ايران

پيك

                         

مصاحبه با مصطفی تاج زاده

جبهه وسيع ضد استبداد

شعارآينده اصلاحات است

قاجاريه وقتی رفت كه مجلس مشروطه را به توپ بست

محمد رضا شاه نيز وقتی رفت كه كودتای 28 مرداد را كرد

 

 

 

مصطفی تاج زاده در باره راهبردهای آينده جنبش اصلاحات با وقايع اتفاقيه گفتگو كرده است. اين گفتگو را با حذف چند سئوال و توضيح تكراری در زير می خوانيد:

 

1- يكی اين است كه به نوعی تسليم وضع موجود شويم. با اين تحليل كه مركز قدرت خوب و بي‌طرف است اما پيرامون اين مركز مشكلاتی را بوجود مي‌آورد. پس بايد سعی كنيم اعتماد مركز را به‌دست آوريم تا با انحرافات پيرامون مقابله كنيم.( تزی كه بر مبنای آن محمد خاتمی عملا دركنار رهبر قرار گرفت- پيك)

2- راه حل دوم اين است كه روش سنتی را در پيش بگيريم. يعنی سياست صبر و انتظار. سكوت كنيم و اجازه دهيم جناح رقيب اختلافاتش بروز كند و مهم‌تر از اختلافات، ناكارآمدی آن در اداره كشور، عدم پاسخگويی به مطالبات مردم و ايجاد بحران‌هايی در سطح بين‌المللی خود را نشان دهد.

3- راه‌حل سوم اين است كه ما با شعار تغيير قانون اساسی و رفراندوم در عرصه سياسی و در عرصه فكری و فرهنگی با شعار سكولاريزم، وارد صحنه شويم تا از اين طريق بتوانيم موج جديدی در حمايت از اصلاحات ايجاد كنيم.

4- راه‌حل آخر، اين است كه مسير هفت‌سال گذشته به‌ويژه يك‌سال گذشته را دنبال كنيم. يعنی اعلام مي‌كنيم كه ما به جمهوری اسلامی وفادار هستيم، آلترناتيو آن را يك رژيم ديكتاتور حتی اگر سكولار باشد مي‌دانيم، نه يك دموكراسی و قانون اساسی را با قرائت دموكراتيك آن مي‌پذيريم و در چارچوب آن كه مدافع حقوق شهروندی محسوب مي‌شود، فعاليت مي‌كنيم.

تصورمان اين است كه با بسيج افكار عمومی و با سازماندهی نخبگان سياسی و همچنين با استفاده از ضعف‌های رقيب، امكان آن را داريم كه ساخت واقعی قدرت را دموكراتيك كنيم.

- در چارچوب همين قانون اساسي؟

- بله. منظور از تفسير دموكراتيك از قانون اساسی يعنی تحقق همين وضع كه قدرت پاسخگو شود، اختيارات هر مقام به اندازه مسؤوليت‌ها باشد و حقوق شهروندی رعايت شود و انتخابات آزاد برگزار شود تصورم اين است ما شعارمان عملاً اين بشود كه در هر انتخابات آزاد و عادلانه‌ای شركت مي‌كنيم و با هر انتخابات و منتخب نمايشی مقابله مي‌كنيم. حالا يا از طريق تحريم انتخابات يا از طريق عدم شركت، يا هر راه ديگری كه بتوانيم پيام اعتراض خود را برسانيم. فرقی هم نمي‌كند كه اين منتخب، نماينده مجلس باشد يا رئيس‌جمهور يا عضو مجلس خبرگان. اگر اين كار را بكنيم تصورمان اين است كه برای اولين بار در تاريخ ايران توانسته‌ايم اپوزيسيون قانونی را به معنای دقيق كلمه و به معنايی كه در رژيم‌های دموكراتيك وجود دارد، تشكيل بدهيم. عملكردها و سياست‌های حاكميت را از صدر تا ذيل نقد مي‌كنيم، هر كجا آنها را به نفع مردم و كشور ديديم حمايت مي‌كنيم، حتی اگر توسط رقيب ما انجام شود و هر جا كه خلاف اين باشد آن‌را توسط هر نهاد يا هر سطحی از قدرت كه انجام بگيرد نقد مي‌كنيم. اين چهارراهی است كه وجود دارد. از اين چهار راه تصورم اين است كه مجاهدين انقلاب و مشاركت در مجموع، راه چهارم را انتخاب خواهند كرد. در عين حال بايد اندكی صبر كرد تا جمع‌بندی نهايی گروهی اعلام شود.

- الان سؤالی كه مطرح است، بحث مرزبندي‌هاست. شما بالاخره تنها حزب موجود نيستيد. احزاب ديگری با مشي‌های مشخص وجود دارند. نكته قابل توجه، اينكه برخی از احزاب عليرغم آنكه به مانند شما اصرار داشتند مي‌خواهند در چارچوب قانون فعاليت كنند، اما درون حاكميت تلقی نشدند و با آنها برخورد شد. حالا اگر كسی با اين مرزبندی آيا آنها هم در كنار شما قرار خواهند گرفت. يا خير؟

- اين از مواردی است كه داريم درباره آن بحث مي‌كنيم. سؤالاتی نيز مطرح است مبنی بر اينكه به چه سمت حركت كنيم، آيا جبهه جديد تشكيل بدهيم، يا همين جبهه را حفظ كنيم و آن‌را تقويت كنيم يا آن‌را گسترش دهيم.

سه حالت ممكن است در آينده رخ دهد. يكی ادامه وضع موجود، دوم انشقاق جبهه دوم خرداد و انشعاب گروه‌هايی از آن و پيوستن گروه‌های جديد به آن و سوم نيز حفظ جبهه دوم خرداد و پيوستن گروه‌های جديد.

هر چه بيشتر بگذرد، آرايش نيروهای سياسي‌مان، بيشتر بر اثر يك شكاف واقعی كه نه سنت و مدرنيزم است، نه اسلام و سكولاريزم است و نه درون و برون حاكميت است و نه آخوند و ضد آخوند است، عميق‌تر خواهد شد. به عبارت ديگر، شكاف در دو جبهه رخ خواهد داد كه يك گروه به ضديت با تماميت‌خواهی و گروهی ديگر به طرفداری از تماميت خواهی برخيزند.

- يعنی آرايش واقعی را شما براين اساس تقسيم‌بندی مي‌كنيد. طرفدار استبداد و ضداستبداد؟ اين خيلی كلی است و هيچ كس نمي‌تواند بگويد تو ضد تماميت‌خواهی يا طرفداری از تماميت‌خواهی مي‌كني؟

- به نظر من، آرايش واقعی همين است. ما نيروهای تماميت‌خواه داريم كه اين تماميت‌خواه‌ها هم در درون حكومت هستند هم بيرون حكومت. از طرف ديگر نيروهای دموكراتی داريم كه هم در درون حكومت هستند و هم بيرون آن.

نه همه كسانی كه در درون حكومت هستند تماميت‌خواه هستند و نه همه كسانی كه بيرون از حكومت هستند، دموكرات مي‌باشند. ما بايد به يك اجماع برسيم. يك اجماع روشی كه همه بپذيرند و به رأی اكثريت تمكين كنند. همه از حقوق برابر شهروندی برخوردار باشند و هيچ قشر و گروهی امتياز و حق ويژه‌ای نداشته باشند.

به نظر من خيلی از نيروهای بيرون حاكميت نيز از اين ايده دفاع خواهند كرد. اين يعنی ايران برای همه ايرانيان.

محافظه‌كاران با هر گروه سياسی كه قدرت آنها را بيشتر تهديد كند، بيشتر با آن به مخالفت برمي‌خيزند. برايشان هم تفاوت ندارد كه اينها بيرون از حكومت باشند ياخير. از نظر محافظه‌كاران «ارتداد» خيلی بدتر از «الحاد» هست. برای اين كه الحاد فقط انديشه آنها را به زير سؤال مي‌كشد، اما «ارتداد» مي‌تواند هويت سياسی قدرت و اقتدار آنها را به زير سؤال بكشد. تمام نيروهای بنيادگرا چنين نگاهی دارند. در رژيم‌های دموكراتيك كه ما نيز بايد به آن سمت حركت كنيم، اپوزيسيون يعنی احزاب اقليت. اين احزاب در درون قدرت نفوذ دارند. در مجلس نماينده دارند. آنها از اصل رژيم و نظام دفاع مي‌كنند ولی به حزب حاكم انتقاد دارند و خود را به عنوان آلترناتيو حزب حاكم مطرح مي‌كنند.

- اما در نظام ما نگاه ديگری وجود دارد

- ما نبايد تسليم اين نگاه غلط شويم كه يا نيروها موافق ما هستند يا معاند و معارض كه قصد براندازی دارند.

- آقای تاج‌زاده شما نمي‌پذيريد، درست اما الان حزب حاكم در كشور يعنی حاكميت.‌.‌.

- نه. من قبول ندارم.

- شما قبول داشته باشيد يا نه فرقی در ماهيت قضيه نمي‌كند.‌.‌.

- شما اشتباه مي‌كنيد.‌.‌.

- به نظرم شما اشتباه مي‌كنيد كه استراتژی خودتان را بر واقعيات موجود پايه‌ريزی نكرديد.

- در اين‌باره اجازه دهيم خواننده‌‌ها قضاوت كنند. ما الان در مجلس هفتم، 50 نماينده داريم و با مستقل‌ها تعدادشان به 100 نفر مي‌رسند. در بسياری از شوراهای شهر و روستا نيز بيش از دوسوم آنها اصلاح‌طلب هستند. فعلاً هم كه دولت همسو با ما هست. شما با چه منطقی مي‌گوييد حاكميت آنها هستند و شما بيرون از آن هستيد؟

- من مي‌گويم آن چيزی كه در باور جامعه وجود دارد، اين است.

- اشتباه است. اين باور غلطی است كه محافظه‌كاران ترويج مي‌دهند. ما حتی وقتی اكثريت را در مجلس و دولت داشتيم، باز آنها مي‌گفتند حاكميت‌ ما هستيم. بنابراين من كه نبايد زيربار تحليل آنها بروم. آنها مي‌گويند نظام يعنی ما و اگر كسی به ما حرف بزند، يعنی به نظام گفته است و اين تضعيف نظام است. ما زير بار اين ترفند جناح راست و محافظه‌كاران نبايد برويم. آنها حمايت بيشتر از 15 درصد واجدين شرايط را ندارند و بزرگترين جرم آنها در عرصه قدرت، بي‌عدالتی و ظلم سياسی است كه مرتكب مي‌شوند. چون با آن 15 درصد مي‌خواهند 100درصد قدرت را در اختيار داشته باشند. آنها وقتی عليه رئيس‌جمهور حرفی مي‌زنند، توجيه مي‌كنند كه ما عليه يك مقام دولتی سخن گفتيم اما ما وقتی درباره يك حكم نا‌عادلانه يك قاضی درباره آقاجری صحبت مي‌كنيم، مي‌گويند عليه نظام حرف مي‌زنيد و نظام را تضعيف مي‌كنيد. مگر اين قاضی جوان 25 ساله، نظام است؟ چطور انتقاد به رئيس‌جمهور انتقاد به نظام نيست اما انتقاد به يك قاضی كه امكان تجديدنظر در حكمش هست، انتقاد به نظام است؟ آنها مي‌خواهند القا كنند كه نظام يعنی محافظه‌كاران. مردم چه به آنها رأی بدهند يا نه، آنها هميشه معادل نظام هستند. اينجاست كه جوانان دچار اشكال مي‌شوند كه اگر بخواهند با محافظه‌كاران رقابت كنند فكر مي‌كنند بايد نظام را نفی بكنند در حالی اگر از نظر سوابق نيز نگاه كنيم مي‌بينيم ما بيشتر از آنها در انقلاب و نظام نقش داشتيم. مثلاً همين مجلس. دوره اول و دوم و سوم ما اكثريت داشتيم. چهارم و پنجم آنها و ششم باز ما اكثريت را داشتيم و الان هفتم را آنها دارند.

از نظر حكومتی نيز پس ما بيشتر در نظام بوديم و آنها نمي‌توانند بگويند كه عين نظام هستند. در دولت نيز اگر نگاه كنيم، باز مي‌بينيم حضور ما بيشتر از آنها بوده است. اسلام امام و انقلاب، اسلام استبدادی نبوده. مردم تصورشان اين بود كه امام پيام‌آور آزادی است. روش امام نيز در مجموع همين جور بود. پس اگر آنها حتی صددرصد مناسب قدرت را در دست بگيرند باز ما آنها را عين نظام نمي‌دانيم. مي‌گوييم، شما حكومت هستيد اما نظام نيستيد. در جامعه ما حتی امام نيز معادل نظام نبود. چون ايشان رحلت كردند و نظام ماند. اينها كه خيلی كوچكتر از امام هستند. ما فكر مي‌كنيم كه جمهوری اسلامی دارد به انحراف مي‌رود و بايد جلوی آن را گرفت.

- آقای تاج‌زاده اجازه بدهيد، من مي‌گويم اصلاً شما را در قدرت راه نمي‌دهند. حالا شما تحليل مي‌آوريد كه آنها عين نظام نيستند؟ شما را ردصلاحيت مي‌كنند و همه هم مي‌دانند كه چرا و به چه دليل. به همين دلايل نيز هست كه به شما (سازمان مجاهدين انقلاب) روزنامه نمي‌دهند يا درصدد انحلال حزب مجاهدين هم بر مي‌آيند.

- بله، اين حرف درستی است. ولی خب ما نمي‌توانيم دست از روش قانونمند خود برداريم. نه مخفی مي‌شويم، نه مسلحانه كار مي‌كنيم، نه مجيزگو مي‌شويم. شب نامه هم نمي‌نويسيم. نامه علنی و صريح به مقامات عالی كشور مي‌نويسيم اما كار غيرقانونی نمي‌كنيم.

- خب باز شما را نمي‌پذيرند.

- بله، خب ما كار ديگری نمي‌توانيم بكنيم. اما هشدار مي‌دهيم هر نظامی كه نيروهای وفادارش را نپذيرد، معنايی جز اين ندارد كه تمام نيروهای خود از گروه‌های منتقد تا گروه‌های مسلح‌برانداز، يكجور تحليل مي‌كند و اين باعث مي‌شود كه پايگاه مشروعيتش روزبه‌روز ضعيف‌تر ‌شود. بعد كليت نظام به چالش كشيده مي‌شود. نهضت مشروطه وقتی شكست خورد، ظاهرش اين بود كه محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست اما باطنش اين بود كه ريشه قاجار را كند، نه ريشه خود را. ظاهر امر اين است كه محمدرضا شاه كودتای 28 مردادماه را انجام داد و دولت قانونی و ملی مصدق را شكست داد اما باطنش اين بود كه سلسله پهلوی و نظام سلطنت را منقرض كرد.

الان نيز اگر رويه چنين باشد كه نيروهای منتقد حاكميت را بگيرند، زندان بيندازند و روزنامه‌هايشان را ببندند، جامعه به احتمال زياد از ما رد مي‌شود و به سمت به چالش كشيدن كليت نظام مي‌رود.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی