پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 
پيک هفته
 
 

 

 
 

 

 

 

 
 
 
 
 

 

 


سخنرانی چارلی چاپلين
 در پايان فيلم ديكتاتور بزرگ
من از
رهبر بودن
نفرت دارم
   

 

من متأسفم اما نمی خواهم امپراتور شوم – كار من نيست. من نمی خواهم به كسی دستور دهم يا جايی را فتح كنم. من دوست دارم به همه كمك كنم، اگر امكانی باشد – يهودی، بی دين، سياه، سفيد. ما همه می خواهيم به همديگر كمك كنيم؛ نوع بشر چنين است. ما همه می خواهيم در شادی يكديگر زندگی كنيم؛ نه در رنج و بدبختی يكديگر. ما نمی خواهيم از يكديگر متنفر باشيم و همديگر را تحقير كنيم. در اين دنيا اتاقی برای همه يافت می شود و زمين نيك غنی است و می تواند برای همه غذا فراهم كند.
شيوه زندگی می تواند آزاد و زيبا باشد.
اما ما راه را گم كرده ايم. حرص و آز روح بشر را مسموم،  دنيا را پر از تنفر، ما را در بدبختی و خون غوطه ور كرده است. ما سرعت را بالا برده ايم ولی خودمان را محبوس كرده ايم. ماشين آلات با توليد انبوه ما را نيازمند كرده است. دانش ما را بدگمان كرده، هوشمان سخت و نامهربان گشته است. ما بسی فكر می كنيم و بسيار كم احساس. بيش از ماشين آلات ما محتاج انسانيت هستيم. بيش از هوش محتاج مهربانی و ملايمت. بدون اين كيفيات، زندگی خشن می شود و همه چيز از دست می رود.هواپيما و راديو ما را به هم نزديك كرده است. طبيعت اصلی اين اختراعات برای نيكی بشريت فرياد می زند، برای برادری جهانی برای يگانگی همه ما فرياد می زند. حتی اكنون صدای من به گوش مليون ها نفر در جهان می رسد، مليون ها مرد، زن و كودك نااميد، قربانيان سيستمی كه باعث می شود بشر شكنجه كند و مردم بی گناه را به زندان بيندازد. به كسانی كه صدای مرا می شنوند می گويم "نااميد نشويد". رنجی كه اكنون در بين ماست گذر حرص آدمی است، تلخی بشری است كه راه پيشرفت انسان او را می ترساند. نفرت آدمی می گذرد و ديكتاتورها می ميرند؛ و قدرتی كه از مردم می گيرند به مردم باز خواهد گشت و تا زمانی كه انسان ها می ميرند آزادی نابود نخواهد شد.

سربازان! خود را به دست ددمنشان نسپاريد، انسان هايی كه شما را تحقير می كنند، در بند می كشانندتان، كسانی كه زندگی شما را كنترل می كنند، به شما می گويند كه چكار كنيد، چه بنوشيد، چگونه بينديشيد و چگونه احساس كنيد؛ كسانی كه شما را شرطی می كنند، رژيم غذايی می دهند، با شما مانند گاو رفتار می كنند و از شما به عنوان گلوله توپ استفاده می كنند. خود را به دست انسان های غيرطبيعی نسپاريد، مردان ماشينی با ذهن ماشينی و قلب ماشينی ! شما ماشين نيستيد! شما گاو نيستيد! شما انسانيد! شما عشق به انسان در قلب خود داريد. شما نفرت نمی ورزيد؛ تنها بی عشقان متنفرند، بی عشق و غيرطبيعی.
سربازان! برای بردگی مبارزه نكنيد! برای آزادی بجنگيد! در فصل هفدهم سنت لوك نوشته شده "قلمروی خداوند در ميان انسان هاست" – نه يك انسان و نه گروهی از انسان ها بلكه همه انسان ها، در شما، شما مردمی كه قدرت داريد؛ قدرتی كه ماشين بسازيد؛ قدرتی كه شادی پديد آوريد. شما مردمی كه قدرت داريد تا زندگی را آزاد و زيبا كنيد تا اين زندگی را پر از حادثه كنيد.
پس، به نام دموكراسی، اجازه دهيد آن قدرت را استفاده كنيم! متحد شويم . يگانه! برای يك دنيای جديد مبارزه كنيم، دنيای آراسته ای كه به همه انسان ها اجازه می دهد كار كنند كه به شما آينده و امنيت دوره سالمندی می دهد. با وعده اين چيزها، دژخيمان به قدرت می رسند ولی آنها دروغ می گويند. آنها به وعده های خود عمل نمی كنند؛ و هرگز نمی كنند. ديكتاتورها خود را آزاد می كنند ولی مردم را برده می كنند. اكنون، مبارزه كنيم برای رسيدن به آن وعده ها! مبارزه كنيم برای آزاد كردن دنيا، برای از بين بردن موانع، برای دور كردن حرص و آز، نفرت و ناشكيبايی. مبارزه كنيم برای جهان منطقی، جهانی كه علم و پيشرفت به شادی انسان می انجامد.
سربازان! به نام دموكراسی متحد شويم!!
هانا، صدای مرا می شنوی؟ هرجا هستی نگاه كن هانا: ابرها به حركت در می آيند؛ خورشيد می درخشد. ما از تاريكی به روشنايی می رويم. ما به جهانی نو وارد می شويم. دنيايی مهربان تر، جايی كه انسان ها بر روی نفرت خود، حرص خود و ددمنشی خود قرار می گيرند.نگاه كن هانا: به روح انسان بال داده شده است و بالاخره او پرواز را آغاز می كند. به سوی رنگين كمان پرواز می كند – به سوی نور اميد، به سوی آينده، آينده باشكوه متعلق به توست، به من و همه ما. نگاه كن هانا، نگاه كن.