ايران

پيك

                         
همه رفراندوم می‌خواهند
اما هر كس شرايطی دارد
!
                                  "رضا انوری”- "ن- ك "
 
 

حدود سه هفته از طرح پيشنهاد برگزاری رفراندوم قانون اساسی ميگذرد. در اين فاصله شاهد موضع گيريها و اظهار نظرهای گوناگون از جانب محافل و افراد مختلف بوده ايم كه با جمعبندی مختصری به نظر ميرسد زمان مناسبی برای دسته بندی آنها فرا رسيده باشد .

در اين نوشتار سعی خواهد شد تا حد امكان به اختصار به جای پاسخ گوئی به انتقادات و مخالفتها به ارائه تحليلی از چرائی و و چگونگی اتخاذ چنين مواضعی بپردازم.

بازگوئی و تحليل اين مواضع حداقل  سودی كه خواهد داشت باز گشائی مسيری است كه از دل آن می‌توان راه كارهای عملی و منطقی پيش بردن درخواست برگزاری رفراندوم، برای تعيين تكليف با قانون اساسی حاكم بر كشور و از آن مهم تر، حاكميتی كه پشت اين قانون پناه گرفته را بيرون كشيد .

از همين رو، به جای پرداختن به مواضع اتخاذ شده از سوی افراد و جريانات سعی خواهد شد با دسته بندی جناحها و گرايشات موجود در فضای سياسی كشور، چه در هئيت حاكمه و چه در ميان اپوزيسيون داخل و خارج كشور، به تحليل مواضع اتخاذ شده از سوی آنان پرداخته شود.

الف – با آنكه عده‌ای از دست اندركاران و پيشنهاد دهندگان فراخوان معتقد بودند اعلام چنين درخواستی با عكس العمل شديد جناح راست حاكم روبرو خواهد شد، اين جناح سياست صبر و سكوت را در مجموعه خود ترجيح داد. همين مسئله نيز به نوعی باعث گرديد تا جناح مقابل و اصلاح طلب صبر را از دست داده و نه تنها سكوت نكند، بلكه آنچنان مواضعی اتخاذ نمايد كه نوعی فرافكنی می‌تواند تلقی شود.

جناح راست با توجه به تحليلی كه از انتخابات رياست جمهوری دارد و با اميد به شكاف بيشتر در اين جريان و ريزش نيروها و بويژه تشويق جدائی كامل جنبش دانشجوئی از اين طيف ترجيح می‌دهد توپ را به زمين حريف انداخته و تا آنجا كه توان تحمل شرايط و سياستهای اتخاذ شده از سوی طرفداران فراخوان اجازه دهد به اين سياست ادامه دهد .

 

اين مسئله، با آنكه حفظ هوشياری بيش از پيش طرفداران تغييرات به روشهای مسالمت جويانه در فضای سياسی كشور را می‌طلبد، ولی در عين حال فرصث بسيار مناسبی را ايجاد می‌كند تا عملا محور سوم در فضای سياسی كشور در مقابل دو جناح محافظه كار و اصلاح طلب حكومتی شكل بگيرد. اگر چنين شود، اين نخستين بار در بيست و پنج سال گذشته خواهد بود كه اپوزيسيون موفق به ايجاد محوری می‌گردد كه از يك طرف هيچگونه وابستگی به سيستم موجود نداشته و از طرف ديگر مجموعه‌ای از نيروهای داخل و خارج كشور را به نوعی اتحاد عمل رهنمون گردد، تا با حفظ هويت واقعی و مستقل در فضای سياسی كشور حركت كنند.

ب- برخی از نيروها، با آنكه به شكل غير رسمی و غير علنی از حركت فراخوان حمايت نموده اند اما وجود برخی موانع را دليل عدم حمايت علنی خود از اين حرکت، در مقطع حاضر می دانند.

بنظرنگارنده، اين نيروها با اتخاذ راه كارهای عملی از سوی كميته هماهنگی فراخوان، در آينده و با شكل گيری محور سوم، سريعا جذب شده و به اين روند خواهند پيوست .

ج – جريانات ملی و ملی مذهبی نيز گلايه هائی دارند که بيشتر به شکل و اشکال باز می گردد نه به محتوا. مثلا آقای پيمان گلايه دارد كه از قبل با آنها هماهنگی نشده است. البته تا آنجا که اطلاع وجود دارد، به شخصيت هائی از اين گروه نيز پيش از انتشار فراخوان نيز مراجعه شده بود وحتی پيش نويس فراخوان به اطلاع آنها نيز رسانده شده بود.

حتی فراتر از اين، برخی نقطه نظرات نيز به توصيه افرادی از جمع ملی مذهبی ها در فراخوان گنجانده شد. اين که آنها اعلام صريح مواضع خود را به آينده موکول کرده اند، امری است مربوط به خود آنها، اما آنچه وظيفه يک حرکت ملی و در جهت تقويت اتحاد و همبستگی بود انجام شده بود و جای گله نبايد باشد.

همينگونه است نظرات و استدلال های برخی فعالان مستقل ملی و يا نزديکان جبهه ملی در داخل كشور. آنها نيز با متن و محتوای فراخوان ظاهرا مسئله ای ندارند و تنها پيشنهاداتی دارند که بسيار هم مغتنم است و قطعا هم می تواند در تعميق و پيشبرد حرکت مورد توجه قرار گيرد. اساسا نيز بحث بر سر اين نيست که چه کسی و يا کسانی متولی چنين فراخوانی و يا حتی "رفراندوم" باشند. هرکه توانش بيش، بارش بيشتر! بحث اساسی اينست که ابتکار اين تحول- بصورت رفراندوم- در چارچوب مرزهای ايران و به ابتکار همه دلسوزان ملت و استقلال کشور انجام شود و پيش از آنکه کار از کار گذشته و قدرت های خارجی ابتکار عمل را در دست گرفته و خواست های خود را روی موج نارضائی و تحول خواهی مردم ايران پيش ببرند، به راهکاری ملی دست يابيم. "دست يابيم" نه آنکه اين و يا آن شخص و يا جريان "دست يابد"!

جريانات ديگري- حتی به شمول برخی فعالان ملی و ملی مذهبي- معتقدند و می گويند که از سالها قبل رفراندوم را مطرح کرده اند. با احترام به فعالان و قبول سخنشان، بايد گفت: بسيار خوب. حالا وقت عمل رسيده است. تا ابد که نمی تواند در حصار "طرح" و "پيشنهاد" باقی ماند و چهره ای هميشه منتقد داشت. بالاخره ديکته ای هم بايد نوشت تا معلوم شود هرکس در يک صفحه چند غلط دارد!

از مشروطه تاکنون، هر جنبش اجتماعی در ايران گرفتار سهم طلبی در رهبری بوده است. درد مزمنی که انقلاب سال 57  را نيز به فاجعه کنونی ختم کرد. بيائيم، اينبار از رهبری و حرکت جمعی آغاز کنيم. با اين پيشنهاد است که شخصا بيانيه دوم فراخوان را تائيد می کنم. بيانيه ای که رفراندوم را امری ملی، خواستی عمومی و حرکتی اجتماعی اعلام داشته، که هر کس در برابرآن در قد و قامت عضو رهبری يک جريان اجتماعی سهم دارد و بايد داشته باشد.

اين که از ميان نسل جوان، کسانی پيشقدم شده اند، در کشوری که بارها و بارها اکثريت جوان آن تائيد و بر ضرورت توجه به خواست های آن انگشت نهاده شده، يک واقعيت و ابتکار متکی به همين اکثريت و حقيقتی است که همگان بر آن اذعان داشته و دارند.

اين نه ضعف يک جنبش، يک ابتکار و حرکت اجتماعی، نه خامی و شتاب جوانی، بلکه واقعيتی برخاسته از اکثريتی است که نقش تاثير گذار آن در آينده ايران کمتر ترديدی دارند و يا اگر دارند، حداقل در بيان تاکنون چنين نگفته و يا ننوشته اند. البته، دراين بخش و بحث، حساب اقتدارگرايانی که معتقدند بايد توی سر ملت ايران از پيرو جوان زد و حکومت کرد، بکلی جداست و اساسا رفراندوم نيز برای عبور از سد سکندر آنها بايد در ايران برگزار شود.

 

همه اين طيف ها، با همه گلايه ها، انتقادات و حتی توقعاتی که بعنوان ريش سفيدان جنبش ملي- اجتماعی ايران برای خود قائل اند، شک نيست که با شتاب گيری حرکت قطار رفراندوم در اولين ايستگاه ها سوار آن خواهند شد. ترديد را می توان با نگاهی به سال 1357 و حوادث آن به يقين تبديل کرد.

دراين ميان و دراين بحث، نگرانی كهنه بر سر جمهوری و سلطنت نيز مطرح است، که بنظر نگارنده متن فراخوان و محتوای دمکراتيک آن که کشور را دمکراتيزه می خواهد و دعوا نيز بر سر اختيارات سلطنتی ولی فقيه است، خود باندازه کافی گوياست.

 

ما اگر درست حرکت کنيم و از "من" و "منيت" ها فاصله بگيريم و در جمع حل شويم و فرصت يابيم پيش از آنکه قدرت های مداخله جوئی خارجی برايمان تعيين تکليف کنند، گام بلند را بسوی تحولی دموكراتيك در ايران برداريم، نيازی به نگرانی خودکامگی و سلطنت و بازگشت به گذشته نيست.

مسلم است که هيچ حركتی بدون اشتباه نيست و مبتکران فراخوان رفراندوم نيز از اين مقوله مستثنی نيستند، کاهش و پرهيز از اين اشتباهات نيز نيازمند پيوستن به هم و پيشبرد اين حرکت است، نه جاخالی دادن و جسارت را در ميدان به دندان دنائت سپردن.

بکوشيم تا همه سرنشين قطار تحولات شويم و در ايستگاه پايانی همه با هم از آن پياده شويم. به هم اجازه دهيم که در همين قطار، نظرات و ديدگاههای تاکنون مطرح شده را با دقت و به دور از عصبانيت ها و پلميک هائی که زيبنده هيچ يک از سرنشينان قطار اصلاحات و تحولات نيست و متاسفانه در روزهای اخير بصورت مقالات و بگو و مگوهائی که صورت مقاله و نوشته به خود گرفته منتشر شده بررسی کنيم و به نتيجه ای عمومی تر برای ادامه حرکت و نه پياده شدن و يا اساسا سوار نشدن برسيم!

 

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی