ايران

پيك

                         

   م- طالبی

در دانشگاه اصفهان
انقلاب فرهنگی با پرتاب صندلی آغاز شد!

 

هنگامی كه گزارش كيهان از حوادث دانشگاه اصفهان و علوم پزشكی را مشاهده كردم ، ناخود آگاه روز هايی بخاطرم آمد كه اين روزنامه محل توجيه جنايات تاريكخانه اشباح شده بود ، روزهايی كه برادر حسين و همسنگرش سعيد امامی با توليد برنامه هويت در سيمای لاريجانی اقدام به تئوريزه كردن قتل و كشتار دگرانديشان و دگرباشان اين مرز و بوم كردند .

روزهايی كه محفل خود سر اطلاعات با همكاری برادر حسين قائله های "فرج سر كوهی” و "ايران مارين سرويس" را خلق كردند . روزهايی كه برادر حسين با انتشار مصاحبه شرم آور روح ا.. حسينيان در سياهنامه اش به كمك دوستان قديمی خود در پرونده قتلهای زنجيره ای آمد تا دين ديرين خويش به روح ملعون سعيد امامی ادا كند.

براستی چه كسی را می توان يافت كه از ذره ای انصاف برخوردار باشد و نقش رسانه ای تاريكخانه شباح را در توجيه فاجعه كوی دانشگاه انكار كند . چه كسی را می توان يافت كه كيهان را بشناسد و از دشمنی ديرينش با جنبش دانشجويی  آگاه نباشد .

كيهان كه دستگاه دروغ پراكنی لژ جنايتكاران و سياه پيشگان تاريكخانه اشباح است، در گزارش وارونه خود از سمينار ((جمهور   ياسلامی فرصتها و تهديد ها )) كوشيده است همراه با چكمه پوشان دانشجو نما خط خشونت و سركوب جنبش دانشجويی كه از واقعه كوی دانشگاه آغاز شده است را تا دانشگاه اصفهان وعلوم پزشكی امتداد دهد . كيهان در قسمتهايی از گزارش وارونه اش از سمينار، ضمن اشاره به مصدوم شدن فردی كه به شكل غير قانونی وارد دانشگاه شده بود، مدعی پرتاب صندلی از سوی هواداران شاخه نهضت آزادی دفتر تحكيم وحدت بسوی او شد، در حالی كه اينك در ششمين روز پس از سمينار بر همگان روشن شده كه فرد مزبور در نتيجه پرتاب صندلی از سوی خودی ها مضروب شده است.

نكته ظريف در بخشهای پايانی اين گزارش مرتد خواندن مجدد دگرانديش ديگری است كه بعنوان عضو جبهه ملی به سمينار دعوت شده بود. بنابراين، دكتر ورجاوند كه از سوی دانشجويان برای سخنرانی در خصوص تهديده و فرصت های جمهوری اسلامی به دانشگاه دعوت شده بود مهدور الدم و به بيان ديگر ريختن خون او مباح است. اين آخرين نمونه از نوشتاری است كه سياهنامه كيهان به معرض ديد عموم گذاشته است تا همگان بدانند كه بی جهت نبود كه اكبر گنجی در مقالاتش برادر حسين را رفيق ديرين سعيد امامی معرفی می كرد.

اگر موارد فوق الذكر را در كنار سخنان  چند ماه پيش شريعتمداری مدير مسئول كيهان( مبنی برلزوم  ايجاد تغيير وتحولات عظيم در محيط دانشگاهها ) قرار دهيم، به روشنی درمی يابيم كه خشونت های اخير دانشگاه اصفهان بخشی از پروسه رويائی انقلاب فرهنگی دوم است. پروسه ای كه بسيار بعيد می نمايد توسل به خشونت ابزار مناسبی برای عملی ساختن آن باشد . اما آيا سرمداران انقلاب قرهنگی دوم قادر به درك اين واقعيت خواهند بود؟

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی