان اين مملكت با
كوچكترين تبليغات (به زعم برخی)
به خيابانها ميريزند و معترض
شرايط بوجود آمده در كشور ميشوند؟
آقايان نظر كنند و ريشه اجتماعی
اين وقايع را به دقت مورد بررسی
قرار دهند. آنگاه شايد پی ببرند
كه مشكل، «سوسول بودن» اين بچهها
نيست. مشكل راهها و عملكردهايی
است كه در طول اين سالها بر آنها
اصرار ورزيدهاند. اگر به اين
مرحله از رشد فكری برسيم قطعاً
ميتوانيم برای بحرانها و
طوفانهای كه در راه است و نسيم
آن آغاز شده است، راه چارهای
بيابيم، اگرنه، چنين نكنيم، شايد
ديگر فرصتی نباشد. چشمها را
بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
نقل از روزنت امروز
|