|
بسمه تعالي
حضرت آيتالله خامنهاي
مقام معظم رهبری،
با عرض سلام و تحيت و آرزوی سلامت و توفيق الهي
نويسندگان اين نامه چهرههای ناآشنايی نيستند، وجه مشترك همه آنها در اين است كه در عرصه تلاش برای سرنگونی رژيم شاه و استقرار نظام مردمسالار بر پايه جمهوريت و اسلاميت و يا استمرار و استحكام پايههای آن، پرتلاش بودهاند و در طول سالهای پس از پيروزی انقلاب اسلامی، همگی در گوشه و كنار كشور در حفظ آرمانهای اوليه انقلاب اسلامی و دستاوردهای گرانقدر خون شهيدان اين ملت كوشيدهاند و بسياری از آنان متعلق به خانواده بزرگ شهدا و رزمندگان و جانبازان و آزادگاناند، اينك نگران هستند. نگران همان آرمانها، نگران پايه های مشروعيت نظام يعنی اسلاميت و جمهوريت و افزون بر همه اينها، اخيراً نگران تماميت ارضی و امنيت ملی كشور.
آنچه ما را بر آن داشت تا بدين صورت مصدع اوقات شويم حساسيت شرايط، فرصت اندك و بزرگی خطريست كه پيش روی كشور است و با كمال تأسف نجواهای خيرخواهانه و پيشنهادهای آرام و مكتوم ما در سالهای گذشته ره به جايی نبرده است. پس اجازه دهيد بر مبنای وظيفه شرعی و قانونی خود و تعهد و مسؤوليتی كه در برابر خدا و مردم داريم، آنچه را به خير و صلاح همه ميدانيم با حضرتعالی، كه بر اساس قانون اساسی _ يعنی ميثاق ملی همه ما _ شخص اول كشور هستيد در ميان بگذاريم، به آن اميد كه اين خيرخواهی منشاء آثار و بركات برای نظام باشد.
شايد در تاريخ پر فراز و نشيب معاصر ايران، هيچ زمانی را به حساسيت امروز نتوان يافت. تنها با تسامح می توان وضعيت ايران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و يا پيش از پذيرش قطعنامه 598 با وضع كنونی قابل مقايسه دانست كه در اولی با قطع هرگونه اميد در داخل، عامل خارجی سرنوشت كشور را رقم زد و در برهه دوم اراده و تدبير و دورانديشی حضرت امام خميني(ره) و اتكای به مردم كشور را نجات داد.
اما شايد دوره كنونی از اين لحاظ بيمانند باشد كه شكافهای سياسی و اجتماعی با تهديد خارجی و برنامه آشكار دولت ايالات متحده آمريكا (به عنوان قدرتی كه در برابر خود مانعی نميبيند) برای تغيير نقشه ژئوپولتيك منطقه همزمان شده و نظام ناچار به كنش و واكنش در برابر اين برنامه است.
هنوز فضای سياسی كشور را در سال 75 از ياد نبرده ايم كه به دلايل گوناگون در عرصه سياست خارجی، ايران در انزوای كامل و حتی كشور در معرض تهديد نظامی خارجی قرار داشت و متأسفانه وضعيت انفعال بر فضای سياسی كشور حاكم بود. اما دوم خرداد 76 همه اين تهديدها را از بين برد و فرصتهای بسياری را فراهم آورد و به قول حضرتعالی انقلاب را بيمه كرد، به گونهايكه به سرعت فضای جهانی به سود ايران تغيير نمود. سال 2001 به پيشنهاد ايران سال گفتوگوی تمدنها نام گرفت و حتی رئيس جمهور وقت آمريكا برای ادای احترام به ملت ايران ، در سفرآقای خاتمی به نيويورك، به دنبال فرصت برای ديدار با رئيس جمهور ايران بود و بعدها حتی وزير امور خارجه وقت آن كشور رسماً به خاطر برخی سياست های گذشته آمريكا در قبال ايران عذرخواهی كرد.
فضای سياسی_اجتماعی كشور نيز پس از دوم خرداد 76 پر نشاط و دورنمای توسعه همه جانبه اميدوار كننده گرديد. حتی شاخصهای كلان اقتصادی نيز حركتی اميدبخش را برای درمان بيماريهای مزمن و تاريخی اقتصاد كشور نويد داد.
اما هنوز دو سال از اين نعمت بزرگ الهی نگذشته بود كه جريانهايی كه تا مدتی در بهت و حيرت ناشی از رأی مردم در دوم خرداد به سر ميبردند، با برنامهای حساب شده، برای فرصت سوزی و شكست آنچه اصلاحات نام گرفته و در برنامه رئيس جمهور تجلی يافته بود، به منظور بازگرداندن اوضاع به وضعيت قبل از دوم خرداد 76، فعال شدند. سياهه اقدامات تخريبی آنها طولانی و مكرر و اندوهبار است و به قول آقای خاتمی هر 9 روز يك بحران آفريدند. از آن جمله است قتلهای زنجيرهای، جنايت كوی دانشگاه، تعطيلی مطبوعات و رسانهها، دستگيری فعالان سياسی، سركوب دانشجويان و دانشگاهيان، اجرای علنی احكام قضايی بسيار كم سابقه، خنثی كردن تصميمات مجلس و دولت و انتقال قدرت از آنها به نهادهايی مانند شورای نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت، شورای انقلاب فرهنگی و حتی برتری دادن اساسنامه كميته امداد و آئيننامه فروش وسائل اسقاطی نيروی انتظامی بر قوانين مصوب مجلس! بی اختيار و بياراده كردن مديران و مسؤولان اجرايی با پروندهسازيها، مچگيريها و تبليغات سياه، برخورد با نهادهای مستقل مدنی مانند احزاب، كانون وكلا، سازمانهای علمی و پژوهشی و مؤسسات فرهنگی و...
نتيجه خواسته و ناخواسته اين همه ، جز اين نبود كه به مردم ايران و جهان نشان داده شود در ايران هيچ تغييری اتفاق نيفتاده و نخواهد افتاد و ثابت شود رأی مردمی كه خواست اصلی آنها تغيير در روشها و بينشها بوده است، هيچ اثری ندارد و اعلام گردد كه نهادهای مظهر اراده ملت قدرتی ندارند و آشكار شود كه نهادهايی كه بايد كانون حل منازعه و مظهر حاكميت ملی و جايگاه اجماع و وحدت ملی باشند، به دست تندترين نيروهای مخالف اصلاحات سپرده ميشود، تا در نهايت رأی مردم بلاموضوع گردد.
با اين حال و روز كشور، فرصت چندانی باقی نمانده است. غالب ملت ناراضی و نا اميد، اكثريت نخبگان ساكت يا مهاجر، سرمايههای مادی گريزان و نيروهای خارجی از هر طرف كشور را احاطه كرده اند. با اين وضع برای آينده كشور دو حالت بيش متصور نيست؛ يا ديكتاتوری و استبداد، كه در خوشبينانهترين حالت فرجامی جز وابستگی و در نهايت فروپاشی يا استحاله ندارد و يا بازگشت به اصول قانون اساسی و تمكين صادقانه به قواعد دموكراتيك. چنين رويكردی، هم مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی و ملی اين ملت است و هم قابل تعامل با همه جهان.
آنچه مانع عملی شدن تهديدات خارجی می شود، نه توپ و تانك و موشك و سلاح بلكه افزايش مشروعيت نظام، وحدت ملی و يگانگی حكومت و ملت است. تنها راه برطرف كردن تهديد خارجی همان راهی است كه ملت ما را در برابر رژيم ديكتاتوری شاه، متحد و بر سرنگونی آن مصمم ساخت و اين تنها در صورتی ميسر است كه ملت مطمئن باشد خواسته و رأی او منشأ اثر و تغيير خواهد بود.
وحدت ملی يعنی تمكين به رأی مردم، يعنی همه با مردم، يعنی «ميزان رأی ملت»و... با اين تفسير از وحدت ملی نه تنها تهديدهای بيگانه خنثی خواهد شد، بلكه ميتوان اميدوار بود تا به فرصت نيز تبديل شود.
آنچه ما ميفهميم اين است كه مسئولان حاكميت بايد صادقانه از مردم در قبال همه قصورها و سوء تدبيرها پوزش بخواهندو البته اين عذرخواهی شكست و عقبنشينی از مواضع اصولی نيست، بلكه نشانه فروتنی و بزرگواری است. تعظيم به مردم خود سبب جلوگيری از كرنش به بيگانگان ميشود.
اگر جام زهری بايد نوشيد قبل از آنكه كيان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تماميت ارضی كشور در مخاطره قرار گيرد بايد نوشيده شودو بی ترديد اين برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود كه امام عزيز راحل روبرو شد.
اين اقدام نشانه تدبير، دور انديشی، مصلحتجويی، خيرخواهی و توفيق الهی است و البته نشانه اين تغييرات در بينش بايد با علائمی در منش و روش همراه باشد. بايد در چهرهها و يا حداقل رفتار نهادهای اجماعی و بيطرف تغييرات اساسی پديد آورد. شورای نگهبان، قوه قضائيه، صدا و سيما و همه نهادهايی كه ملت نقش مستقيمی در انتخاب مسؤولان آنها ندارند، بايد واقعاً بی طرفانه رفتار كنند كه متأسفانه امروز چنين رويكردی مشاهده نميشود.
امروز شورای نگهبان به عنوان بزرگترين مانع فراراه مجلس با توسل به تفسيرهايی عجيب و احتجاجاتی غريب، متأسفانه موجبات وهن و بی اعتباری شرع و قانون اساسی را فراهم ساخته است. مفسران قانون اساسی چنان بی پروا به تفسير برخی از اصول قانون اساسی ميپردازند (به عنوان نمونه اختيارات بی حد و حصر برای رهبر) گويی همه شرع و قانون اساسی تنها يك اصل است. بی ترديد اگر در سال پنجاه و هشت در هنگام رفراندوم، چنين تفسيرهايی از قانون اساسی مطرح می شد، سرنوشت نظام ما چيز ديگری بود.
اگر مردم ومجلس و دولت و همه نهادها هيچ هستند و تمركز اصلی قدرت و منشأ همه اعمال در يك اصل است و به قول آقايان اصل يكصد و ده قانون اساسی، تنها كف اختيارات رهبری است، آيا بهتر نيست برای هميشه با صداقت و صراحت تكليف مردم را روشن كنيم و از اين همه دوگانگيها، شعار دادنها و افزودن صفت و قيد بركلمات معناداری چون مردمسالاری و آزادی، رهايی يابيم؟ و اگر غير از اين است، كه قطعاً چنين است و روش و منش امام نيز مؤيد ابطال نظريه فوق است، پس چرا نبايد با اين رفتارهای فروكاهنده اعتبار و شأن نظام و اعتماد عمومی جداً مقابله كرد؟
اكنون فرصت مناسبی برای آزمون همگان فراهم است. دو لايحه مصوب مجلس همه ما را در ادعاهای خود خواهد آزمود.
انتخابات آزاد و جلوگيری از نقض قانون اساسی دو مبنای محوری هر حكومت مردمسالار است. نميتوان برای مردم عراق رفراندوم را تجويز كرد و از تريبون نماز جمعه خواستار انتخابات آزاد در آن كشور شد ولی مردم خودمان را از اين حق مسلم محروم كرد.
البته پس از انتخابات آزاد و تضمين حقوق منتخبين ملت به خصوص رئيس جمهور و در اجرای قانون اساسی بايد موانع مصنوعی بر سر راه فعاليت قانونی و آزاد آنها را نيز برطرف كرد.
آنچه امروز در قوه قضائيه، آنهم به دست برخی افراد فاقد صلاحيتهای لازم، كه سپر برنامهريزان ضد اصلاحات شدهاند، در محدود كردن حق نمايندگان مجلس از اظهار نظر، كه حق مسلم ضروری به رسميت شناخته شده در هر نظام متكی بر مجلس است، ميگذرد، نه قابل تحمل است و نه قابل دوام.
در عرصه جامعه مدنی نيز فشارهای غيرقانونی و برخوردهای ناهنجار به حد غيرقابل تحمل رسيده است. برخوردهای قضايی از حد فعالان سياسی و كادرهای اصلی اصلاحات فراتر رفته و همه نهادهای مدنی را تهديد ميكند. احضار،دستگيری و محاكمه تعدادی از وكلای دادگستری، برخی از فعالان عرصههای فرهنگ و هنر و رسانهها در چند ماه گذشته، با هيچ منطقی قابل توجيه نيست.
اقدام بايسته در اين عرصه، التزام كامل و فارغ از تأويلهای ناروا به قانون اساسی، اجتناب اكيد نهادهای اجماعی نظير شورای نگهبان، قوه قضائيه، نيروهای مسلح و صدا و سيما، از هرگونه دخالت در عرصه منازعات سياسی به نفع اين يا آن جناح، متوازن ساختن تركيب نهادهای حل منازعه، نظير مجمع تشخيص مصلحت، بر اساس گرايشهای موجود در جامعه و... ميباشد.
مسلماً در عرصه زندگی مردم همچون گذشته مشكلات معيشتی نيز وجود دارد؛ كمافي السابق فساد اداری و مالی خودنمايی ميكند و علاوه بر آن در سايه تبليغات سياه و بزرگنمايی مفاسد و مشكلات توسط مخالفين اصلاحات، مردم چنان تصور ميكنند كه فساد و تباهی صدر تا ذيل را دربرگرفته است. آن مشكلات و اين تبليغات همراه با انبوه نارضايتيهای حاصله، همه ما را بر سر يك انتخاب دشوار قرار داده است.
مهمترين وظيفه همه ما، رفع فقر و ايجاد رفاه برای مردم، بهبود و تقويت اساس و پايه های اقتصاد كشور و تضمين رشد پايدار اقتصادی و توليد ثروت است. اين همه ميسر نميشود جز با تزريق سرمايه و نيروی انسانی كارآمد و مديريت توانمند به سيستم اقتصادی كشور و اين دو حاصل نميشوند جز با تأمين امنيت سياسی، اقتصادی كه اين نيز جز با حكومت برآمده از مردم محقق نميگردد.
امروز از سوی برخی از محافل جهانی زمزمه هايی مبنی بر رفراندوم به عنوان حربه اصلی تغيير نظامهای منطقه ما شنيده ميشود؛ روندی كه معمولاً جامعه جهانی نيز اگر از آن حمايت نكند، در برابر آن ساكت مينشيند. ما گر چه مبنای مشروعيت هرگونه تصميم درباره نظامها را صرفاً اراده ملی و رأی مردم كشورها می دانيم، در عين حال بهترين شيوه مواجهه با چنين ترفندهايی را نه ايجاد جامعه ای تك صدايی و تشديد روشهای اقتدارگرايانه و مرعوب كننده، بلكه آشتی با مردم و استقرار و تمكين به روند مردمسالاری واقعی و ارائه الگوی عملی سازگار با حريت و كرامت شهروندان، از جانب حكومت ميدانيم. اگر چنين قرائت و تفسيری از جمهوری اسلامی حاكم شود، حتی اگر بارها از مردم همه پرسی شود همچون ابتدای انقلاب با دل و جان به جمهوری اسلامی رأی خواهند داد. به اعتقاد ما در شرايط كنونی انتخاب چنين رويكردی در اختيار شماست.
از خداوند قادر متعال ميخواهيم كه ما را بر صراط حق، مستقيم بدارد و نيتهای ما را خالص كند و عاقبت امر همه ما را خير گرداند.
از درگاه حضرت احديت برای جنابعالی طول عمر و سلامت و عزت مسألت داريم.
31 ارديبهشت 1382
1-
1- محسن آرمين (تهران)
2- حسين آفريده (شيروان)
3- مهدی آيتی (بيرجند)
4- غلامحيدر ابراهيم بای سلامی (خواف و رشتخوار)
5- عليمحمد احمدي(اليگودرز)
6- عيسيقلی احمدينيا (ايذه و باغملك)
7- محمود اخوان بازارده (لنگرود)
8- عسگر اسلامدوست (تالش)
9- حبيب الله اسماعيل زاده (فلاورجان)
10- محمدرضا اسماعيلی مقدم (قم)
11- جواد اطاعت (داراب)
12- مقصود اعظمی )نقده و اشنويه)
13- بهروز افخمي(تهران)
14- جعفر افقهی فريمانی (سرخس و فريمان)
15- علی اكبرزاده (ورزقان)
16- حسن الماسی (پارس آباد مغان)
17- شهربانو امانی (اروميه)
18- ابراهيم امينی (نورآباد ممسنی)
19- حسين انصاريراد (نيشابور)
20- عبدالغفور ايران نژاد (چابهار)
21- محمدباقر باقری نژاديان فرد (كازرون)
22- قهرمان بهرامی (مباركه)
23- سهراب بهلولی قشقائی (فيروزآباد)
24- رحمان بهمنش(مهاباد)
25- احمد بورقاني(تهران)
26- سمير پورجزائری (خرمشهر)
27- محمد پيران (رزن)
28- نورالدين پيرمؤذن (اردبيل)
29- عبدالرحمان تاجالدين(اصفهان)
30- علی تاجرنيا (مشهد)
31- محسن تركاشوند (تويسركان)
32- علی تقی زاده (خوی)
33- غلامحسين تكفلی (مشهد)
34- حسن توفيقی (كاشان)
35- علياكبرجعفري(ساوه)
36- جلال جلاليزاده (سنندج)
37- سهيلا جلودارزاده(تهران)
38- علی حسنی (اراك)
39- شهباز حسينزاده(مياندوآب)
40- سيد مسعود حسيني(قروه)
41- فاطمه حقيقتجو(تهران)
42- عبدالرضا حيدريزادی (ايلام)
43- فاطمه خاتمی (مشهد)
44- سيد محمدرضا خاتمی (تهران)
45- ناصرخالقی (اصفهان)
46- مصطفی خانزادی (دماوند و فيروزكوه)
47- محمدحسين خليلياردكانی (كرج)
48- مرتضی خيرآبادی (سبزوار)
49- محمد دادفر (بوشهر)
50- حاصل داسه(سردشت و پيرانشهر)
51- فاطمه راكعی (تهران)
52- سيد ابوالفضل رضوي(نائين)
53- احمد رمضانپور نرگسي(رشت)
54- حسن رمضانيانپور(شهرضا)
55- احمد رهبري(گرمسار)
56- حسين روزبهي(ساری)
57- حسن زحمتكش (آستارا)
58- جليل سازگارنژاد (شيراز)
59- ابوالقاسم سرحديزاده (تهران)
60- محمدعلی سعدايی (جهرم)
61- ميثم سعيدی (تهران)
62- بهيار سليمانی (فسا)
63- داوود سليمانی (تهران)
64- منصور سليمانی ميمندی (شهربابك)
65- عبدالله سهرابي(مريوان)
66- سيد علی سيد آقاميری (دزفول)
67- وليالله شجاعپوريان (بهبهان)
68- علی شكوريراد (تهران)
69- سيد ماشاءالله شكيبی (فردوس و طبس)
70- احمد شيرزاد (اصفهان)
71- گلمحمدصالح سلح چينی (لردگان)
72- رضا صالح جلاليآستانه(آستانه اشرفيه)
73- رسول صديقی بنابی (بناب)
74- ذبيحالله صفايی (اسدآباد)
75- محسن صفاييفراهانی (تهران)
76- سيد مهدی طباطبايي(آباده)
77- مصطفی طاهرينجفآبادی (نجف آباد)
78- علی ظفرزاده (مشهد)
79- غلامعلی عابدي(نهبندان)
80- ابوالقاسم عابدينپور(تربت حيدريه)
81- پيمان عاشوری بندری (بندر ماهشهر)
82- محمد عبايی خراسانی (مشهد)
83- غلامرضا عبدالوند (درود و ازنا)
84- احمد عظيمي(شيراز)
85- صلاح الدين علائي(سقز و بانه)
86- محمد رضا عليحسيني(نهاوند)
87- نعمت الله عليرضائي(خمينيشهر)
88- كريم فتاحپور(اروميه)
89- حسين فرخی (جيرفت)
90- علی قنبری (اردل و فارسان)
91- سيد ناصرقوامی (قزوين)
92- محمد كاظمي(ملاير)
93- جعفر كامبوزيا(زاهدان)
94- جميله كديور (تهران)
95- سيد منصور كشفي(لارستان)
96- محمد علی كوزه گر (شهريار)
97- الهه كولايي(تهران)
98- حميد كهرام(اهواز)
99- محمد كيافر(ميانه)
100- محمد كيانوشراد (اهواز)
101- غلامرضا گرزين (قائم شهر و سواد كوه و جويبار)
102- حسين لقمانيان (همدان)
103- انوشيروان محسنی بندپی (چالوس و نوشهر)
104- امرالله محمدی جزی (برخوار و ميمه)
105- احمد مرادی (چناران و طرقبه)
106- رجبعلی مزروعي(اصفهان)
107- اكرم مصوری منش(اصفهان)
108- مير طاهر موسوي(تبريز)
109- مير طاهر موسوي(كرج)
110- سيد باقر موسوی جهانآباد(بويراحمد)
111- سيد مجتبی موسوياجاق(كرمانشاه)
112- علياكبرموسويخوئيني(تهران)
113- سيد عيسی موسوينژاد(خرم آباد)
114- رسول مهرپرور(درگز)
115- احمد ميدري(آبادان)
116- محسن ميردامادي(تهران)
117- منصور ميرزاكوچكي(بروجن)
118- بهزاد نبوي(تهران)
119- عبدالمحمد نظام اسلامي(بروجرد)
120- محمد نعيميپور (تهران)
121- عليمحمد نمازی (لنجان)
122- سيد رضا نوروززاده(اسفراين)
123- سراج الدين وحيدی مهرجردی (تفت و ميبد)
124- سيد شمسالدين وهابی (تهران)
125- علياصغر هاديزاده (دليجان و محلات)
126- مير محمود يكانلی (اروميه)
127- رضا يوسفيان (شيراز)
|