ايران

پيك

                         

با آن تحليل در راس حاكميت موافق نيستيم كه معتقد است:
"هر كار بكنيم بی فايده است، زيرا امريكا كار خودش را خواهد كرد!"

استقلال كشور با خودكامگی
برباد می رود نه با اراده امريكا

 

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران درباره‌ تحولات اخير منطقه و مسائل داخلی بيانيه‌ای صادر كرد. اين سازمان در بيانيه خود درباره حمله امريكا به عراق نوشت:
حمله‌ نظامی آمريكا و انگليس به عراق و تغيير رژيم سياسی حاكم بر اين كشور، حادثه‌ای است كه دست كم پس از جنگ جهانی دوم و پايان دوران استعمار قديم نمی‌توان برای آن نمونه‌ی مشابهی سراغ گرفت. مقايسه و تشبيه اين واقعه با حمله‌ی آمريكا به افغانستان و سقوط طالبان قياسی مع‌الفارق است؛ زيرا:

اولا، رژيم طالبان، رژيمی غيرقانونی بود كه جز چند كشور حامی، از سوی هيچ‌يك از كشورهای جهان به رسميت شناخته نشده بود.

ثانيا، مستند و توجيه آمريكا در حمله به افغانستان، مصوبه‌ شورای امنيت سازمان ملل متحد

«اجماع جهاني» بود.

ثالثا، آن‌چه در عراق اتفاق افتاد تجاوز نظامی آمريكا و انگليس به كشوری مستقل و دارای عضويت رسمی در سازمان ملل متحد با هدف تغيير رژيم سياسی اين كشور بود كه نقض آشكار حاكميت ملی، تماميت ارضی و استقلال يك كشور و زير پا نهادن منشور ملل متحد و تمامی قواعد مورد احترام دولت‌ها و بدعتی خطرناك در عرف بين‌الملل به شمار می‌رود. بدعتی كه اگر به رسميت شناخته شود و از سوی جهانيان با واكنش‌های مردمی و اقدامات قاطع رسمی جامعه‌ بين‌الملل مواجه نگردد، مبدأ تهديدی جدی عليه امنيت ملی، استقلال و تماميت ارضی تمامی كشورهای مستقل به‌ويژه كشورهای در حال توسعه خواهد بود.
متاسفانه وجود نظام استبدادی، فاشيستی و ضدمردم‌سالار در عراق، اين نقض آشكار قواعد و عرف بين‌الملل از سوی آمريكا و انگليس را تحت‌الشعاع خود قرار داده و موجب شده است تا به‌ويژه در ايران كه زخم‌های 8 سال جنگ عراق را بر پيكر خود احساس می‌كند، اين بدعت خطرناك آن‌چنان كه بايد درك نشود. در چنين فضايی برخی از محافل سياسی علی‌رغم آگاهی از آثار و پيامدهای اين حادثه از سرنگونی رژيم عراق توسط آمريكا ابراز رضايت و خوشحالی می‌كنند.

اين دوگانگی و تضاد در مواضع رسمی جمهوری اسلامی ايران از يك سو تجربه‌ تلخی از نظام سابق عراق دارد و از ديگر سو تغيير يك رژيم مستقل را در مرزهای خود، توسط ابرقدرت جهان تهديدی عليه خويش ارزيابی می‌كند به وضوح مشاهده می‌شود؛ به طوری كه هم از سقوط رژيم عراق ابراز رضايت می‌شود و هم حمله به عراق محكوم می‌گردد. اگر حمله به عراق واقعا محكوم و غير قابل پذيرش است، چگونه از نتايج آن استقبال می‌شود؟ و اگر سقوط رژيم عراق موجب رضايتمندی و تقويت امنيت ملی است، چرا اقدام آمريكا و انگليس در اين زمينه محكوم است؟

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران با اعتقاد بر اين‌كه در جهان كنونی هيچ قدرتی به‌ويژه آمريكا برای استقرار دموكراسی در كشوری ديگر منابع مادی و انسانی خود را قربانی نمی‌كند و سرنگونی رژيم عراق در چارچوب اهداف توسعه‌طلبانه‌ی آمريكا در سطح منطقه و جهان صورت پذيرفته است.

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی معتقد است كه استقلال و امنيت ملی و دموكراسی و آزادی، بويژه در جهان تحول يافته‌ كنونی، در اصل مرتبط با يكديگرند و آن‌چنان كه به درستی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران آمده است به هيچ وجه نمی‌توان به بهانه‌ دموكراسی نسبت به استقلال و تماميت ارضی كشور بی‌اعتنا بود و يا به بهانه‌ حفظ استقلال و امنيت ملی دموكراسی را قابل نقض دانست. پيامدهای سوء و زيانبار اقدامات جريان‌های افراطی و اقتدارگرا در مواجهه به مطالبات سياسی اجتماعی ملت به بهانه‌ حفظ استقلال، طی سال‌های اخير، از جمله يأس و سرخوردگی جامعه، تعميق شكاف ميان حاكميت و ملت، تضعيف وحدت و همبستگی ملی و آثار اين همه بر استقلال و امنيت ملی كشور بر هيچ دردمند و دلسوزی پوشيده نيست.

سرنوشت رژيم عراق به عنوان تيپ ايده‌آل رژيمی ديكتاتور و ضدآزادی به روشنی ثابت می كند استقلال بدون دموكراسی تا چه حد آسيب‌پذير و متزلزل است.

متقابلا شاهد پيدايش خرده گفتمان‌هايی حاشيه‌ای در واكنش به رويكردهای اقتدارگرا و افراطی هستيم كه از دو مقوله‌ی دموكراسی و استقلال بر دموكراسی تاكيد می‌كنند و آزادی را هرچند ارمغان قدرتی بيگانه باشد و به قيمت نقض حاكميت ملی، تماميت ارضی و اشغال خارجی به دست آيد، ارزش می‌انگارد.

در نقد اين ديدگاه كه خوشبختانه در كشورما از سطح محافل فراتر نرفته است، كافی است به

شرايط جهانی و اهداف آمريكا در حمله به عراق توجه كرد.

حتی خوشبين‌ترين افراد ترديد ندارند كه هدف آمريكا از تجاوز به عراق، نه سلاح كشتار جمعی،‌ نه ديكتاتور بودن رژيم سرنگون شده‌ اين كشور و نه رهانيدن مردم اين كشور از نكبت استبداد و اهدای آزادی و دموكراسی به آنان است. آن‌چه آمريكا را به حمله به عراق وادشته، نقش استراتژيك منطقه‌ خاورميانه در صورتبندی نظم آينده‌ جهانی مورد نظر آن دولت ، حل منازعه فلسطينی ـ اسرائيلی به سود رژيم صهيونيستی، تسلط بر عظيم‌ترين ذخاير نفت و گاز جهان و كنترل رقبای بالقوه‌ای نظير اروپا، ژاپن و چين در عرصه‌های اقتصادی و سياسی و تضمين جايگاه خود در راس هرم قدرت جهانی است . لذا تجاوز و فشار آمريكا به عراق محدود نخواهد شد و در صورت امكان اين پروژه تا تبديل ساختاری كليه‌ كشورهای منطقه به اقمار دست دوم منطقه‌ای آمريكا و زير نفوذ و كنترل رژيم صهيونيستی پيش خواهد رفت.

با درك صحيح اين واقعيات و نيز تجارب موجود، معتقديم به‌ويژه در جهان امروز دموكراسی بدون استقلال، شعاری دروغين و استقلال بدون دموكراسی بغايت سست و لرزان و محكوم به اضمحلال است.

حمله‌ی نظامی آمريكا به افغانستان، عراق را بايد در اين چارچوب تحليل كرد. در شرايطی كه كشورهای مستقل در حال توسعه، حاشيه‌ امن ناشی از تضاد ابرقدرت‌های شرق و غرب را از دست داده‌اند، به‌ويژه كشورهای واقع در مناطق هدف آمريكا، نظير خاورميانه و خليج فارس برای حفظ حاكميت ملی و استقلال خود در برابر تهديدات فزاينده‌ آمريكا چاره‌ای جز بازتعريف امنيت ملی و مولفه‌های موثر بر آن، متناسب با تحولات جديد ندارند.
تجربه‌ يوگسلاوی به روشنی نشان داد در دوران پس از جنگ سرد، تركيه بر مؤلفه‌هايی نظير قدرت نظامی و تسليحاتی ارزش و اثر كلاسيك خود را در حفظ امنيت ملی كشور از دست داده است و حتی گاه مانند عراق می‌تواند خود به عامل تهديد تبديل شود.
آنچه امنيت ملی عراق و طالبان را در برابر آمريكا آسيب‌پذير و متزلزل ساخت و امكان حمله‌ نظامی عليه اين كشورها را فراهم آورد، فقدان پشتوانه‌ مردمی نهادينه‌ نظام و رويكرد ضد مردم‌سالار و اقتدارگرای اين دولت‌ها در اداره‌ی امور و در نتيجه‌ آن، از دست دادن وجهه‌ و اعتبار جهانی بود.

بدين ترتيب، بايد پذيرفت كه با تسلط آمريكا بر عراق، تهديد عليه ايران جدی‌تر شده است.
در اين فرض نمی‌توان ترديد كرد، آمريكا پس از پيروزی قاطع در عراق به مراتب از اقتدار سياسی و نظامی و جايگاه تثبيت شده‌تری برخوردار گرديده است. از سوی ديگر به تصريح مقامات آمريكايی، جمهوری اسلامی ايران از نظر آمريكا رژيمی محاسبه‌ناپذير و خطرناك تعريف می‌شود. به موجب نكات فوق ايران به ويژه با توجه به موقعيت ژئواستراتژيك خود می‌تواند يكی از مهم‌ترين اهداف آمريكا در آينده‌ نزديك باشد.
در كنار اين واقعيت كه شايد كمتر كسی در آن ترديد داشته باشد، نقاط آسيب‌پذيری وجود دارد كه آمريكا برای علنی ساختن تهديد خود عليه ايران می‌تواند از آن‌ها بهره‌برداری و يا سوء استفاده كند. كم‌توجهی به آرای عمومی، مخدوش شدن آزادی انتخابات و نقض حقوق شهروندی از جمله اين موارد است.

از ديگر سو، روند حوادث و اقدامات سال‌های اخير نظير تحديد آزادی‌های سياسی، توقيف گسترده‌ مطبوعات، موج دستگيری‌ها و محاكمات دانشجويان، فعالان سياسی و نويسندگان مطبوعات، بی‌اعتنايی لجوجانه در برابر مطالبات سياسی، اجتماعی به حق ملت، ناكارآمدن ساختن مجلس و دولت، علاوه بر گسترش يأس و نااميدی در جامعه نسبت تحقق مطالبات خويش و تعميق شكاف ميان حاكميت و مردم موقعيت بين‌المللی جمهوری اسلامی ايران را هم در سطح دولت‌ها و هم در عرصه‌ی افكار عمومی جهان در مقايسه با سال‌های پس از دوم خرداد 1376 تضعيف كرده است. چنين وضعيتی قطعا آمريكا را در اجرای تهديدهای خود عليه ايران تشويق خواهد كرد.

با توجه به نكات فوق، ما تهديد آمريكا عليه جمهوری اسلامی ايران را جدی و قطعی ارزيابی می‌كنيم و مسؤولان كشور را به عزمی جدی و قاطع برای جبران نقاط آسيب‌پذير درونی فرامی‌خوانيم. متأسفانه بايد گفت، در شرايط خطير كنونی كه نيازمند به تحليل صحيح و واقع‌بينانه هستيم، طرح پاره‌ای تحليل‌ها و ديدگاه‌ها را شاهديم كه در صورت پذيرش و عملی شدن عواقب زيان‌بار و جبران‌ناپذيری در پی خواهد داشت.
برخی با قبول جدی بودن تهديد آمريكا اظهار می‌دارند كه امريكا تحت هر شرايطی تهديدهای خود را عليه ايران عملی خواهد كرد. لذا هرگونه كوششی در رفع آسيب‌پذيری‌ها و افزودن بر نقاط قوت تاثيری در كاهش اين خطر ندارد. نتيجه‌ چنين تحليلی علاوه بر از دست دادن فرصت، نهايتا كشور را با بن‌بستی مواجه خواهد كرد كه خروج از آن ممكن نيست.
محافظه‌كاران و افراطيون ضدمردم‌سالار بر اساس نگاه سنتی به مقوله‌ی استقلال و بی‌توجهی به سرنوشت رژيم عراق و آن‌چه در اين كشور گذشت، تهديد آمريكا را فرصتی برای به بايگانی سپردن آرمان‌های اصلاحی دانسته و همگان را به كنار گذاشتن مطالبات به‌حق ملت و وحدت موهوم فرامی‌خوانند.
تحليل‌هايی نظير اين‌كه پيروزی آمريكا در عراق فاقد ارزش نظامی و حاصل تبانی رژيم عراق با آمريكا بوده و اين رژيم در صورت مقاومت قادر به ايجاد باتلاقی غير قابل عبور برای مهاجمان می‌بود، عملا در برابر تهديدهای آمريكا مروج، راهبرد بازدارندگی نظامی به جای بازدارندگی سياسی است و نتيجه‌ آن (حتی بر فرض موفقيت) با توجه به برتری قدرت نظامی و تكنولوژيك آمريكا جز بر باد دادن منابع مادی و انسانی كشور نيست. ما ضمن هشدار نسبت به عواقب و پيامدهای ناشی از پذيرش تحليل‌هايی از اين دست، معتقديم تنها راهبرد موثر و كارآمد در مواجهه با سياست‌های توسعه‌طلبانه‌ آمريكا در منطقه و تهديدهای اين كشور عليه جمهوری اسلامی ايران، راهبرد بازدارندگی فعال سياسی است. معتقديم راهبرد واقع‌بينانه و موثر در مواجهه با تهديدهای آمريكا بايد بر اصول زير استوار گردد:

1- تاكيد بر اهداف و شعارهای اصلاح‌طلبانه به مثابه تنها راه حفظ استقلال، تماميت ارضی و نظام سياسی كشور. چنان‌كه گفتيم بسط مردم‌سالاری و تامين آزادی‌های قانونی سياسی اجتماعی ملت به‌ويژه در دوران جديد از مهم‌ترين مولفه‌های حفظ امنيت ملی و تحكيم استقلال كشور ماست.

-2 تقويت مشروعيت نظام و كاهش شكاف ميان حاكميت و ملت، اعتمادسازی عمومی و فراهم آوردن شرايطی نظير دوم خرداد سال 76 و در نتيجه اميدوار ساختن مردم به تحقق آينده‌ای بهتر از طريق اقدامات زير:
الف- اصلاح قانون مطبوعات و توقف برخوردهای كنونی قوه‌ی قضاييه با مطبوعات؛
ب- آزادی زندانيان سياسی و كليه‌ كسانی كه طی سال‌های اخير به دليل فعاليت سياسی و يا بيان ديدگاه‌های خود محاكمه و زندانی شده‌اند؛
ج- رفع موانع ايجاد شده در برابر تصويب قوانين ناظر بر حفظ حقوق ملت و تضمين حقوق و آزادی‌های سياسی اجتماعی قانونی برای تمامی اقشار ملت.
3
ـ‌ تأكيد بر شعارها، ادبيات و روش‌های صلح جويانه و دموكراتيك به عنوان اصل راهنمای سياست خارجی و حل و فصل مشكلات و اختلافات با طرف‌های خارجی از طريق گفت‌وگو و مذاكره.
4
ـ پی‌گيری قاطع و عملی سياست تنش‌زدايی و عادی سازی روابط با كشورهای جهان.
5
ـ برخورد خردمندانه با تهديدهای آمريكا و ممانعت قاطع از اقدامات ماجراجويانه.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی