ايران

پيك

                         
آنچه رفسنجانی با خويش كرد
ما نبايد با او می‌كرديم
!
نعت احمدی
 
 

لزوم حضور هاشمی رفسنجانی هرچند كمتر از 8 ماه به انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری باقی ماندهT اما فرصت كمی به شركت كانديداها در انتخابات يا نام نويسی باقی مانده است. در تمامی دنيا رسم است اگر احزاب گرداننده سياست می‌باشند، كانديدای خود را زودتر بر مسند جايگاه حضور در انتخابات بنشانند. در كشورهائی مانند ايران كه فاقد حزب قدرتمند می‌باشند و از طرفی با فيلتر غير قابل پيش بينی شورای نگهبان و نظارت استصوابی و رد صلاحيت به وسيله گروهی 12 نفره روبروست، كه حتی خود را پاسخگوی قوه قضائيه- كه برابر قانون اساسی مرجع تظلم خواهی همه مردم است- نمی داند، طبيعی است بحث كانديدای رياست جمهوری از حوزه‌های پائين جامعه و دور از مراكز قدرت آغاز شود.

بحث رياست جمهوری دوباره آقای هاشمی رفسنجانی از بدنه اجتماعی تا مراكز قدرت با عده وعُده و يا دارای نفوذ سياسی و قدرت انحصاری به بيانهای مختلف و يا ايما و اشاره مطرح است؛ بعضی حضور آقای هاشمی را نوعی نازائی سياسی در عرصه تربيت سياستمداران در جامعه ايرانی می‌دانند كه اين سترونی باعث يائسگی زودرس جامعه سياسی شده است و به لحاظ عدم بازتوليد بايد دوباره سراغ پيشينيان رفت. به باور نگارنده اين استدلال تا اندازه‌ای درست است. گروهی  البته بر اين باورند كه نازائی و بی‌تحركی سياسی اين اعتماد را به آنان می‌بخشد كه با چهره‌های ناشناخته، اما مطرح به چالش ننشينند زيرا اعتمادی به حركت آنها ندارند، مگر افرادی كه دست آموز باشند و راه خانه را بدرستی بشناسند. در اين صورت به اجبار دنبال افرادی كه در گذشته خط و راهی از خود باقی گذاشته اند می‌روند تا از راه‌های رفته، آن بخش را كه مفيد فايده بوده شفاف تر دنبال كنند و راه به مقصود ملی ببرند.

آقای هاشمی رفسنجانی در دايره فكری اين طيف مناسب ترين گزينه است. اين درست است كه هاشمی آنچنان در برنامه به اصطلاح سازندگی غرق شد- حال موفق بود يا نه حرف ديگری است- كه بقيه عرصه‌ها خالی از امرو نهی او باقی ماند. دو تعبير معروف او يكی در پاسخ اينكه "چرا كابينه شما سياسی نيست" گفت: "كابينه ام كاری است، خود من كه سياسی هستم كافی است" (نقل به مضمون) و در مورد رأی اعتماد به علی فلاحيان- كه سرانجام معاون وی سعيد امامی بزرگترين چالش را در حيات جمهوری اسلامی به وجود آورد- گفت: "الحمدلله همه به آقای فلاحيان رأی دهند" و يا "كسی مخالف ؟؟!! آقای فلاحيان نيست" (نقل به مضمون) چنان ناصواب بود كه در دوره دوم رياست جمهوری، وی با ريزش رأيی قابل توجه روبرو شد. درانتخابات مجلس ششم نيز جواب بی‌مهری خود به كابينه سياسی و عَلَم وزارت اطلاعات را دريافت كرد. تاثير روزنامه نگاران در جامعه روشنفكری را بخاطر داشته باشم . مردم عادی يعنی همانهايی كه آقای هاشمی را به عنوان دومين نماينده تهران انتخاب كردند يا به دختر او"فائزه" كه فاقد پيشينه سياسی بو آرائی در حد آقای ناطق نوری دادند كجا رفتند؟
در روزهای گذشته مقاله‌های دوستان خوبم آقايان "شمس الواعظين" و "عيسی سحرخيز" با فركانس بالا در عرصه جامعه ايجاد موج كرد. آقای شمس با ديد باز سياسی در دوره سردبيری روزنامه‌های جوانمرگ خود به نوعی "دمكراسی ژورناليستی” اعتقاد داشت كه مقاله‌های مختلف را چاپ می‌كرد اما تندروی نمی كرد. نگاهی به روزنامه هايی كه آقای شمس چاپ كرد نشانگر اين واقعيت است كه او روزنامه نگار بود.  هرچند ديد سياسی وسيعی دارد اما سياست بازی نكرد. مقالات عليه هاشمی يا اشاعه ديد منفی نسبت به وی در روزنامه‌های او كم بود؛ حتی مقاله "هاشمی-  خاتمی” را در اوج غليان دوم خرداد منتشر كرد. اما روزنامه‌های ديگر موج ضد هاشمی راه انداختند. دوست بزرگوارم آقای سحرخيز معتقد است اكنون به جای بازگشت به گذشته و يا آزمون آزموده، خطايی ديگر را پذيرفتن و از هول حليم به ديگ افتادن، آنهم ديگی كه ديگران برای خود به جوشش آوردند و نمی گذارند كه برای غيرخودی‌ها بجوشد، بايد تمامی تلاش را بر برگزاری انتخابات آزاد سامان داد.

جناب سحرخيز! همين آرمانی فكر كردن و واقعيت‌های جامعه را نديدن و دل به آنچه بايد باشد سپردن و از آنچه هست غفلت كردن، به باور من آزموده را آزمودن است. وقتی جناح محافظه كار آقای هاشمی رفسنجانی را بر نمی تابد و زمانی كه روزنامه‌ها جسته و گريخته مطالبی در خصوص كانديدا توری او نوشتند روزنامه كيهان به نقل يكی از منسوبان ؟؟!! آقای هاشمی نوشت: "كسانی كه آقای هاشمی را مطرح می‌كنند دو دسته اند: يا بد نام و فاسد كه از اعتبار هاشمی می‌كاهند يا متملق و چاپلوس."(نقل به مضمون) حال اين منسوب كيست و آدمهای فاسد و بد نام و متملق و چاپلوس چه كسانی هستند؟ بايد از امدادهای غيبی خبر ويژه نويس كيهان پرسيد. رئيس جمهور بعدی بايد كسی باشد كه اگر تداركاتچی است- برابر قانون فعلی حدود و اختيارات رياست جمهوری قدرت دارد- تداركاتچی قدرتمندی باشد. ما با مجلسی روبرو هستيم كه با اين ادبيات به جنگ كابينه دولت خاتمی- دولتی كه قول تعامل با او را داد- رفته است.
«بيان پيام‌های استيضاح» ارسال پيام به رئيس جمهور و دولت آينده (توجه كنيد دولت آينده) بيش از ساير پيامها برجستگی دارد. چرا كه اقدام مجلس در سال پايانی دولت دوم خردادی محمد خاتمی و عدم اوج گيری انتخاباتی رياست جمهوری آينده، خود گويای تدبير مديران و دست اندركاران مجلس شورای اسلامی است. اين پيام با شفافيت و صراحت هرچه تمام به همه كانديداهای محتمل (توجه كنيد) اعلام كرد كه در ميان همه فاكتورها و معيارهايی كه برای انتخابات رياست جمهوری انديشده اند، مجلس شورای اسلامی نمی خواهد چشمان خود را بر واقعيت‌ها ببندد، رأی فله‌ای به وزيران كابينه بدهد. (دارابی- عضو ائتلاف آبادگران- روزنامه سياست روز 14/7/83)

حال كه محافظه كاران ويژگی رئيس جمهور خود را با صراحت بيان كردند- كه بايد همسو و تابع محض باشد- آيا بايد دنبال قد كوتاه‌های سياسی رفت كه عمده سابقه آنان استانداری فلان استان يا وزارت در كابينه همين آقای هاشمی بوده و يا در مجلسی نشسته اند كه چنين ديدگاهی دارد؟ آقای هاشمی اگر وارد عرصه انتخابات شود، آشكار نه، كه در نهان پيش روی خود رقابتی سخت با محافظه كاران دارد نه اصلاح طلبان و منافع ملی در سطح كلان. بايد گزينه آقای هاشمی را برای دخالت دادن همه نظريات اعم از محافظه كاران سنتی كه موافق‌های هاشمی هستند و نئومحافظه كاران كه به بهانه جوان گرائی در سطح قوه مجريه به مخالفين جدی آقای هاشمی در پنهان خود اعتقاد دارند و اصلاح طلبان كه می‌دانند كانديداهای مورد نظر خود را نمی توانند از فيلتر شورای نگهبان رد كنند و همه گروههای سياسی كه باور دارند اگر "عبداله نوری” از سد شورای نگهبان بگذرد دوم خرداد ديگری به وجود خواهد آمد، ناچارند كه آقای هاشمی را وادار به حضور در انتخابات كنند، مگر اينكه بپذيريم "بگذار حكومت يكدست شود و به راهی رود كه پايان آن روشن نيست" و به گفته آقای شمس كه "دولت سيد محمد خاتمی، در رحم خود، نطفه دولتی را حمل می‌كند كه اگر نتوان آنرا در زمره دولت‌های توتاليتر دسته بندی كرد، بی‌ترديد شبه توتاليتر خواهد بود". من به اين نظريه شمس نظر ديگری را اضافه می‌كنم: دولت شبه توتاليتری كه علاوه بر اهرم امنيتی- قضايی داعيه حقانيت مذهبی را هم، در انحصار خود می‌داند.

23 آبان 1383          

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی