|
فصلنامه "ای. اس. و" چاپ آلمان گزارش
جامع و مستندی پيرامون پيش زمينه
های حوادث تروريستی نيويورك و
واشنگتن و آغاز فصل نوينی از
تجاوزات نظامی امريكا منتشر
كرده است. اين گزارش را فرد اشميد و كنراد شولر تهيه كرده اند و
برآن نام "جنگ برای نفت"
نهاده اند.
اين گزارش را "كامران شيردل" از
همكاران پيك از آلمان به فارسی
برگردانده است كه از اين شماره پيك
به بعد آن را بتدريج منتشر می
كنيم. هر فصل از اين گزارش پس از
آنكه در قسمت های خبری "پيك"
منتشر شد، به بخش دوم ستون سخن روز
انتقال خواهد يافت تا علاقمندان
بتوانند آن را پيگيری كنند. آنچه
در زير می خوانيد بخش نخست اين
گزارش است.
توطئه افغانستان
حمله
نظامی امريكا به افغانستان، به
گفته بوش ( تحت عنوان "پيش
پرده جنگی پايان ناپذير عليه
تروريسم") نه تنها پس از حمله به مركز
تجارت جهانی در
نيويورك و
يا حمله به پنتاگون در واشنگتن در
يازده سپتامبر شروع نشد،
بلكه جنگ در تاريخ دوازدهم
فوريه 1998
و تحت
نظارت
كميته
"آسيا
–
پاسيفيك"
كه
وابسته
به پارلمان واشنگتن دی سی است
شروع شده بود.
در آن تاريخ، جانشين رئيس شركت "اونيكال
كپريشن" بنام "ان.ام.مارسكا)
دورنمای
برنامه های كنسرن
تحت
مديريت خويش
را،
درارتباط
با استراتژی
آينده
امريكا در باره آسيای
مركزی بيان داشت.
در وحله اول به تمامی نمايندگان
گوشزد كرد كه نقش "اونيكال"
يك
نقش جهانی در ارتباط با توليد
انرژی
می باشد و به آنان تبريك گفت كه برنامه های آنها اكنون روی
نفت و گاز موجود منطقه متمركز
ميباشند ونقش برجسته ای را در
فرم دادن سياست امريكا بازی
می كنند.
او
درحين
صحبت خويش سه وظيفه اصلی سياست
امريكا برای مديريت نفت را مشخص
كرد:
اولا-
بايد سريعا لوله های عظيم
برای انتقال نفت و گاز آسيای مركزی ايجاد شود،
دوم-
امريكا بايد سريعا دست به تغير
ساختار سياسی منطقه بزند(در وحله
اول افغانستان)
سوم-
بايد
در منطقه شرايط برای سرمايه گذاری
طولانی مدت ايجاد شود.
مارسكا،
همچنين تصويری
را به
نمايندگان نشان داد كه چگونه روسيه
لوله های نفتی را دور تا دور
خزر و از شمال تا غرب به مركز
كشورخود
هدايت
كرده
است، اما بازار
آينده
نفت
در
آسياست،
يعنی
در جنوب و شرق خزر.
پس بايد لوله ها به طرف جنوب، به
سمت اقيانوس هند كشيده شود. او تاكيد كرد: از
آنجا
كه
ايران با ما همكاری نمی كند،
تنها راه عبور لوله های نفت افغانستان است.
در همينجا، مارسكا
گفت:
ما از اول هم قضيه را برای همگان روشن
كرديم: تا زمانی كه يك دولت مورد
تائيد ما در افغانستان در راس كار
نيست نمی توانيم لوله ای را كه
می خواهيم از افغانستان عبور
دهيم. دولت آينده افغانستان بايد
مورد تائيد دولت ما بوده و ازاعتماد
بانكهای اعتبار دهنده ما
برخوردار باشد.
( در اين زمان، ديگر طالبان برای شركت
اونيكال از اعتبار ساقط شده بود.
اين نقشه اونيكا، پيشتر و از سال 1995 به همين
بترتيبی كه در بالا گفته شد، پيش
برده شده بود تا
لوله نفت وگاز
تركمنستان از طريق افغانستان
به بنادر پاكستان در اقيانوس هند
وصل شود. برای همين هدف نيز
طالبان يك رژيم با ثبات فرض شده و بر
سركار آورده شده بود. طالبان به كمك
سازمان اطلاعات مركزی امريكا
" سيا" برای سرانجام دادن
اين نقشه و با همكاری سازمان
امنيت پاكستان در سال 1996 به قدرت
رسيده بود. رهبران طالبان حتی به
دعوت اونيكال به امريكا رفته و به
شهر هستون امريكا نيز سری زده
بودند.
يك سياستمداران امريكايی، بعدها برای
يك روزنامه نگار مورد اعتماد خويش
تعريف كرد:
"ما فكر می كرديم طالبان نيز مانند
سعوديها بتوانند مستقر و مسلط شوند
تا پس از
ايجاد خطوط لوله نفت و گاز و وجود يك
حاكم (امير) بدون پارلمان و با
قوانين شرعی اسلام بتوانند به
همكاران قوی و با ثبات ما تبديل
شوند. اما بعدها فهميديم سياست
امريكا و شركت اونيكال درمورد
طالبان و توان استقرار آن بدون كمك
پاكستان اشتباه بوده است. به همين
دليل اونيكال مجبور شد از دولت
امريكا بخواهد كه قدرتی را در
افغانستان بر سر كار بيآورد كه مورد
اعتماد اونيكال باشد.
ترورهای اسلامی
انتظارات شركتهای نفتی از دولت
امريكا آن بود كه بتواند در ارتباط با افغانستان
دقيقآ خود را با موازين قدرت و
تجارت تطبيق دهد. در اين طرح هرگز
حقوق بشر و دموكراسی در
استراتژی امريكا هيچ نقشی را
بازی نمی كرد. پيشتر هم
تمامی دلايلی كه امريكا پس از
اشغال افغانستان توسط شوروی
سابق تحت عنوان كمك به مجاهدين
افغانی و حقوق بشر بيان می كرد
پوچ بود.
واقعا اين سيا بود كه مجاهدين را در سال 96 با
طالبان عوض كرد. از قبل نيز اين سيا
بود كه از مجاهدين در مقابل دولت
كابل پشتيبانی كرد. شورويها به
حق با تكيه به معاهده های بين دو
كشور به كمك دولت كابل شتافته بود."
در مقابل سئوال خبرنگار كه آيا امريكا در
ارتباط با سياست خود در افغانستان
امروز احساس پشيمانی نمی كند؟
برژينيسكی مشاور امنيت وقت
امريكا جواب داد: "پشيمانی
برای چي؟ اين عمليات
پنهانی بهترين ايده بود. زيرا
تاثير آن بدام انداختن روسها در تله
افغانستان بود و شما انتظار داريد
كه من پشيمان باشم؟ آنروز كه
شورويها رسمآ مرزهای افغانستان
را پشت سر گذاشتند، من به رئيس
جمهور نوشتم: حال ما امكان آن را
داريم كه جواب شوروی در جنگ
ويتنام را به او بدهيم."
خبرنگار فرانسوی باز سئوال می كند:
آيا شما پشيمان نيستيد كه از سنت
گرايان اسلامی حمايت كرديد؟
همانهايی كه برای
تروريستهای آينده اسلحه و
امكانات آموزشی مهيا كردند؟
برژينيسكی
متقابلا سئوال می
كند: "
چه چيزی مهمتر است برای جهان؟
طالبان
يا نابودی قدرت شوروي؟ يك تعداد اسلامگرای ديوانه يا
آزادی اروپای ميانه و پيروزی
در
جنگ سرد؟"
در آسيای مركزی تروريسم اسلامی
وجود نداشت تا اينكه بوسيله امريكا
برای جنگهای چريكی عليه
نيروهای چپ در افغانستان بوجود
آمد و اين تروريستها مجاهدين
مقدسی بودند كه دراختيار
سازمان سيا بودند و بقول
صدراعظم آلمان:"
آنها
زمانی تبديل
به خطری
عليه
بشريت مدرن شدند
كه
مطابق
خواستها و علايق امريكا نتوانستند
عمل كنند.
زمانيكه
مصاحبه با برژينيسكی صورت گرفت، او
به عنوان مشاور رسمی صنايع نفت اماكو
كووپريشن مشغول كار بود و در
عين حال كاشف تروريسم اسلامی
محسوب ميشد. طبق نظر اين كاشف تروريسم "
بالكان اويروآسيا با مركزيت
افغانستان بوجود آمده
و
به
صفحه شطرنجی ميماند كه در صحنه آن مبارزه برای رهبری قدرت
جهان بوقوع خواهد پيوست."
او در
سال 1999
در
برلين گفت:
"امريكا
تنها ابر قدرت جهان است و ا ستراتژی آن
رهبری جهان. به همين علت هم پرتاب
چند موشك كرووز در زمان كلينگتون
رئيس جمهور وقت امريكا نتوانست
رضايت صنايع نفتی را بر آورده
سازد. آسيای مركزی وخاورميانه
تقريبآ صاحب دوسوم كل نفت و گاز
موجود دنيا ميباشند. پس صنايع نفت
نه تنها در افغانستان بلكه در كل
آسيای مركزی و خاورميانه
نيازمند رژيم های جديد هستند.
حكومت نفتی بوش
جورج دبليو بوش كه پدرش اولين جنگ نفت را
عليه عراق رهبری كرد؛ از خانواده
ای تگزاسی است كه در تجارت نفت
ميباشد.
شركتهای نفتی رسمآ مبلغ 330 ميليون
دلار در انتخابات هزينه كردند كه
تمامآ مستقيم به خود او و يا ديگر
سياستمداران نفتی پرداخت شد.
برای فراهم آوردن زمينه
پيروزی او در انتخابات،
شركتهای نفتی بيش از بيست
مدير عالی خويش را در اختيار او
گذاشتند. چنانكه گذشته از خود بوش
مهمترين تكيه گاههای دولت او
لابی های نفتی هستند:
جانشين رئيس جمهور ديك
چينی است كه پيش از پست
دولتی، بعنوان مدير كل شركت هالی
برتون كه بزرگترين كمپانی تامين
سوخت صنايع امريكا محسوب ميشود
مشغول بكار بوده است. هنگام
خداحافظی از كمپانی بعنوان يك
دوست يك چك به
مبلغ سی وشش ميليون
دلار در اختيارش گذاشته شد.
مشاور امنيتی رئيس جمهور گندليسا
رايس قبلآ بعنوان عضو كميته
امنيتی كنسرن
نفتی شورون كه يكی از
بزرگترين كمك كنندگان نقدی به
انتخابات بوش محسوب می شود؛
مشغول كار بود. يكی از هدايای
اين شركت به خانم رايس يك
كشتی نفتكش بود كه حتی به
اسم او تعميد شده است. البته،از
آنجا كه نمی خواستند افكار
عمومی نسبت به اين روابط كنجكاو
شود اسم اين نفتكش را تغير دادند.
به اين ترتيب، مردان نفتی بدنبال بهانه
ای می گشتند تا بتوانند نظريه
"يوروآسيا" يی خويش را در
افكار جهانی جا بياندازند. آنها
بيشترين بهره را از برگ يازدهم
سپتامبر گرفتند.
نظرتان را به سخنان يك معلم سابق آكادمی
نظامی ( وست پيوينت) بنام "استان
گوف" جلب
می كنم كه می گويد: "يازده
سپتامبر نمی توانست به تنهايی
سر آغاز ومنشآ حمله به افغانستان
شود، زيرا چنين جنگی برای
امريكا و انگلستان نياز به وقت و
برنامه بيشتری داشت. به همين
دليل راديو دولتی انگلستان "
بی بی سی”
گزارش داد كه "وزارت امور
خارجه پاكستان در ماه يولی دو
هزارويك در جريان عملياتی
برای اواسط ماه اكتبر از طرف
امريكا عليه افغانستان قرار گرفته
بود."
در اين ارتباط نمی غفلت تشكيلات
امنيتی امريكا در يازده سپتامبر
را به آسانی فراموش كرد. بين ساعت
هفت و چهل وپنج تا هشت و ده دقيقه
چهار هواپيما ربوده می شود، اما
رئيس جمهور و رئيس كل قوا در جريان
قرار نمی گيرد و سرگرم بازديد از
يك مدرسه در فلوريدا باقی می
ماند!
ساعت هشت وچهل وپنج دقيقه پرواز خط يازده
"امريكن ايرلا ين"
به يكی از برجهای مركز
تجارت و هجده دقيقه بعد خط صد و
هفتاد و پنج به دومين برج اثابت
می كند، تنها در اين زمان است كه
به بوش در
حال بازديد از مدرسه، حادثه را
اطلاع می دهند.
اما او در همان محل می ماند، با توجه به
اينكه هواپيمای ربوده شده پرواز
هفتاد و هفت امريكن ايرلاين در
آسمان واشنگتن در پرواز است. جالبتر
از همه اينكه رئيس جمهور هيچ
دستوری صادر نمی كند و به صحبت
با بچه های مدرسه ادامه می دهد.
تنها درساعت نه وسی دقيقه
سرانجام، رئيس جمهور از طريق رسانه
ها شروع به در جريان گذاشتن مردم
امريكا می كند، اخبار و
اطلاعاتی كه مردم پيشتر از طريق رسانه
ها از آن مطلع شده اند!
اين زمانی است كه پرواز شماره هفتاد وهفت
امريكن ايرلاين حدود ده دقيقه از
پنتاگون فاصله دارد، اما نه تنها
پنتاگون تخليه نمی شود، بلكه هيچ
اقدام بازدارنده ای نيز به اجرا
گذاشته نمی شود. خلبان
هواپيمای ربوده شده را بدون
برخورد به مانعی به داخل پنتاگون
هدايت می كند.
به اين ترتيب،
نقشه رژيم نفتی امريكا آغاز شد.
اكنون ديگر كسی نمی تواند
جلودار رئيس جمهوری شود كه
به ناحق رئيس جمهور شده است, زيرا نه
تنها دارنده
بيشترين آرای انتخاباتی
نبود، بلكه اكثريت رای
نمايندگان پارلمان را نيز بدست
نياورده بود.
يازده سپتامبر چنان موقعيتی را در
آمريكا موجب شد كه براساس آن مردم
امريكا بايد از رياست جمهوری
كشور دفاع می كردند و البته
كسی هم نبايد معترض برنامه
های مالياتی او به نفع
ثروتمندان می شد و يا عليه كنترل
نظامی منابع نفتی وخطوط لوله
های نفت و گاز كه در يك تور
جهانی تحت نظارت شركتهای چند
مليتی قرار دارند قيام كند. هر
نوع اعتراض به معنای همراهی
با كسانی است كه عليه بشريت
متمدن غرب دست به ترور زده اند!
در
همين دوران مملو از اخبار و
تفسيرهای مربوط به حوادث
نيويويورك و واشنگتن است كه كه
امريكا در تاريخ يازده آگوست 2001 به
شركتهای در حال رقابت پيشنهاد
ميدهد تا به مقوله جهانی شدن
مشروعيت ببخشند. در راس اين رقابت،
حمايت از برنامه استراتژيك
نظامی قرار دارد كه
برای بوجود آوردن زير
بنای چنين مشروعيتی پی
ريزی شده است. (
پايان بخش اول)
|