هنر و انديشه

پيك

                         

سيمين غانم
كنسرت
پشت حصار
ممنوعه ها
طلعت تقی نيا

 
 

به لطف و دعوت دخترم برای كنسرت موسيقی سيمين غانم كه در تالار وحدت اجراء شد رفتيم. اين تالار درمجموعه بنياد رودكی واقع شده است.
جلوی در ورودی جمع زيادی جمع شده بودند. با خودم فكر می‌كردم كه شركت كنندگان حتما هم سن وسال‌های من هستند اما زنان ودختران جوان زياد بودند.
در صف ورودی سی دی بليت كه لوح فشرده شده‌ای از خلاصه برنامه بود توسط كنترلر
چی مرد سوراخ شد. وارد اطاق كوچكی شديم و در آنجا ماموران زن بعد از وارسی تن وكيف و گرفتن موبايل هايمان, اجازه ورود به ما داد. پس از اين پروسه گشتن وارد محوطه سر سبز تالار شديم و سعی كرديم تلخی گشتن را كه چيز جديدی نبود اما هر بار آزارمان می‌دهد, فراموش كنيم !
تالار پر از جمعيت بود و شركت كنندگان يك جور هايی وا رفته بودند
. سالن گرم بود. برخی كه وارد تر بودند روسری هايشان را برداشته بودند و برخی می‌پرسيدنداشكال ندارد روسری هايمان را بر داريم؟
حضور ايستاده زنان كنترل كننده سالن
نيزخود براين سردی می‌افزود. با حركت بلدوزر وار مامور برای گرفتن موبايل يا دوربينی كه از نگاه گشت پنهان مانده بود و توجه همه را جلب خود كرد, زن‌ها بيشتر در خود فرو رفتند .
مجری برنامه
، زن جوان مرتبی با خوش آمد برنامه را شروع كرد :
اين كنسرت به نفع بنياد خيريه فيروز نيا برپا
شد وعوايد آن به نفع خانواده‌های بی‌سرپرست واشتغال زايی و كمك به آسيب ديدگان مصرف می‌شود.
برنامه با معرفی گروه اركستر آغاز شد كه متشكل ا
ست از دختران جوان كه همگی تحصيل كرده هستند و مداركی چون مهندسی با دف و تونبك و سنتور دارند.
بعد از نواختن آهنگی وتشويق زنان, سمين غانم سن و سال دار كه كمی چاق تر شده با هما ن موهای صاف وارد سن شد و تشويق حضار هم بلند شد...اما نه آنچنان .
اوشروع به خواندن كرد. با هر ترانه كه می‌خواند بر شور وحال حضار افزوده می‌شد . چه صدائی! چقدر رسا! چقدر صاف وبی خش! خواند و خواند .از شاليزار‌های سر سبز خواند واز تجويدی گفت كه در بستر بيماريست و از دلكش بانوی آواز ايران گفت: يادم آمد، روزگار كودكی، شور حال كودكی بر نگردد دريغا......
همه با او می‌خواندند، گريه می‌كردند و
لذت می‌بردند. آسمان جلای ديگر پيش من داشت وعجبا كه جوان‌ها همه ترانه‌ها را بلد بودند. يخ‌ها كم كم باز شدند. ديگر همه با شدت دست می‌زدند، فرياد می‌زدند، سوت می‌زدند و بشكن بشكنی بود، صدائی بقيه را تشويق می‌كرد و می‌گفت خودتان را تخليه كنيد! بخوانيد، دست بزنيد، شادی كنيد، هر چقدر كه كوتاه باشد...

همه بهم لبخند می‌زدند. دست هم را می‌گرفتند وانگار كه سال هاست همديگر را می‌شناسند، وای كه چقدر هنر وآواز می‌تواند محيط را لطيف وانسانی كند و به ويژه آن زمانی كه تفكری انسانی پشت آن باشد.
 وقت تمام شد شور وهيجان به جان زنان ريخته شده بود
، ولی افسوس كه ديگر خواننده حتی اجازه بيشتر ماندن در سالن را نداشت . سمين غانم با تمام وجود مايه گذاشت. با اركسترجوان خود چهار بار گل گلدون را خواند و بار آخر بدون اركستر باهم خوانی تمام كسانی كه در سالن بودند ... تا سرانجام توسط مامور زن از صحنه خارج شد .
بعد از پايان برنامه
؛ دوستم گفت نياز به راه رفتن دارم، می‌خواهم پياده بروم. من هم احساس خوبی داشتم. احساس سبكی و سر زندگی. چه خوب می‌خواند با اين سن, چه تاثير خوبی بر همه گذاشت, احساس بودن, و زنده بودن را داشتم... می‌توان زن بود و خواند, نمی دانم اثر اين موسيقی زنده زنانه بود يا وجود آن همدلی ميان جمع؛ نمی دانم! زمانی كه داشتم پز اين كنسرت را می‌دادم، دوستی گفت كه اين برای شاه می‌خوانده و ديدن ندارد! اما ديدن دارد زنی با اين سن و سال می‌خواند و روی سن با لرز اندامی كه كنترل می‌كرد خواندن زنان را احيا ء می‌كند و به بقيه شادی می‌رساند، كاری كه كم می‌كنيم. خوشحالی وآرامش ديگران، خيلی راحت احساس گناه را در ديگران به وجود می‌آوريم. با خود گفتم : شكنجه گر كه نبوده، خواننده بوده.... از همه مهم تر زنی مثل همه زنان معمولی ...
به قول خاطره پروانه سر پرست گروه " ياران " كه گفته بود كه ما برای دلمان وبرای مردم می‌خوانيم ودر آينده هيچ اثری از ما باقی نمی ماند.

از سال 57 تا به حال هيچ نوار و
CD از صدای زنان وجود ندارد . اگر چه نوار‌های خوانندگان قديمی در خانه‌ها وهمه جا گوش داده می‌شود . در سالن‌های اجرا نه ضبطی، نه فيلمی ونه عكسی تهيه می‌شود، در سال شايد يكی دو برنامه از كنسرت زنان داشته باشيم، كه فقط در سالن‌های خاص بايد اجرا ء شوند و در همه سالن‌ها نمی توانند اجرا كنند كه آن هم مشكلات ويژه خود را دارد و باز هم اين مشكلات مانند بقيه چيز‌ها كه مخصوص زنان است ! مخصوص موسيقی زنان است. (سايت فيمنيستی)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی