ايران

پيك

                         
لباس شخصی ها، نقاب سوپرانقلابی زده اند!
ايران را سراسر
" كنفرانس برلين" می‌كنيم!
 
 

ماجرا آفرينی موفقيت آميز 16 آذر گذشته، (درجريان ديدار دانشجويان با محمد خاتمی) ظاهرا به تجربه موفقی برای حادثه آفرينی در كارزار انتخابات رياست جمهوری تبديل شده است. اين درحالی است كه آن 16 آذر نيز، خود محصول تجربه موفق تخريب امنيتی كنفرانس برلين بود كه از تهران برنامه ريزی شده و مشتی چپ و چوله ای كه سر و ته آنها معلوم نبود به كجا بند است، عملا در خدمت طرح بازماندگان سعيد امامی برای آن ماجرا عمل كردند. عده ای نيز، علاوه بر فيلمبرداران و گيرندگان عكس هائی كه بعدها در سيمای جمهوری اسلامی به نمايش گذاشته شد، ماموريت مستقيم داشتند.

كنفرانس برلين را با شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی"، كه شعار سوپرآوانگاردی بود بهم زدند و آخرين محصول آن "اكبرگنجی" است كه هنوز در زندان است. با شعار زنده باد اصلاحات و يا "حزب فقط حزب الله" كه نمی‌ شد كنفرانس برلين را برهم زد و شورت و دامن را در مقابل چشمان حيرت زده و پر از اين صحنه ها در كانال های متعدد تلويزيون های اروپائی درآورد!

رسيديم به 16 آذر. سوپر انقلابيونی، بنام دفتر تحكيم ( درحاليكه دفتر تحكيم نقشی را دراين ماجرا نپذيرفت)، درحاليكه دو سالن آنطرف تر احمد توكلی مدعی و پرچمدار خون شهدای 16 آذر شده بود تا در باره 18 تير و حمله به كوی دانشگاه كسی فرصت سخن پيدا نكند! كسی با جلسه سخنرانی احمد توكلی كاری نداشت. كسی نرفت از او بپرسد: هم انديشان شما چرا به كوی دانشگاه حمله كردند؟

سيمای جمهوری اسلامی فيلم اين مراسم را از زاويه های مختلف و در شب های متعدد و به بهانه های مختلف ( مثلا بحث و بررسی ماجرا) پخش كرد تا نشان دهد، دانشجو نبايد آزادی داشته باشد، چرا كه نتيجه اش همين است كه همه ديدند.  رئيس جمهور هم برای حفظ اقتدار نظام بايد كسی باشد كه در جمع دانشجويان حاضر نشود و به بازی پاسخگو بودن خاتمه داده شود.

در همان جمع 16 آذر كه خاتمی حضور يافته بود، بودند چهره های مشكوكی تابلوی محكوم كردن خاتمی را با تندترين جملات بالای سر خود گرفته بودند و صد افسوس كه خاتمی در همانجا نگفت در سالن را ببندند و آنها را به پشت تريبون فرا بخواند تا خود را معرفی كنند و بگويند كجا درس می‌خوانند و كارت دانشجوئی شان كجاست؟

تجربه موفقی بود برای آنها كه تمرين كاروان شب عاشورا را نيز در كارنامه خود داشتند.

اين كاروان با تجربه حالا رسيده است به دوران انتخابات رياست جمهوری. با چند تشكل تازه از گاوصندوق بيرون كشيده شده دانشجوئی كه نام های مختلف بر خود نهاده اند( دانشجويان مسلمان، انجمن اسلامی مستقل و... كه به حضور رهبر نيز برده شده اند) و دفتر تحكيمی كه عملا چهار شقه شده است. دو شقه اش "علامه" و "شيراز" است و اين دو نيز هر كدام دو فراكسيون آشكار و چند دسته پندی غير آشكار پيدا كرده اند.

از مجموع آنها كسانی كوتاه و برخی كمی بيشتر از كوتاه، از 18 تير 78 به بعد سر از زندان مرتضوی در آورده اند و معلوم نيست همه آنها منفعل بيرون آمده باشند. تجربه فضلی‌نژاد وبلاگ نويس (سوپرراديكال دوران اوليه وبلاگ نويسی و سينما كاری) و طرح افشاء شده فشار برای به خدمت گرفتن وبلاگ نويسان زندانی اخير، فرض هر احتمالی را در باره برخی هسته ها، از درون اين دانشجويان ممكن می‌سازد.

كسی دنبال سردهندگان شعار "يا روسری – يا توسری" نمی‌ رود، اما دنبال محكوم كنندگان ناتوان اصلاحات چرا.

اصلاحات آنگونه نتوانست پيش برود كه پيش بينی می‌شد و در نتيجه خشمی را در جامعه دامن زده است، دراين ميان زخمی عجول، هميشه دانشجوئی است كه فقط 4 - 5  سال وقت فعاليت سياسی- دانشگاهی دارد و بعد كه از دانشگاه بيرون رفت، به مقتضای شغلی كه پيدا می‌كند وارد قشربندی های طبقاتی جامعه می‌شود.

به اين ترتيب و در آشفته بازاری كه توطئه گران با تجربه در حاكميت خود بساط آن را پهن كرده اند، به يكباره "سايت" های عجيب و حيرت آور اينترنتی پيدا شده اند كه به آسانی و بدون فيلتر در سراسر ايران می‌توان به آنها دسترسی داشت. سر همه آنها اغلب به يكجا بند است، "بازتاب". شمار آنها اكنون بالغ بر 20 سايت شده است كه در همه آنها عكس خانم های زيبا، دوست يابی، كوچكترين خبر هنرپيشه های داخلی و خارجی، جوك، بدن های نيمه برهنه و متحرك به وفور يافت می‌شود. گفتگوهای دو نفره و چند نفره برای دوست يابي(به زبان رايج "دختربازی") و... روی اين سايت، جای هر نوع خبر سياسی را گرفته است. تنها اخبار اين سايت ها، همان اخباری است كه سايت "بازتاب" منتشر می‌كند. يك نمونه را در ادامه لينك می‌دهيم كه مستند سخن گفته باشيم.

سياست گريزی و تبليغ پوچی و بی‌خبری از اوضاع مملكت، هسته مركزی طراحان اين تاكتيك است. براستی هم گوئی دست يك شبكه تبليغاتی، به سبك كودتای 28 مرداد و "بدامن" در كار است.

/http://www.bitaz.com

اين توطئه به گونه ای ديگر و بصورت حركت های توام با نمايش در تهران دنبال می‌شود و باحتمال زياد و در صورت موفقيت، بزودی در شهرهای ديگر نيز شاهد آن خواهيم بود.

به يكباره، 10 – 15 نفر با شعار چريك های فدائی اول انقلاب در مقابل دفتر روزنامه شرق جمع شده و طلب "نان- مسكن- آزادی" می‌كنند. پليس و نيروی انتظامی از آنها محافظت می‌كند و اين درحالی است كه اصلا كسی مزاحم كار آنها نيست كه نيازی به حفاظت از آنها باشد! حزب الله و لباس شخصی هم در كار نيست، چون آنها خودی هستند! گرچه بدشان نمی‌ آيد آنها را "حزب كمونيست كارگری" بدانند. جريانی كه از دل دوران اوج تواب سازی در دهه 60 و با ابتكار سعيد امامی و حسين شريعتمداری و حمايت كيهان هوائی بيرون آمد و برخی دستآموزان آن مستقيما ماموريت دريافت داشتند!

اگر غير از اين بود، چرا از ميان اين همه روزنامه، يكباره در مقابل "شرق" دست به تحصن زده اند و نه در برابر "رسالت" كه ارگان بنيادهای عظيم تجاری- مالی در جمهوری اسلامی؟ ميان اين همه پيغمبر، چرا جرجيس؟

( نوعی تمرين و زمينه سازی برای يورش به دانشگاه ها و دستگيری های گسترده به بهانه مقابله با كمونيست ها و تكرار دهه 60؟ شايد!)

همين بازی، به شكل ديگری و با عكس چه گورا در جريان سخنرانی "معين" در دانشگاه اصفهان تكرار شد. سوپر انقلابی ها، نرفتند حقشان را از علی لاريجانی چند خيابان آنطرف تر بگيرند، بلكه رفتند جلسه سخنرانی معين را بهم بزنند.

عكس های اين عمل انقلابی را كه شباهت كمی با عمل انقلابی از هواپيما پياده نشدن 40- 50 سلطنت طلب نداشت، فورا برای پيك نت هم فرستاده شد كه منتشر كنيم. ما نكرديم، به همان دلائلی كه در بالا نوشتيم. نه اين عكس ها، كه بسيار اخبار و عكس هائی كه از ايران می‌رسد و با محك تجربه تشخيص می‌دهيم بسود چه كسانی و چرا می‌آيد!

24 ساعت بعد، اين عكس ها، با حمله به "پيك نت" سراز سايت "شريف نيوز" در آورد، كه ما اين سايت را هم مانند سايت "نگاه" در ادامه طرح و توطئه جنگ روانی اينترنتی می‌دانيم.

بحث نه بر سر انتخابات و معين، كه بر سر توطئه ها و بازشناسی سريع و افشای آنهاست! در اين ميان به همه طيف های تحكيم بايد گفت: "درخانه اگر كس است- يك حرف بس است". به هوش باشيد!

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی