|
اسكات
ريتر از ماموران سازمان امنيت
نيروی دريائی امريكا در زمان
جنگ خليج فارس در سال 1991 بود. او در
سال 1998 عضو گروه بازرسان ويژه
سازمان ملل به عراق اعزام شد.
گفتگوئی روزنامه "Jung Welt" چاپ آلمان با وی
كرده است. اين گفتگو همزمان با اوج
گيری افشاگری مطبوعات امريكا
پيرامون دروغ های كاخ سفيد در
باره سلاح كشتار جمعی در عراق
انجام شده است. با اوج گيری اين
افشاگری ها بوش در يك سخنرانی
تلويزيونی ناچار شد دلائل
ديگری را برای حمله به عراق و
تصرف اين كشور مطرح كند، از جمله
ضرورت سرنگونی يك ديكتاتور
برای برقراری دمكراسی در
عراق. بدين لحاظ، اين مصاحبه با
توجه به اينكه ديدگاه يك نظامی
امريكائی مخالف تصرف عراق را
منعكس می كند و اينكه خود وی
بازرسی بوده كه می تواند
شهادت بدهد درعراق سلاح كشتار
جمعی وجود نداشته، برگردان اين
مصاحبه به فارسی و انتشار آن را
مفيد می دانم. سناريوئی كه
اكنون درباره ايران دنبال می شود.-
مترجم
-
شما هم اینگونه فکر می کنید که نیروهای اشغالگر، عراق را به آشوب
کشاندند؟
غارت و نابودی آثار باستانی، نابودی سیستم خدمات بهداشتی و تامین
آب آشامیدنی، آتش گشودن به روی تظاهرکنندگان گوشه هائی از فاجعه
امروز عراق نیست؟ ارتش امریکا تصور چنین حوادثی را داشت؟
اسكات-
برای آنكه بدانيم امروز در عراق
چه می گذرد، بايد به مقدمات اين
جنگ نگاهی دقيق تر بياندازيم.
جنگ
با قدرت نظامی امريكا به
پيروزی رسيد و رژيم عراق سقوط
كرد، اما نقشه تداركاتی و هدايت
آن بوسيله سازمان های امنيتی
و ايدئولوگ های واشنگتن انجام
گرفت. اين جنگ را پرزيدنت امريكا با
يك دروغ آغاز كرد و سرعت پايان
عمليات نيز دليل كاملا واضحی
داشت: جنگ بوسيله كارشناسان ماهر
طرح ريزی شده بود.
نقشه
های نظامی يك جنگ برای ستاد
فرماندهی آن، وابسته به تاكتيك
های غير نظامی دشمن هم هست و
بايد به همين خاطر خود را از هر نظر
آماده نگه داشت و هر وضعيت جديدی
را در محاسبه گنجاند. اين مربوط به
دوران پيش از جنگ و پيروزی است؛
چرا كه بعد از پيروزی نظامی
ديگر اين وظيفه ستاد فرماندهی
نيست كه پيروزی بدست آمده را
هدايت سياسی كند. از اينجا به بعد
همكاری مشترك سياست و ارتش
ناگزير است. حتی بهتر است
نيروئی كه نقش اشغالگر داشته،
بعد از عمليات نظامی جای خود
را به نيروها و واحدهای ديگری
كه در جنگ شركت نداشته اند واگذار
كند. ساده ترين دليل آن، روحيه ايست
كه نيروی نظامی به پيروزی
رسيده بعنوان فاتح جنگی دارد و
با همين روحيه با مردم برخورد می
كنند. آنها در طول جنگ به كشتن عادت
كرده اند و وقتی پيروز می
شوند، هنوز با همان روحيه اند.
بنابراين، بايد هرچه زودتر آنها را
با نيروهای ديگر عوض كرد و يا اگر
در محل قرار است باقی بمانند
نبايد به كار سياسی كار داشته
باشند و برای عمليات نظامی –
در صورت ضرورت- باقی بمانند.
-
پس چرا اينگونه عمل نمی كنند؟
-
برای اينكه چنين برنامه ای
وجود ندارد؛ آنها نمی دانستند پس
از پيروزی چه بايد بكنند. حتی
نيروئی در اختيار نداشتند كه
جای آدم كش ها را با آنها عوض
كنند. بنابراين اشغال عراق با حضور
همين آدم كش ها ادامه می يابد.
ادامه حالت جنگی وضعيت يك كشور
را ناپايدار می كند و
ناپايداری باعث اغتشاش و
درگيری مردم با نيروهای
اشغالگر می شود و از آنجا كه
نيروی اشغالگر نمی داند با
مردم عادی چه بايد بكند، همان
كاری را با اين مردم انجام می
دهد كه با نيروهای نظامی در
جبهه ها انجام می داده است و من
اين را يك شكست برای دولت امريكا
می دانم. دليل آن هم اينست كه از
همان ابتدا، جنگ با يك دروغ آغاز
شد؛ يعنی گفته شد " ما عراق را
اشغال نمی كنيم، بلكه آن را آزاد
می كنيم و به همين دليل لازم نيست
خود را برای دوران بعد از
پيروزی نظامی – يعنی اشغال
كشور- آمانده كنيم. چرا بايد چنين
تداركاتی را پيش بينی كنيم
وقتی مردم عراق برای رهائی
از چنگ صدام حسين با گل به استقبال
ما می آيند؟"
و حالا از آنجا كه چنين استقبالی
از ارتش امريكا صورت نگرفته و با گل
به سراغ ما نيآمده اند، در گل مانده
ايم.
-
اگر جنگ از همان ابتدا يك تصميم از
پيش اتخاذ شده بود و اين تصميم چنان
قاطع گرفته شده بود كه حتی جنبش
صلح و مخالفت همه كشورهای ديگر
هم نتوانست مانع آن شود، نبايد
حداقل برنامه و اطلاعاتی برای
مراحل بعد از جنگ طرح ريزی و
يا پيش بينی می شد؟ دچار خوش
بينی نبودند؟
-
به نظر من ارتش هم پيش بينی چنين
وضعيتی را در عراق نكرده بود.
آنها فقط رفته بودند كه بجنگند و
اكنون نيز همان كاری را می
كنند كه وظيفه آنها بوده است. همين.
حتی خوراك تبليغايی كه در سطح
جامعه سياسی تدارك ديده بودند
برای درك واقعيت كافی نبود.
اين
جنگ بوسيله يك گروه كوچك از
ايدئولوگ های جن زده پنتاگون طرح
ريزی شده و پيش برده شد و اگر
بپذيريم كه تصميمات از
ايدئولوژی ناشی می شود،
می توانيم بپذيريم كه چرا به
افكار عمومی و اعتراضات جهانی
اهميتی ندادند. وزير دفاع "رامسفلد"
و معاونش "ولفوتيز" افرادی
از اين گروند.
-
آنها چگونه می توانستند سياست
خود را بدون در نظر گرفتن منافع
اقتصادی به پيش ببرند؟
-
آنها از فضای ايجاد شده بعد از 11
سپتامبر، برای پيشبرد مقاصد و
منافع خود استفاده كردند. آنها
همچنين موفق شدند در كشور فضای
رعب و وحشت بوجود آورند و مردم را با
احتمال وقوع حوادث بعدی
بترسانند و مرعوب كنند. مردم واقعا
ترسيده بودند.
-
دولت امريكا جنگ را به بهانه وجود
سلاح های كشتار جمعی آغاز كرد.
حالا كه دولت عراق سقوط كرده و عراق
دراختيار امريكاست. پس سلاح ها
كجاست؟
-
اصلا سلاحی وجود نداشت، اگر هم
وجود داشت، نابود شده بود و اين را
هم سازمان ملل و هم دولت امريكا خوب
می دانند. من تعجب می كنم كه
هنوز رئيس سابق سازمان اطلاعات
مركزی امريكا "سيا" مدعی
است " نمی توانيم مطمئن باشيم
سلاحی وجود ندارد."
اتفاقا
خود او خيلی دقيق می داند كه
در سال 1995 دولت عراق 95 تا 90
خلع سلاح شده و ديگر پتانسيل
نظامی نداشت. اين واقعيت هم در
سازمان ملل ثبت است. بنابراين، وجود
سلاح كشتار جمعی بهانه بود.
-
امريكا مدعی است هزار بازرس
سازمان نظامی خود را برای كشف
سلاح به عراق اعزام داشته و در اين
شب ها هم فيلم هائی از حضور آنها
در لباس های مخصوص و در مكان
هائی در عراق پخش می شود كه
گويا در آنها سلاح های كشتار
جمعی توليد می شده است. واقعا
آنها دنبال سلاح می گردند؟
چيزی پيدا كرده اند؟
-
آنها بازرس نيستند، بلكه افراد
وابسته به حكومت هستند. خنده آور
اينست كه آنها ليستی برای
بازرسی از 2 هزار محل را دراختيار
دارند. من با اطمينان به شما می
گويم كه اين بازرسان هيچ چيز پيدا
نخواهند كرد، زيرا چيزی وجود
ندارد كه پيدا شود. همين ليست بلند
بالا خود اثبات كننده آنست كه آنها
را دنبال نخود سياه فرستاده اند.
شايد اگر ليست كوتاه تری
دراختيار آنها بود انسان دچار
ترديد می شد. حدس می زنم آنها
بجای سلاح در جستجوی
اسنادی هستند كه براساس آن
بتوانند وجود سلاح احتمالی را
اثبات كنند. اسنادی كه آن را هم
همه جا می توانند پيدا كنند.
شما
كافی است به گفته های
دانشمندان برجسته رژيم سرنگون شده
عراق كه
دولت امريكا به آنها وعده های
بزرگ داده توجه كرده باشيد. آنها با
وجود همه اين وعده ها گفته اند
سلاحی در كار نيست.
-
پس چرا امريكا همچنان اصرار دارد
بارزسان سازمان ملل به عراق
فرستاده شوند و همان نتيجه ای را
از بازرسی آنها انتظار دارد كه
تاكنون امريكا مدعی آن بوده است؟
-
شما توجه داشته باشيد كه امريكا
به بهانه وجود سلاح های كشتار
جمعی عراق را محاصره اقتصادی
كرده بود. اين محاصره به قيمت جان
نيم ميليون مردم عراق تمام شد. و باز
بخاطر داشته باشيد كه سازمان ملل
اين محاصره را تائيد كرد و حالا
بصورت قانونی سازمان ملل است كه
بايد تائيد كند كه واقعا سلاحی
در كار بوده كه براساس آن مردم عراق
محاصره اقتصادی شدند يا خير! اگر
اين بازرسان واقعيت را بگويند؛
يعنی بگويند كه سلاحی در كار
نبوده سازمان ملل كه بموجب گزارش
های دروغ امريكا تحريم
اقتصادی عراق را تائيد كرده بود
زير فشار افكار عمومی جهان قرار
خواهد گرفت و چاره ای هم ندارد جز
آنكه بگويد اطلاع دروغ به اين
سازمان داده شده بود. امريكا هم به
اين امر واقف است و بيم دارد كه
بازرسان گزارشی خلاف ادعاهای
امريكا بدهند. به اين ترتيب يك دور
تسلسل باطل بوجود آمده است؛ با اين
مضمون: پايان كامل محاصره
اقتصادی عراق درگرو تائيد
سازمان ملل است، سازمان ملل منتظر
گزارش بازرسان خود است، امريكا
خواهان گزارشی است كه نظر كاخ
سفيد را تائيد كند، در عراق
سلاحی در كار نيست كه كسی آن
را تائيد كند.
البته
محاصره اقتصادی را، زير فشار
امريكا گام به گام و بدون آنكه
منتظر گزارش بازرسان سازمان ملل
شوند لغو كرده اند و در صورت تفاهم
ميان كشورهای اروپائی و
امريكائی و جلب رضايت روسيه
سعی خواهند كرد سروصدای آن را
بخوابانند. در اين ميان چند عضو
شورای امنيت سازمان ملل مثل چين
ممكن است معترض باشند كه آن را هم
كنترل خواهند كرد. بهرحال بايد توجه
داشته باشيد كه از سال 1995 عراق خلع
سلاح شده بود و از آن سال تا لحظه
تصرف عراق، محاصره ای كه به مردم
عراق تحميل شد يك ظلم آشكار بود.
-
چه بايد كرد؟
-
فعلا كه حق با كسی است كه زور
دارد، اما اگر حساب و كتاب در كار
بود بايد عاملين كشتار به دادگاه
های بين المللی كشانده می
شدند. چنين محاكمه ای در حال حاضر
ناممكن است، اما وظيفه ماست كه
ماجرا را دنبال كنيم و اجازه ندهيم
افكار عمومی جهان اين فاجعه
انسانی را فراموش كند.
-
اگر محاكمه ای در كار باشد،
نبايد امريكا وانگلستان را بدليل
حمله نظامی به عراق محاكمه كرد؟
غير از محاصره اقتصادی، اين حمله
هم به بهانه وجود سلاح های كشتار
جمعی در عراق صورت گرفت.
-
تمام كسانی كه در سناريوی
حمله نظامی شركت داشته اند- چه
امريكا و انگليس و چه كسانی كه در
تهيه گزارش های دروغ نقش داشته
اند؛ مانند ريچارد بوتلر و هانس
بليك- بايد بخاطر آنچه در عراق گذشت
به پای ميز محاكمه كشيده شوند.
حتی پای نيروهای سازمان
ملل هم در اين ماجرا در ميان است؟
اكنون
بجای اينكه ناله سربدهيم،
بجای اينكه در باره قدرت امريكا
سخنرانی كنيم، بايد در سطح جهان
خواهان اجرای قوانين سازمان ملل
شد و از امريكا شكايت كرد. بايد به
جهان ثابت كرد كه امريكا قوانين
سازمان ملل را نقض كرد، به مردم خود
و جهان دروغ گفت.
-
آيا اين بيشتر وظيفه مردم خود
امريكا نيست؟
-
مسلما. آنها واقعا تنها كسانی
هستند كه می توانند و بايد
اينكار را بكنند. اما توجه داشته
باشيد كه برای اين مردم نشان
دادن عكس كودكان كشته شده در جنگ و
يا معلولين آنقدر اهميت ندارد كه به
آنها ثابت شود حكومتشان دروغ می
گويد، به آنها بايد گفت كه چه تعداد
سربازان امريكا در جريان جنگ عراق
كشته شدند و يا اكنون در عراق كشته
می شوند. اين اخبار تاثير
بيشتری روی مردمی دارد كه
صرفا به منافع خود می انديشند.
|