|
در مورد جمعبندی راهبردی
حوادث بعد از دوم خرداد 1376 به
اختصار ميتوان گفت:
_ روشنفكران و فعالان سياسی
طرفدار دموكراسی بايد شعار «چه
كسی بايد حكومت كند؟» را تبديل
به شعار و برنامه «چگونه حكومت كردن»
نمايند. چگونه حكومت كردن به اين
معنا كه هر دولتی آن زمان از
حمايت آزاديخواهان برخوردار ميشود
كه؛
1 _ آزادی بيان و عقيده را به
رسميت بشناسد و خود را موظف به
نهادينه كردن آزادی در جامعه
نمايد.
2 _ دانشگاه و آكادميهای علمی
مستقل از دولت را ايجاد و تقويت
نمايد. زيرا دولت در ايران صاحب پول
نفتی است كه ثروت ملی است و
بايد در بسياری از مصارف عامه به
درستی خرج شود.
3 _ نهادهای مدنی _ صنفی
مستقل از دولت اعم از كارگری،
كارمندی، هنری و... را به رسميت
بشناسد و در نهادينه كردن آن همت
گمارد.
4 _ جريانات و احزاب سياسی مستقل
از دولت به رسميت شناخته شوند.
بيگمان هر حاكميت و نظامی كه
اين چهار اصل را به رسميت شناخته و
در اجرای آنها همت گمارد ميتواند
مورد حمايت روشنفكران و فعالان
سياسی آزاديخواه قرار بگيرد.
بايد توجه داشت كه هرگونه صفبندی
لائيك_مذهبی يا هر نوع صفبندی
ايدئولوژيك در همكاری استراتژيك
باعث ميشود كه جريان نحيف
روشنفكری آزاديخواه دچار انشقاق
گردد كه نتيجه آن به نفع روند
دموكراسيخواهی در ايران
نخواهد بود.
با اين وصف جريان روشنفكری در
ايران استعداد آن را دارد كه در
روند راهبردی مسائل با دخالت
دادن ايدئولوژی و ارزشهای
خود، به خودی و غيرخودی كردن
نيروهای آزاديخواه بپردازد، در
حاليكه تجربه زندگی مدنی نشان
ميدهد كه جريانات فكری _
فرهنگی با حفظ ايدئولوژی خود،
ميتوانند در حوزه دولت از قانون
دموكرات مورد تصويب همگان پيروی
كنند و با دموكرات نگاه داشتن حوزه
دولت، به راحتی فكر، فرهنگ و
ايدئولوژی خود را نيز در جامعه
تبليغ كنند و در سايه اين تبليغ از
اقتدار و نفود لازم در دولت دموكرات
برخوردار شوند.
بيگمان اگر جريان روشنفكری
اعم از مذهبی و غيرمذهبی و
فعالان سياسی آزاديخواه در اين
راه قدم بگذارند، ديگر تجربههای
تلخ گذشته كمتر تكرار خواهند شد.
|