پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

آرشيو هفتگی

در رابطه با پيک هفته



 

 

 

 

 

 
 

 

 



اين غمنامه را از تغيير نام
"تالار رودكی" بايد دنبال كرد
بزرگانی كه ايرانی اند
گرچه در غربت خفته اند

 

بحث پيرامون برپائی مراسم تجليل و ياد بود برای مشاهير هنری، ادبی و علمی ايران، كه در كشورهای ديگر درگذشته اند، بتدريج به يك بحث جدی در جامعه ايران تبديل می‌شود.

در حاليكه در جمهوری اسلامی، حاكميت فقط برای برخی روحانيون و درگذشتگان هم انديش خود مراسم تجليل برپا می‌كند و شاعران درگذشته ای از "رانت" حكومتی برخوردارند كه اكثرا جزو شعرای درجه دوم و سوم ايران اند، كشورهای اروپايی برای دانشمندان ايرانی مانند "خيام"،  "ابن ‌سينا" و "رازی” بزرگداشت می‌گيرند. آنها در جمهوری اسلامی در ليست طردشدگان قرار دارند، زيرا اولی متهم به كفر است، سومی كاشف الكل است و دومی اصول علمی در عهد خويش بيان داشته كه هيج سنخيتی با تفكر روحانيون نداشته است!

آثار اين بزرگان به زبان عربی و انگليسی منتشر می‌شود و از آن جهان بهره می‌برد.(از جمله آثار طب ابوعلی سينا كه هنوز در كتابخانه معتبرترين دانشگاه های پزشكی جهان يافت می‌شود) اما در كتاب های درسی ايران نام آنها خط می‌خورد و بجای آن، گمنام ترين روحانيون و مرتجع ترين آنها( در راس آنها شيخ فضل الله نوری) می‌نشينند.

اين وضع به گونه ای پيش رفته است كه بتدريج مشاهيرايرانی را عرب ها و ترك ها، تاجيك ها و افغان ها بنام هموطن خود ثبت می‌كنند، زيرا جمعی از آنها در اين كشورها كه زمانی بخشی از امپراطوری ايران بوده و يا همسايه ای كه از شر حكومت ها بدان ها پناه برده اند درگذشته و بخاك سپرده شده اند.

اگر همه‌ی نيرويمان را بگذاريم كه بگوييم اينان عرب و ترك و تاجيك نبوده اند، جز اتلاف وقت و نيرو ثمر ديگری نخواهد داشت. بايد مراكز فرهنگی كشور در اختيار فرهنگی‌ترين افراد قرار گيرد تا با علم و آگاهی و بدور از مرزبندی های خودی و غير خودی نام اين مشاهير را از زير آوار سكوت حكومتی بيرون بكشند.

 شاعران داريم كه در كشورهای آسيای ميانه، شبه ‌قاره هند، پاكستان و... به خاك سپرده شده اند. آنها ايرانی اند و همتی ملی لازم است برای بازگرداندن نام آنها به كتاب های درسی و صدور دوباره شناسنامه ايرانی برای آنها.

رودكی اهل سمرقند است اما سمرقند بخشی از ايران بوده و رودكی ايرانی است. زبانش فارسی دری است. چرا بايد بتدريج تاجيك ها بگويند فردوسی متعلق به آنهاست؟

نتيجه سياست فرهنگی حاكم طی 25 سال اين نتايج را به بار آورده است.

جامی، بيدل، خليلی و بسياری از شاعران و نويسندگان بزرگ ديگر ايرانی نيز همين شرايط را پيدا كرده اند.

آنها را به همسايگان تحويل داده اند و بجای آن فلان شيخ و ملا و علامه را از آنها قرض گرفته و در كتاب های درسی ايرانی معرفی كرده اند تا تاريخ فرهنگ اسلامی در ايران بسازند.

سخنورانی مانند نظامی گنجوی و سنايی غزنوی هنوز در جغرافيای فرهنگی ايران به سر می‌برند، چون زبان‌شان فارسی است، در دامان فرهنگ ايران پرورده شده‌اند و در روزگاری كه می‌زيسته‌اند اين سرزمين‌ها بخشی از ايران زمين بوده است.

داستان افغانستان و تاجيكستان به گونه‌ای ديگر است؛ اين سرزمين‌ها گرچه از ديد مرزهای سياسی بيرون از ايرانند، اما از ديد فرهنگی ايرانی شمرده می‌شوند، چون زبان‌شان دری و پارسی است.

اگر آنان برای رودكی جشنی برپای بدارند، برای سخنوری ايرانی جشنی برپای می‌دارند و رودكی از آن تاجيك‌ها هم هست، اما قبل از همه آنها متعلق به ماست.

اخيرا " احمد تميم‌داری” پژوهشگر و مدرس دانشگاه اين همين زمينه و بدرستی گفته است:

چرا تالار رودكی به تالار وحدت تغيير نام پيدا كرده؛ مگر رودكی عامل وحدت نبوده است؟!

 

عكس صفحه اول از مقبره رودكی است در شهردوشنبه تاجيكستان