|
بنام
خداوند جان و خرد
ملت
شرافتمند ايران:
نزديك
به بيست و پنج سال پيش، در بهمن 1357،
با يك دنيا آرزوی طلايی،
انقلاب پرجوش و خروش ايران به
پيروزی رسيد. هدف نهايی از اين
انقلاب، بهتر شدن اوضاع كشور،
رهايی ملت از يوغ استبداد، پاك
شدن نهاد های حكومتی از فساد و
آزمندی و رفع تبعيض و
انحصارگرايی بود، كه فرصت
پيشرفت كشور و سربلندی ملت را در
جامعه جهانی نويد می داد.
برای امكان دستيابی به اين
آرمانها و هدفها بود كه ملت ايران
از دولت موقت انقلاب استقبال كرد.
ولی ديری نپاييد كه يكباره
صنفی از صنوف كشور، يعنی روحانيان،
تردستانه و با اخلال در كار دولت،
اركان حكومت را تسخير كرده و حاكميت
را يكسره به نام جمهوری
اسلامی از آن خود كردند.
اين
صنف، كه پيش ازآن كارگزاران امور
سياسی را ظلمه می خواندند،
زمام امور وتمشيت سياست كشور را در
دست گرفتند، در حاليكه از هيچگونه
تدبير سياسی، شيوه اداره كشور و
درك روابط بين المللی برخوردار
نبودند. درنتيجه، افراد كارآمد
ومتخصص وبا تجربه را به بهانه موهوم
نداشتن تعهد ويا بعلت اشتغال به
اموراداری در رژيم گذشته، از
محيط كار و حتا تدريس دانش وهنر به
در كردند وهمه قفلهای حساس و
پيچيده كارهای سياسی و
اجتماعی و فرهنگی را به دست
عده ای كم سواد و ناآزموده و
چاپلوس سپردند.
نتيجه
های بدست آمده و آزمايشی كه در
طول بيست و پنج سال به ظهور پيوسته
است، به گونه ايست كه برای همه
روشن می باشد. فهرست مختصری از
آنها عبارت است از:
1-
از جهت اقتصادی: سقوط چشمگير
ارزش ريال، تورم شديد، گرانی
روزافزون، نزول طبقه متوسط به فقر و
قشر فقير به زير صفر، صعود گروهی
خاص به نام آقازاده
ها و خودی ها
به قله بلند ثروت، اسراف و تبذير در
بيت المال و هزينه های گزاف و
تكراری برای تشريفات و
تبليغات خود بزرگ بينی ها.
2- از
جهت اجتماعی:
اعتياد گسترده و خانمانسوز به مواد
مخدر، بويژه كثيری از جوانان،
شيوع فحشا، نبود امنيت و وفور فجايع
و سرقت های مسلحانه همراه با قتل
در پايتخت و شهرستانها، ناديده
انگاشتن شهروندان سنی مذهب نسبت
به شيعيان، فراهم ساختن فرصت
برای ترويج ديدگاههای تجزيه
طلبی مانند انديشه پان تركيسم و
پان عربيسم، گريزمغزهای متفكر
به خارج، رواج دين ستيزی
دراكثرجوانان، مهاجرت ميليونها
تحصيل كرده به سراسر جهان، تبعيض و
ترجيح بسود وابستگان به حاكميت در
همه موارد.
3- از
جهت سياسی:
عدم اجرای آن اصول ازقانون
اساسی كه بسود ملت و ضامن
آزاديست، تقسيم شهروندان به
خودی و غيرخودی، دو درجه ای
كردن انتخابات مجلس شورا و رياست
جمهوری به وسيله نظارت
استصوابی شورای نگهبان،
توقيف دسته جمعی روزنامه ها،
ايجاد جو خفقان، تكفير،
نابسامانی در سياست خارجی و
نداشتن موضع صريح و نامتناقض در
موارد حساس سياسی، از دست دادن
فرصت های طلايی استراتژيك،
خشونت به وسيله گروههای تنش،
انبوهی زندانيان، قتلهای
زنجيره ای پرشمار
به عناوين گوناگون، فقدان امنيت
برای شهروندان و تهديد آن بوسيله
باندهای ناشناخته، كمك های
مالی كلان به كشورها و برخی
گروههای بظاهر هوادار جمهوری
اسلامی، تكثر مراكز تصميم
گيری در اداره امور در سطح كشور،
مصونيت نداشتن نمايندگان مجلس شورا
و وكلای دادگستری، تعبير هر
نوع انتقاد از نابسامانی دستگاه
های اداری يا موضوعات ديگر به
عنوان تبليغ عليه نظام و اقدام عليه
امنيت ملی.
4- از
جهت قضائی و اداری:
شيوع فساد و رشوه خواری در
ادارات، نا بهنجاری و خرابی
قوه قضائيه و رواج رشوه ستانی،
تشكيل دادگاههای اختصاصی
برخلاف قانون اساسی، انحلال
دادسراها و زيانهای شديد آن، به
كار گماردن افراد بی صلاحيت در
كارها و مشاغل مهم، صدور رای
های غيرعادلانه و بی پروپايه
در دادگاه ها.
اينها
كه بطور اجمال نگارش يافت، بخشی
از پاسخها يی است كه جمهوری
اسلامی به انقلاب كنندگان
اميدوار و منزجر از حكومت
ديكتاتوری سابق داده و در نتيجه،
اين گونه عمليات برخلاف انتظار،
مقبوليت و مديريت رژيم را زير سئوال
برده است. آيا ملتی كه با اميد
بهتر شدن وضعش و رهايی يافتن از
قيد و بند استبداد، انقلاب كرد چنين
انتظاراتی از خيزش خود داشت؟ در
انتخابات رياست جمهوری دوم
خرداد 1376، و نيز در دوره دوم آن، به
علت نويدهای موعود، كثرت آرای
داده شده به وسيله مردم علی رغم
حاكميت بود، و در انتخابات
شوراهای سال 81 ، عدم استقبال
مردم به جهت مخالفت با حاكميت، زيرا
اميد مردم، به علت راكد ماندن
اصلاحات، وعدم تحقق وعده های
رييس جمهوری، به نااميدی
گراييده بود.
پيداست
كه تا چارچوب حكومت
دينی به اين منوال است و
چرخهای حاكميت پيرامون محور
خودكامگی می چرخد، هر گونه
اميد به بهتر شدن اوضاع بيهوده است
و بيم آن می رود كه نارضايی
عمومی، با توجه به سختی
معيشت، نبود آزادی و بيكاری
جوانان، كار كشور را به مراحل
هولناك و غيرقابل پيش گيری
بكشاند.
در
روزهای اخير، حمله امريكا و
انگلستان، حزب منفور بعث و صدام
حسين را سرنگون كرده و كشور ما را از
تدامم و تداوم بد انديشی های
او فارغ ساخته است. امريكا هم اكنون
در همسايگی ما قدرتمندانه حضور
دارد و معلوم نيست تا چه مدت در آنجا
خواهد ماند. اكنون، با توجه به
ناخرسندی های مردم ايران از
حاكميت كنونی و با سوابق
دشمنانگی ها با امريكا و با
عنايت به خوی جنگ طلبانه رييس
جمهوری آن كشور و نظريات
مبهمی كه درباره آينده
خاورميانه دارد، آيا درست است كه ما
به عنوان هواداری عراق كه همواره
با ايران دشمنی ورزيده و ارتش آن
در خرمشهر و سرتاسر خوزستان و غرب
كشور، از هيچگونه عمليات
تجاوزكارانه و كشتار و غارت و تخريب
كوتاهی نكرده است، آنقدر سنگ
حمايت به سينه بزنيم كه دشمنی
امريكا را با خود دو چندان سازيم و
متهم به دخالت در آن كشور شويم؟
مردم
كشی های صدام حسين با بمباران
های شيميايی، آثار كشنده اش
هنوز در جوانان ايرانی بازمانده
از جنگ هشت ساله نمودار است و هر
چندگاه پيكرهای به خاك ناسپرده
سربازان شهيد و رشيد ما در جنگ دسته
دسته بسوی كشور سرازير می
باشد. ما برای عراق بيش از حد
گريبان چاك می زنيم و نوحه
سرايی می كنيم. از يك سو، شش
سال از هشت سال جنگ
با عراق را بيهوده
ادامه داديم و انديشه تسخير بغداد و
جاهای ديگر را در سر می
پرورانديم، از سوی ديگر، اكنون
در پشتيبانی از آن كشور چنان
زياده روی می كنيم كه به
امريكا، كه به هيچ ضابطه ای
پای بند نيست و چندين بار ايران
را محور شرارت خوانده، برای آسيب
رساندن به كشور خود بهانه دهيم.
هواداری برخی ديگر از كشورها
از عراق بر سر منافع خود و به علت
رقابتی است كه برای بهره
برداری خود با امريكا دارند، نه
به علت دلسوزی برای مردم عراق.
بنابراين، ما هم بايد فقط به مصالح
و منافع ملی خود بينديشيم و آنها
را فدای هياهوی ناعاقلانه
نسازيم.
ملت
شرافتمند ايران،
ما
با كمك رسانی به ملت عراق و
دلسوزی نسبت به ستم هايی كه بر
سرشان رفته است موافقيم و آنرا
وظيفه اخلاقی و بشر دوستانه
خود می دانيم، ولی بر اين
باوريم كه اين موضوع نبايد به گونه
ای نمايش داده شود كه، خدای
ناخواسته، بر سر ما همان آيد كه بر
سر عراق آمد. ما در حاليكه هر گونه
تجاوز نظامی به ايران را محكوم
می كنيم، اعلام می داريم كه با
هيچ كس سر جنگ نداريم، و بايد
ازسرنوشت صدام حسين و
رجزخوانيهای بيهوده او عبرت
بگيريم و پای جنگ
را به ايران نكشانيم.
با
در نظر گرفتن كليه عوامل موجود و
اوضاع و احوال كشور و روحيه ملت
ايران، ديدگاه خود را به شرح زير
اعلام می كنيم و ايفای وظيفه
ملی خود را به ملت ايران گوشزد
می نماييم:
1-
امريكا ستيزی و احتمالا"
دخالت نابجا در امور عراق را، در
شرايط حساس كنونی، با منافع
ملی ايران همسو نمی دانيم.
2- ما باور داريم كه ساختار
كنونی حكومت ايران بايد بوسيله
يك همه
پرسی تغيير يابد و
دموكراسی و مردم سالاری
راستين در كشور برقرار شود.
3- ما باور داريم كه برپايه يك
ديپلماسی خردمندانه و پويا در
شورای امنيت، اتحاديه اروپا و
ائتلاف حاكم بر عراق، بايد كوشش شود
تا نسبت به تعيين ميزان غرامت تجاوز
عراق به ايران، كه هم از سوی دبير
كل سازمان ملل متحد تاييد شده وهم
تمامی اعضای دايمی
شورای امنيت به آن اشاره و باور
داشته اند، اقدام فوری صورت گيرد.
ما
بيم آن داريم كه اگر
زودتر از فرارسيدن رويدادهای
اجتماعی خطرناك، در انديشه
تجديد نظر در روند اوضاع و ترتيبات
حكومتی نباشيم، فرصت از كف به در
رود و پشيمانی را سودی نباشد.
هيئت
رهبری، هيئت اجرايی و هيئت
رئيسه شورای مركزی جبهه
ملی ايران:
1-
اديب برومند،2- مهندس عباس
اميرانتظام،3- دكتر داود هرميداس
باوند،4- مهندس 5- اسماعيل حاج
قاسمعلی،6- غلامرضا رحيم، 7-
مهندس كورش زعيم، 8- دكتر خسرو
سعيدی، 9- حسين شاه حسينی، 10-
تيمسار بازنشسته ناصر فربد،11- منوچهر
ملك قاسمی، 12- هرمز مميزی، 13-
مهندس نظام الدين موحد، 14- دكتر سيد
حسين موسويان، 15- دكتر مهدی مويد
زاده، 16- دكتر پرويز ورجاوند.
تهران: 17 ارديبهشت 1382
|