ايران

پيك

                         
   
 

بهت حادثه

اين بارمهلتی برای مقابله

 باقی نخواهد گذاشت!

                                         علی ربيعي
 

۱۸ خرداد روزى بود كه خاتمى براى دومين بار از سوى مردمى اميدوار بر كرسى رياست جمهورى اسلامى ايران نشانده شد. دوم خرداد و هجده خرداد به نوبه خود حاوى پيامى خاص بودند. در ۱۸ خرداد به رغم پايين بودن سطح مشاركت نسبت به ۲ خرداد، درصد آراى منتخب مردم بيش از دوم خرداد بود. من درصدد تجزيه و تحليل اين تفاوت نيستم، اما معتقدم در ۱۸ خرداد ۱۳۸۰ نيز اميدها و آرزوها براى اينكه انقلابى با نگاهى غير از آنچه مى خواست روندى محتوم باشد، باز هم بيان گرديد. بگذريم. من هنوز معتقدم درس هاى لازم را از وقايع نمى گيريم. دو خرداد، كوى دانشگاه، ۱۸ خرداد و... از پى هم گذشتند. هر يك در زمان خود بهتى بر دل ها نشاند ولى به سرعت فراموش شدند. همه بازيگران به گونه اى آنها را به يك واقعه گذشته تلخ يا شيرين تبديل و بالاخره آن را فراموش كردند.

مى گويند مقدارى نسيان براى ادامه حيات فرد ضرورى است، ولى نسيان براى نظام هاى سياسى مهلك است. به نظرم رسيد مقاله اى كه در سالگشت دوم خرداد در ۳/۳/۷۸ نگاشتم را براى يادآورى تاريخ بار ديگر تكرار كنم. با تكرار اين مقاله مى خواهم به دو گروه يادآورى نمايم:

گروه اول بدانند بدون درك عميق واقعيت هاى اجتماعى و سياسى نمى توان اصلاح گر بود. آزادى با بالا بردن ارتفاعى پايدار نمى ماند. راه اصلاح گرى دشوار و طولانى است. نگاه به همه در اين مسير ضرورى است.

گروه دوم كه اين روزها سرمست پيروزى اند، بجاست به ياد آورند دوم خرداد۷۶ و امكان تكرار آن را. كه البته اين بار معلوم نيست به همان سياق و با همان ترتيبات باشد. اين تحولات مى تواند به نوعى ديگر و بهت انگيزتر چهره نمايد. پيروزى در يك مسابقه با اتوبوس كهنه رنگ آميزى شده، بدون رقيب و در ميان تماشاچيانى مايوس، نبايد كسى را سرمست نمايد.

• كالبدشكافى يك بهت

انتخاب دوم خرداد ۷۶ به رغم تلخى ها و شيرينى ها، ناكامى ها و كام ها براى اين و آن، اين طرفى ها و آن طرفى ها گذشت، و گذشت دو سال!

باز هم مى نويسم اندوه و شادى ها بود اما آرام آرام به فراموشى سپرده شد و در هياهوى جنجال هاى گروهى و خطى. باصطلاح شكست خوردگان آن روز ديگر غم آن روز را ندارند و پيروزمندان ديروزهم، در چم و خم رسيدگى به غم و درد مردم ما ديگر آن حلاوت را احساس نمى كنند.

القصه: آنچه به جا مانده است علل وقوع پديده دوم خرداد است. دلايلى كه همچنان باقى مانده و متاسفانه و ناگوارانه همچنان پنهان و ناآشنا در لابه لاى لايه هاى اجتماعى، بى هيچ كنكاشى به حركت خود ادامه مى دهد. غرض از اين نوشتار ذكر دو نكته است:

1- پس از گذشتن دو سال از انتخابات دوم خرداد، هيچ كس نخواست از «علل موجده» واقعه سراغى بگيرد و از اين مهمتر رفتار غيرقابل قبول پيش بينى بيست ميليون از مردم كه مى توانند نماينده قريب به هشتاد درصد از جمعيت باشند به بوته فراموشى سپرده شد. به راستى علل موجده در لايه هاى زيرين و ناپيداى جامعه امروز در كدام «علل جديد» تنيده اند؟ و سمت و سوى آتى آن كجا است؟ آنچه مسلم است رفتار مردم در دوم خرداد بر سبيل حدس و گمانه زنى هاى روز نبود. اين رفتار در وراى انگاره هاى اين جناح و آن جناح، حرف ها، علت ها و حكايت ها در دل خود داشت. حكايتى كه همچنان بدون روايتگرى بى غرض در سكوت و ناآشكارى مانده است و عللى كه همچنان مستور مانده اند. يك جامعه زنده و يك نظام هوشيار بر اين رخداد و از اين واقعه به سادگى نبايد بگذرد و چه تلخ كه اين چنين نيست و تلخ تر اينكه با تحليل هايى جناحى و برخاسته از انگاشته هاى غيرعلمى، عمدتاً در شناخت «علت ها» راه به بيراهه رفته است.

2- نسيان ذاتى انسان است. گاه نعمت است و گاه نقمت. روبه روى مجلس شوراى اسلامى و نهاد رياست جمهورى به سمت محل كار حركت مى كردم، بى اختيار به ياد سوم خرداد ماه سال ۱۳۷۶ افتادم، بهت و حيرت عمومى و قيافه هاى بسيارى را به ياد آورم. به ياد آورم كه چگونه بعضى ها نمى توانستند «اتفاق» را باور كنند و با آن «تلخ» برخورد مى كردند و روايت برادرى پاسدار و محافظ را به ياد آوردم كه در روز سوم خرداد در منزل آقاى... وزير سابق يك وزارتخانه مهم چگونه در آغوش فلان نماينده مجلس «زار زار» مى گريستند. بى اختيار آقاى... رئيس سازمان... را به ياد آوردم كه چگونه تكيده و ناباورانه تلخ خندى به لب داشت. امروز با خود فكر مى كردم «بهت ها» را نبايد فراموش كرد. فراموشى بهت هاى كوچك مى تواند زمينه ساز بهتى بزرگ باشد. بهتى كه اگر در بگيرد ديگر جايى براى تحليل هاى اين و آن جناح باقى نخواهد گذاشت.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی