هنر و انديشه

پيك

                         

آفتاب را ديد كه به چشمه ای فرو شد،
 گرم و سياه و تاريك
تفسير طبری
تاريكی
و
برف
شمس لنگرودی

 
 
 

اينجا زمين در انتظار فرو ريختن است

زمين زنده، زمين تناور

.

لاشخواران

در سبدهای قديمی

كبوتران جوان را

به هديه و سور می‌برند

.

شب پره های چندش بار

خورشيد را

به سفره ی گوری

قسمت می‌كنند

.

گاوان عرش

آزمند و شتابان

غنچه های جوان را می‌بلعند

.

و كره اسب بی‌خبری، كه گردن باريك اش را

در حفره ی ماه فرو می‌برد

با شيهه ی بی‌قرار و فرق شكافته و پنجه های بريده

به دامن مادر خويش باز خواهد گشت

در مهتابی دنيا

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی