ايران

پيك

                         
 

رسول منتجب نيا عضو شوراى مركزى مجمع روحانيون مبارز

قدرت مطلقه جناح راست

پايان جمهوری اسلامی است
 
 

درعدم اعتقاد جناح راست به دموكراسى و آزادى و حقوق مردم هيچ تغييرى حاصل نشده است. انتخابات مجلس دوره هفتم نشان داد كه آنها كاملاً برسر مواضع خود هستند.آنها تنها تصميم گرفتند كه در انتخابات و صحنه هاى حساس سياسى:عنوان سنتى خود را مطرح نكنند و ديديم كه در دو انتخابات گذشته عنوان جامعه روحانيت، موتلفه و امثال اينها مطرح نشد و به جاى اين عناوين آنها عنوان آبادگران را مطرح كردند. من معتقدم كه جناح محافظه كار تا زمانى كه در عمق انديشه خود تغيير ايجاد نكند و تا مردم را به عنوان اساسى ترين ركن نظام قبول نكند و به حقوق اجتماعى همه مردم و همه شهروندان نه فقط طرفداران و هواداران خود احترام نگذارد نمى تواند يك حكومت بادوام و باثبات داشته باشد و نظر مردم را به خود جلب كند. اما در مورد جنبش دموكراسى خواهى به نظر من اگر چيزى از حد خود گذشت به ضد خود تبديل مى شود. اين يك اصل عقلانى يا حداقل يك امر تجربى است. زمانى كه در حكومت جمهورى اسلامى تعادل برقرار است و طبق قانون اساسى، دولت و مردم هركدام حقوقى دارند و آزادى هاى مشروع و قانونى مردم در قانون احزاب و قانون فعاليت سياسى گروه ها تعريف شده است، مشكلى وجود ندارد و حكومت مى تواند دوام داشته باشد و سال ها جامعه را بدون هيچ گونه مشكلى اداره كند. جريان اصلاح طلبى چه در مجلس و چه در دولت نتوانسته است به خواسته هاى مشروع مردم جامه عمل بپوشاند. كارهاى زيادى انجام گرفته اما با اين حال بسيارى از خواسته هاى مردم بدون پاسخ مانده است لذا مردم نسبت به اصلاح طلبان گله مندند. در خصوص محافظه كاران مردم احساس مى كنند كه اين جريان يك جريان مردمى نيست بلكه مخالف حركت مردم است.

اينكه نتيجه انتخابات آينده چه خواهد شد چندان قابل پيش بينى نيست. امكان اول تعادل بين اصلاح طلبان و محافظه كاران در قدرت است كه منجر به توازن مى شود، مثل دوره دوم يا اول مجلس. امكان ديگر آن است كه اصلاح طلبان دوباره قدرت را با پشتوانه مردم به دست بگيرند. احتمال سوم هم اين است كه محافظه كاران همه قدرت را به دست گيرند و اصلاح طلبان را از مراكز قدرت بيرون كنند. وقوع احتمال سوم به نظر من به معناى نابودى نظام خواهد بود. وقتى من مى گويم نابودى به اين معنا نيست كه حتماً همه چيز به هم بريزد. اگر محافظه كاران تمام مراكز قدرت را در دست داشته باشند خواهيد ديد آنها سليقه اى را در كشور اعمال خواهند كرد كه دقيقاً نقطه مقابل خواسته هاى مردم و حضرت امام و قانونگذاران قانون اساسى است.عملى شدن احتمال دوم يعنى انحصار قدرت در دست اصلاح طلبان هم اگر چه عملى نيست اما اين را هم من به صلاح نمى دانم. يعنى به همان نسبت كه انحصار قدرت در دست محافظه كاران مى تواند خطرناك باشد انحصار قدرت در دست اصلاح طلبان هم خطرناك است. به نظر من بهترين گزينه آن است كه تصميم گيران كشور براى ايجاد يك تعادل و توازن در قدرت بين دو جناح فكرى كه امروز در تمام زواياى كشور وجود دارند برنامه ريزى كنند. امروز دو نوع انديشه وجود دارد كه اگر ما اصلاح ملت را بخواهيم بايد به سمت ايجاد توازن حركت كنيم.چنين تعادل، توازن و رقابتى البته يك شرط و يك پيش نياز دارد و آن باز كردن فضاى سياسى جامعه و احترام گذاشتن به حقوق اجتماعى مردم و آزادى بيان و قلم است.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی