|
سيدمصطفی
تاجزاده، عضو شورای مركزی
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی
ايران و جبهه مشاركت ايران
اسلامی در گفتوگو با خبرنگار
سياسی خبرگزاری دانشجويان
ايران (ايسنا)، ضرورت يك ديالوگ
صحيح و موازنه مثبت بين جناح های
حكومتی را پيشنهاد كرد.
تاجزاده
درباره تاثيرات
تحولات اخير منطقه و نتيجه
انتخابات شوراها بر رويكرد
گروههای سياسی و استراتژی
آنها گفت:
20
روز قبل از سال جديد، انتخابات
شوراها برگزار شد. مشاركت مردم
در مجموع قابل قبول بود، اما عدم
مشاركت وسيع مردم در شهرهای
بزرگ، به شدت
نگرانكننده
بود. اين مساله زنگ خطر را برای
ما به صدا درآورده است، زيرا با
اينكه اين
انتخابات آزاد بود، مردم شركت
نكردند. اگر صلاحيت نامزدهای
برخی از گروهها
رد شده بود يا
انتخابات را تحريم كرده بودند، ميگفتيم
كه مردم به ندای اين جريانها
رای مثبت دادند و پای صندوق
نرفتند در حالی كه همه
گروههای سياسی حاضر
بودند، اما
مردم شركت نكردند، اين مساله
بيانگر كاهش شديد
مشروعيت مردمی و سياسی
است.
وی
افزود: از طرف ديگر 20 روز بعد از سال
جديد، رژيم صدام سقوط كرد و اين
نشان ميدهد
كه در حال حاضر، در منطقه ما اگر
رژيمهايی بخواهند مستقل
از آمريكا عمل كنند،
به هيچ وجه نميتوانند روی
بقای خود حساب كنند، مگر
اينكه مردم را پشت سر خود
داشته باشند،
به عبارت ديگر، تنها سر دادن
شعارهای ضدآمريكايی و
ضداسرائيلی در حال
حاضر كافی نيست. شايد زمانی
شعار مبارزه با اسرائيل يا آمريكا
برای اينكه يك
رژيم را روی
پای خود نگه دارد، كافی بود؛
آن شرايط عمدتا ناشی از نظام دو
قطبی جهان بود،
اما حالا كه نظام تك قطبی شده و
آمريكا بعد از واقعه 11 سپتامبر مصمم
است كه
كار را تمام و
سلطهاش را در سراسر جهان و به ويژه
در منطقه ثروتمند و حساس خاورميانه
كامل كند، اين امر كافی نيست.
بنابراين درسی كه ما از سقوط
رژيم فاشيستی بعث عراق ميگيريم
اين است كه در شرايط كنونی
اگر رژيمی بخواهد مستقل باشد،
هيچ راهی
ندارد جز اين كه دموكراتيك باشد. در غير اينصورت،
آمريكا با شعار
آزادی و دموكراسی
ميآيد و رژيمهای مستبد را
حتی اگر مستقل باشند سرنگون ميكند،
زيرا
كشورها از اصل
حضور آمريكا برای سرنگونی
رژيمهای استبدادی حمايت ميكنند
يا حداقل بيتفاوت
هستند، البته بعد از سقوط، مردم
حضور بيگانه را در كشورشان در
درازمدت
تحمل نخواهند
كرد، بنابراين، اگر تا به حال
دموكراسی، توسعه سياسی و
آزادی، برنامه
اصلاحطلبان بود، به نظرم از اين
به بعد نه به دليل اينكه اكثريت
مردم به
آن رای دادهاند،
بلكه چون اين استراتژی ميتواند
استقلال، تماميت ارضی و امنيت
ملی ما را حفظ كند، بايد توسط همه
اركان حكومت، حتی محافظهكاران
تبليغ شود.
به دليل اينكه هم استقلال، هم امنيت
ملی و هم شايد تماميت ارضی ما
مورد تهديد
واقع شده، طبيعی است ملاكهای
همكاری گروههای سياسی با
گذشته كه اينها در
خطر نبود، تفاوت خواهد كرد. به نظرم
اكنون معيار همكاری نيروهای
سياسی اين است
كه هر
كس حاضر باشد در چارچوب قانون
اساسی، از استقلال، تماميت
ارضی و امنيت ملی كشور دفاع
كند، بايد جزو نيروهای انقلاب و
نظام تلقی شود؛ ولو انتقاداتی
داشته باشد.
وی
تاكيد كرد: بايد از حضور همه نيروها
استقبال كرد؛ در همه جای دنيا هم
رسم است به
ميزانی كه خطر جديتر است،
دايره همكاريها هم به همان ميزان
گسترش پيدا
ميكند و نيروهای جديدی را
وارد ميكنند كه در شرايط عادی
شايد همديگر را قبول
نداشته باشند.
بنابراين، در زمان تهديد، حكومت
برای اينكه نشان دهد خطر را
جدی گرفته بايد دايره همكاری
نيروها را گسترش دهد، در غير اين
صورت، يا تهديد را جدی نگرفته و
متوجه نيست كه در سطح جهان و منطقه
چه ميگذرد يا اينكه بخشهايی
درصدند در سازش
با آمريكا، الگوی سازش در بيرون
و سركوب در درون را دنبال كنند. لذا هيچ راهی
نداريم جز گسترش همكاريها بين همه
نيروها چه در داخل و چه در خارج از
ايران
كه به استقلال
و تماميت ارضی كشور وفادارند و
از نقش بيگانگان در سياست خارجی
و احيانا
تحميل جنگ به ايران نگران هستند؛
آنها بايد با اين همكاری، خطر را
رفع كنند
و در درون
مرزها به رقابت بپردازند.
به
نحو بهتر هر نيرويی كه گسترش
همكاريها
را
در زمان تهديد نپذيرد، عليالقاعده
يا به فكر سركوب است و يا خطر را
نفهميده. در بين
نيروهای سياسی هم نپذيرفتن
گسترش همكاريها به اين معناست كه
يا متوجه خطر نيستند،
يا متوجه خطر هستند اما فكر ميكنند
كه تغييرات داخلی بايد با
همكاری كشور خارجی
صورت بگيرد، لذا از تهديد دولت
آمريكا استقبال ميكنند؛ مانند
استقبال خيلی از فعالان سياسی
وقت از فشار دموكراتها بر شاه
برای باز كردن فضای سياسی.
به
نظرم محافظهكاران توان اين را
داشتند كه درصد عظيمی از مردم را
نااميد و نگاهها
را از داخل به خارج از كشور منتقل
كنند، همچنانكه در عرصه مطبوعات و رسانههای
تصويری اين كار را كردند.
فكر
ميكنم با توجه به شرايط بهوجود
آمده، جناح راست بايد دست
از تخريب و لجبازی با اصلاحات
بردارد و همكاری كند تا كارها
پيش برود؛
جناح اصلاحات و اپوزيسيون
قانونی هم توجه كنند كه رای
ندادن مردم به
محافظهكاران،
به اين معنا نيست كه آنها قدرت
نااميد كردن مردم را ندارند،
بنابراين با
يك ديالوگ صحيح بين طرفين، به
جای اين كه موازنه منفی
برقرار كنند، موازنه
مثبت برقرار
كنند؛ به نظرم، موازنه مثبت هم فقط
در چارچوب پذيرش رای مردم و حاكميت
قانون معنی دارد. به اين ترتيب،
جناحها نشان خواهند داد كه بيش از
منافع
خودشان، به
منافع ملی و حاكميت مردم توجه
دارند.
موازنه
مثبت يعنی تاكيد بر اشتركات و همكاری
همه جناحها از بعد اقليت يا
اكثريت در حفظ استقلال، تماميت
ارضی، امنيت ملی
و پيشرفت كشور. موازنه مثبت يعنی
اگر اصلاحطلبان نهاد ”الف“ را در
اختيار دارند و آن طرف نهاد ”ب“
را، كسانی كه در نهاد ”ب“
هستند، اجازه بدهند اصلاحطلبان
در نهاد ”الف“ پروژههايشان
را در اجرا كنند. عكس آن هم صادق است.
نتيجه اين خواهد شد كه در يك رقابت
گسترده برای جلب اعتماد
عمومی، توانستهايم دو پروژه
مثبت را اجرا كنيم موازنه مثبت يعنی
اين كه اگر دولت شعار توسعه همه
جانبه داده كه بخشی از آن توسعه
سياسی است، آن طرف، مطبوعات و
انتخابات آزاد، عدم دخالت در حريم
خصوصی مردم را تضمين كند و
سختگيريهای بيجا و
رفتارهای غيرقانونی را ترك
كند و با شهروندان به گونهای
برخورد كند كه در مجموع از زندگی
در جمهوری اسلامی، ولو با
مشكلاتی كه مواجه هستند، احساس
رضايت كنند.
تاجزاده در ادامه گفت: وظيفه
حكومت در وهله اول اين است كه
اجازه
سوءاستفاده از نهادهای قدرت را
به هيچكس و جريانی ندهد. اگر
اين اتفاق
بيفتد،
شرط لازم برای آزادی و
استفاده از حقوق فراهم شده است. از
طرف ديگر ممكن است
كه
يك نويسنده يا يك روزنامه مطلبی
بنويسد كه با حق سازگار نبوده و يا
آن مطلب موجب
خدشهدار
شدن عواطف عمومی شود؛ هيچكس از
اين كار دفاع نميكند اما اين خود
نبايد
باعث
شود اصل آزاديهای سياسی و
مطبوعاتی مورد تهديد واقع شود.
حداكثر گلهای كه
منتقدان
ميتوانند بكنند اين است كه
بعضی از اين آزاديها
سوءاستفاده
كردهاند.
وی
ابراز عقيده كرد: من معتقدم اگر
برخورد قوه قضاييه منطقی بود
هيچكس
از تخلف دفاع دفاع نمی كرد
در
مورد كارنامه دولت خاتمی تاج زاد
گفت:
در
دولت قبل، آقای هاشمی نميتواند
گله
جدی داشته باشد كه «در كار من
كارشكنی شد» حداكثر ميتواند
بگويد كه «سلام»
تنها
روزنامه منتقد دولت، موارد
غيرمنصفانهای در مورد دولت
نوشت. بنابراين مردم
ميتوانند
در مورد عملكرد او نظر بدهند اما
دولتی كه در دورانش قتلهای
زنجيرهای صورت ميگيرد،
توريستهايی را كه دعوت ميكند
مورد تهاجم واقع ميشوند، صدا و
سيما
كه
موضعش عليه دولت كاملا روشن است،
مطبوعات كه مديرانشان هر لحظه از
برخورد واهمه
دارند،
طرحهايش در شورای نگهبان رد ميشود
و مديرانش دائم به دادگاه احضار
ميشوند،
طبيعتا نميتوان حكم داد كه چرا آنچنان
كه بايد و شايد نتوانستند
پاسخگوی مردم باشند. البته اگر
اصلاحات، سازماندهی روشن و
برنامه دقيق زمانی داشت، شايد
ميتوانست
عليرغم اين مشكلات، گامهای
بيشتری بردارد.
كدام حكومتی
بدون آزادی اجتماعی و
سياسی توانسته با
فساد
مقابله كند كه ما دومياش باشيم؟
نميتوان آزادی مطبوعات نداد و
گفت ما
ميتوانيم
با نظارتهای حكومتی با فساد
در حكومت مقابله كنيم .
مردم
پای صندوق نمی آيند
امروز
نه خطر راست و نه حتی خطر تهديد
خارجی ديگر نميتواند
مردم را به صورت انبوه پای صندوق
رای بياورد اما در گذشته اين
امكان به دلايل مختلف وجود داشت. امروز مردم
قدر و قيمت رايشان را دانستهاند و
فقط با
ارايه
راهكارها و تضمين عملی كردن آنها
ميتوان مردم را به رايدادن
تشويق كرد.
بنابراين
اگر بخواهيم موفق شويم، بايد
استراتژی مقامات عالی و جناحها
اين
باشد
كه در انتخابات مجلس، 35 ميليون نفر
به پای صندوق رای بيايند و
كسانی كه ميآيند،
احساس كنند اگر به جريانی و
فردی رای ميدهند، امكان
تحقق آرمانهايشان بعد از انتخاب كردن آنها وجود دارد.
اگر اين اتفاق بيفتد، خطر جدی
جامعه ما را
تهديد
نميكند اما در غير اين صورت، ما
ديگر آن قدرت بسيجكنندگی گذشته
را نداريم.
جناح
محافظهكارهم اگر فكر كند كه با
منفعل كردن مردم ميتواند جامعه را
اداره كند، بهجز
اينكه زمينه فراهم كند كه آمريكا
از كشور ما امتيازهای بسيار
بزرگی بگيرد، بدون اينكه امتيازی به كشور ما
بدهد، هيچ راه ديگری نرفته است. منفعل
كردن مردم يعنی خدمت مستقيم به
آمريكا.
|