ايران

پيك

                         

مصاحبه دبيركل جبهه مشاركت

رويای شيرين ضد اصلاحات،

می تواند به كابوسی شوم تبديل شود

پيامدهای داخلی، پس از

زدوبند پشت پرده با امريكا

 

 

مريم آريائي

محمد رضا خاتمی دبيركل جبهه مشاركت ايران اسلامی، پيرامون برخی مسائل داخلی كشور، آينده اصلاحات و توازن قدرت در جمهوری اسلامی با خبرگزاری ايسنا مصاحبه كرده است. بخش های گزيده اين مصاحبه را می خوانيد:

 دبيركل جبهه مشاركت در باره پايگاه اجتماعی و هدف اين تشكل برای جلب نيرو و سخنگوئی اقشار اجتماعی ايران گفت:


« ... سن دو سوم جمعيت كشور، يعنی بيش از 40 ميليون ايرانی، زير 30 سال اند و تعداد كل دانشجويان حدود 2 ميليون نفر( اين درحالی است كه اخيرا سيدمحمد علی ابطحی معاون پارلمانی خاتمی اعلام داشت 4 ميليون فارغ التحصيل دانشگاهی داريم كه سالی يك ميليون و 7 دهم در صد هم به آن اضافه ميشود!- پيك) است. اگر از اين تعداد فرضا 20 ميليون را زير 16 سال حساب كنيم كه هنوز ممكن است در مسايل اجتماعی وارد نشده باشند، هدف ما آن 20 ميليون است، نه دو ميليون دانشجو. اما دانشجويان به عنوان يك قشر آگاه و پيشتاز خود نقش موثری در رهبری و راهبری اين طبقه متوسط دارند. دانشجويان نمادهای طبقه متوسط جديد و برشی از اين طبقه و نمونه‌های آماری خوبی هستند. با توجه به نقش پيشتازی دانشجوها، ، تلاش‌مان اين است كه حلقه ارتباط ما بين نسل دانشجويی گذشته و نسل امروز و آينده دانشجو ادامه داشته باشد.

بنابراين تمام تلاش‌مان اين است كه اركان مختلف حزب‌مان را از طريق اين دانشجويان پر كنيم و با نهادهای دانشجويی به صورت يك نهاد مستقل و كاملا مختار برخورد كنيم، در حد تبادل ديدگاه و نظر و جلب همكاری همديگر برای پيشبرد اصلاحات ارتباط داشته باشيم.
معتقديم در شرايطی كه وجود دارد، فعاليت‌های سياسی درون دانشگاه توسط خود دانشجويان صورت گيرد. در برنامه‌هايی كه از طرف دانشجويان و بخش‌های ديگر دانشگاهی در درون دانشگاه‌ها برگزار شده است، حزب مشاركت يكی از گروه‌هايی است كه بيشترين استقبال از آن مي‌شود. نمي‌خواهم بگويم استقبال خيلی خوبی مي‌شود؛ ولی در مقايسه با گروه‌های ديگر هنوز حزب مشاركت بيشتر از ساير گروه‌ها مقبوليت دارد.

 

درارتباط با تبديل مساجد به واحدهای حزبی بخش ضد اصلاحات حاكميت نيز خاتمی گفت:

«... ارتباط با مساجد و نهادهای خاص يك مشكل دارد و همان حرفی است كه آقای حداد‌عادل در ديدار با ائمه جماعات تهران زدند و گفتند مساجد كانون‌های حزبی است. ما سعی كرده‌ايم با جاهايی كه امكان اثرگذاری بيشتر داريم ارتباط قوي‌تری برقرار كنيم. مثلا با علما و شخصيت‌های موثر روحانی در تهران، قم و شهرهای ديگر ارتباط برقرار كرديم؛ حتی با شخصيت‌هايی كه اصلاح‌طلب نيستند. اما بايد اين واقعيت را بپذيريم كه برخی مساجد و برخی پايگاهها به عنوان پايگاه حزبی عمل مي‌كنند، بنابراين ساده‌انگارانه است اگر فكر كنيم كه ما را درآن مساجد راه مي‌دهند. اگر مساجد واقعا مسجد و پايگاه تدين، دينداری و عدالتخواهی باشند كه بسياری از جاها اين‌طور هستند، امكانش وجود دارد. عمدتا اداره مساجد در اختيار شخصيت‌‌های حزبی و جناحی است و بايد برای آن حالت برنامه خاص داشت. احساس ما اين بود كه اگر بخواهيم بر اين نوع رابطه تشكيلاتی اصرار كنيم به نوعی تنش و جنجال تبديل مي‌شود كه اين كار را نمي‌كنيم.

بعضی اوقات دوستان ما به بعضی مساجد مي‌رفتند اما همان عواملی كه گفتم مانع از حضور آنها شدند. بنابراين حضور فيزيكی در مساجد يك امر است كه هر كدام در محله خود حضور پيدا مي‌كنيم و اين ارتباط را داريم. اما اگر به معنای ارتباط حزبی باشد با مشكلاتی برمي‌خورديم كه وجود داشت و اين از آسيب‌های جدی جامعه ماست كه صريحا اعتراف مي‌كنند مساجد كانون‌های حزبی شده است و معلوم است چه حزبی. بنابراين ما بايد با يك مركز حزبی تماس بگيريم كه مشكلات خاص خود را دارد. گمان مي‌كنم ابتدا بايد كاری كرد كه اماكنی مانند مساجد حالت فراجناحی پيدا كنند و مومنان در وضعيتی قرار گيرند كه مصداق آيه قرآنی قرار گيرند كه حرف‌ها را بشنوند و بهترين‌ها را برگزينند نه اينكه مانند هواداران حزبی خاص مسائل بر آنها تحميل شود.

مصاحبه كننده می پرسد: فكر نمي‌كنيد رها كردن اين نهادها از سوی شما موجب شد كه جناح رقيب شما اهتمام بيشتری برای نفوذ در آنها بورزد؟

بحثی كه ما راجع به جدايی نهاد دين از نهاد سياست داشتيم همين بود. ما معتقديم استفاده‌ای كه قدرت از دين و ابزاری كردن دين مي‌كند، بزرگ‌ترين آسيبی است كه هم به دين و هم به قدرت مي‌رسد. عملا اين‌گونه نيست كه فكر كنيم نهادهای دينی نهادهايی هستند كه ما با جناح محافظه‌‌‌كار مي‌توانيم با هم بنشينيم، استدلال كنيم و مومنين آن مسجد انتخاب كنند. اين امكان ندارد، با توجه به اين‌كه شريان‌های حيات مساجد در دست حكومت است، عين اين است كه چرا نمي‌رويد در نهادهای نظامی سرمايه‌گذاری كنيد. غير از اشكالات قانونی، اصلا چنين امكانی وجود ندارد. اين امكان وجود ندارد كه بدون جنجال و تنش‌های زياد بتوان از اين پايگاه‌ها استفاده كرد.

اين مساله را مي‌پذيرم كه تماس با متدينين و قشر مومن جامعه نيازمند برنامه مستقلی است كه بايد نسبت به آن فكر كنيم. شايد اين امكان‌پذير نباشد كه بگوييم يك برنامه عمومی برای همه مردم داريم كه مومنين هم در آن مي‌گنجند. با توجه به قدرت و امكان تحريفی كه در طرف مقابل وجود دارد؛ حداقل برای خنثی كردن اين تحريف‌ها، شبهه‌ها و دروغ‌پردازي‌ها بايد برنامه خاص خود را داشته باشيم كه داريم به آن فكر مي‌كنيم كه با چه روش كم هزينه حداقل آن تبليغات سو را خنثی كنيم.»

دبيركل مشاركت درباره فضای سياسی 7 سال گذشته گفت:

 

« اوج پررنگی دموكراسی در كشور ما در سال 76 است. الان اين امكان ايجاد شده كه جنبه‌هايی ازحكمرانی ما حالت دموكراتيك پيدا كنند. اين شانس و فرصت خوبی است كه بايد از آن استفاده كنيم. هرچند مسائلی مثل انتخابات اخير خيلی نااميد كننده است.

با در نظر گرفتن شاخص‌های دموكراسی، اوج دموكراسی در ايران سال 76 بود، يكی - دو سال در اوج ماند و بعد به تدريج نزول كرد و دموكراسی در كشور ما كمرنگ شد؛ اما اين به معنای توقف دموكراسی يا به حضيض رسيدن آن در كشور ما نيست.

مجموعه فعل و انفعالات، برخوردها و تعامل‌ها به صورت تجربه‌ای درآمده است كه نسل ما و نسل جديد بايد از اين تاريخ؛ بعد از انتخابات مجلس هفتم و حتی بعد از انتخابات شوراها از اين تجربه استفاده كند.

اكثريت قاطع مردم ايران اصلاح‌طلب هستند. در واقع تمام‌شان اصلاح‌طلبند. حتی كسانی كه به محافظه‌كاران رای مي‌دهند. اين به معنای رای به خشونت و سركوب نيست. ممكن است درون شعارهای آنها چيزی يافته باشند كه احساس كنند اين اصلاحات است؛ مثل ايران شاد، آباد، آزاد. زيرا در اين سطح با مردم برخورد مي‌شود. مردم انتظار دارند همه مثل خودشان صادق باشند. حال اگر كسی از صداقت مردم سو استفاده مي‌كند تجربه نشان مي‌دهد كه راه به جايی نخواهد برد.

اصلاحات در برقراری ارتباط با مردم مشكل داشته است. محافظه‌كاران هم اين مضيقه و تنگنای اصلاح‌طلبان را خوب شناخته‌اند و روز به روز آن را بيشتر مي‌كنند. مثلا روزنامه‌هايمان را مي‌بندند، اجازه نمي‌دهند رسانه صوتی و تصويری در اختيار داشته باشيم؛ ميتينگ‌هايمان را بر هم مي‌زنند. مهم‌ترين جايی كه داشتيم يعنی رييس جمهوری كه مي‌توانسته پيام اصلاحات را خوب به گوش مردم برساند، در دو سه سال اخير ساكت مي‌كنند.
مهم‌ترين مانع بر سر راه اصلاحات اين است كه اجازه نمي‌دهند با مردم صحبت كنند و خودشان از جانب اصلاحات صحبت مي‌كنند. راديو و تلويزيون از اين همه مسايل در مجلس، بخشی را نشان مي‌دهد و به اسم اصلاحات قالب مي‌كنند كه هيچ سنخيتی با اصلاحات ندارد و كسانی را اصلاح‌طلب معرفی مي‌كند كه هيچ كدام از اصلاح‌طلبان آن را به عنوان اصلاح‌طلب قبول ندارند. در واقع خزف را به جای مرواريد جا مي‌زنند .

اين مشكل مهمی است كه رفع آن به اين راحتی امكان‌پذير نيست، طرف مقابل چون مي‌داند اين كار به معنای موفقيت كامل تمام اصلاح‌طلبان است و آرزوها و اميدهای مردم را بارور مي‌كند با امكاناتی كه دارند مانع از اين ارتباط مي‌شوند. م

محمد رضا خاتمی در باره انتخابات رياست جمهوری خرداد 76 گفت:


«... در خرداد 76 كه اصلاح‌طلبان پيروز شدند؛ به دليل اين بود كه جناح مقابل اين‌قدر خوش باور بود كه فكر هم نمي‌كرد كه اصلاح‌طلبان بتوانند پيروز شوند؛ بنابراين ميدان را باز گذاشتند. همان حكايت داغ شدن تنور و سوختن نان و...؛ يعنی مردم هم كه كاملا سرخورده بودند دنبال گزينه جديدی از جنس متفاوت بودند. مي‌بينيد كه در چند ماه دانشجويان كه مهم‌ترين امكان ارتباطی اصلاح‌طلبان با جامعه بودند در تيراژ ميليونی توانستند در عرض دو، سه ماه كشور را زير و رو كنند، اين خيلی اهميت داشت. اما الآن همه امكانات را

بسته‌اند، از جمله فشاری كه روی دانشجوها مي‌آورند. نمي‌گويم هيچ امكانی نداريم، اما مساله اصلی در اينجا است، شما چه چيز به مردم مي‌توانيد ارايه كنيد؛ يا چه چيز مي‌گذارند ارايه كنيد و چه چيزی را خلاف آنچه شما مي‌گوييد، به اسم شما به مردم ارايه مي‌كنند. ما در آن زمان اين وضعيت را نداشتيم؛ بعد از خرداد 76 آنها به خود آمدند و سازماندهی كردند و ما الآن با يك قدرت سازماندهی شده مخوف ضد اصلاحات روبه‌رو هستيم كه كوچكترين فرصت حتی برای برنامه‌ريزی و نه تنها ارتباط با مردم را از بين مي‌برد. وقتی كه جمعی مي‌خواهند دور هم جمع شوند و برنامه‌ريزی كنند به اتهامات واهی آن جمع را از هم مي‌پاشند.

گوياعده‌ای مامور شده‌اند كه كوچكترين موفقيتی كه مي‌خواهد رخ بنمايد، آن را بر هم بزنند. ببينيد حادثه‌ فرودگاه امام خميني(ره) و دخالت‌های نابجای ديوان عدالت اداری و سازمان بازرسی را.

 بنده قول مي‌دهم اگر آنها اجازه دهند مطبوعات آزاد شود و رسانه فراگيری مثل راديو در اختيار اصلاح‌طلبان باشد و نهادهای انحصاری اطلاع رسانی در كشور دست از تحريف بردارند، آن وقت حقايق چهره خود را نشان مي‌دهد و مشخص مي‌شود كه اصلاح‌طلبان هم برنامه دارند؛ هم مي‌توانند كشور اداره كنند و هم مردم به آنها اعتماد دارند.

هيچ معجزه‌ای نمي‌توان كرد. اين شرايط واقعی كشور ماست؛ آرايش نيروها در قدرت معلوم است و مشخص است كه اصلاح‌طلبان چه جايگاهی در قدرت دارند و برنامه‌ها، اشكالات و اختلافات‌شان چيست. وضع جامعه ما هم مشخص است. هيچ كس نمي‌تواند حالت انزوا و يأسی را كه در نخبگان است انكار كند. هيچ داروی شفابخشی هم نيست كه اين يأس را برطرف كند.

تنها راهی كه برای ما به عنوان يك حزب مي‌ماند: تلاش، تلاش، تلاش، خسته نشدن، پيش رفتن و اميدوار بودن به آينده است.

 

بايد واقع‌گرا، عمل‌گرا و در عين حال اصول‌گرا بود. با داشتن اين سه شرط مي‌توانيم به تدريج مشكلات را حل كنيم، ضمن اين‌كه معتقدم به دليل اين‌كه طرف مقابل هيچ برنامه‌ای برای اداره‌ی كشور جز از طريق اقتدارگرايی و تحكم ندارد، اگر بخواهند روش حذف را ادامه دهند، به زودی كشور دوباره دچار خلاء خواهد شد؛ اين شرايط خلاء هم برای كشور خطرناك است و هم مي‌تواند نقطه عطفی باشد، برای اين‌كه همه به خود بياييم و برای نجات كشور از اين شرايط اقدام اساسی و جدی انجام دهيم.

مشكل عمده‌ای كه بروز كرده اين بوده كه گمان مي‌كرديم صرفا مشكلات كشور ما مشكل حقوقی است و اگر چند قانون تصويب كنيم و حتی اگر همين قوانين را شورای نگهبان تاييد مي‌كرد، امور درست مي‌شد.

اما الان نشان مي‌دهد قانون نوشته‌ای بيش نيست. بايد به آن احترام گذاشت و ما، خود را ملزم به آن مي‌دانيم، اما لزوما به اين معنا نيست در پياده كردن دموكراسی اهميت اصلی پيدا مي‌كند. ما بايد به دنبال تاكتيك‌هايی برويم كه بتوانيم درساختار قدرت دموكراسی را پياده كنيم. »

درباره عملكرد محمد خاتمی و انتقاداتی كه به آن وارد است، دبيركل مشاركت گفت:

 

«...اگر ما به آقای خاتمی انتقادی داشته باشيم، انتقادمان اين نيست كه شعارهايی كه داديد اشتباه است و برنامه‌هايتان غلط بود، ما مي‌پرسيم كه شيوه‌های كه برای اجرای اين برنامه‌ها، استفاده شد، چه بود؟

شيوه‌هايی كه برای اين برنامه‌ها بود، سبب اين نشد كه ساختار قدرت خيلی دموكراتيك شود. البته معتقدم پيشرفت داشتيم.

ساختار قدرت الان دموكراتيك‌تر است و مجلس هفتم علي‌رغم اين‌كه آنرا فرمايشی می دانيم نسبت به مجلس پنجم و چهارم بازتر خواهد بود، چون جامعه بازتر شده است. در دولت آينده هم اگر حتی تندروترين افراد جناح راست هم بيايند خيلی با دولت‌های قبل از آقای خاتمی فرق خواهد داشت. آيا خوب است به همين دستاورد بسنده كنيم و خود را راضی كنيم؟ آيا از امكانات و ظرفيت‌هايی كه داشتيم برای دموكراتيزه كردن استفاده كرديم يا نه؟ ما معتقديم نكرديم. حالا بايد ارزيابی كنيم كه چه كارهايی مي‌توانستيم انجام دهيم كه نكرديم و برای آن كارها سازماندهی و برنامه‌ريزی كنيم.  »

درباره اصلاحات، محمد رضا خاتمی گفت:

«... من به هيچ وجه معتقد به ايستايی و توقف اصلاحات نيستم، چه رسد به اين‌كه بگوييم اصلاحات شكست خورد و يا جامعه‌ی ما به عقب برگشت. جامعه ما گام‌های زيادی را جلو رفته است و بايد سعی كنيم درون حكومت را متناسب با گام‌هايی كه جامعه پيش رفته، پيش ببريم.

اگر انتخابات آزاد باشد و مردم شركت كنند هيچ مجالی برای محافظه‌كاران برای پيروزی در انتخابات نخواهد بود و به همين دليل است كه آنها انتخابات را مي‌بندند و اجازه نمي‌دهند كسی در انتخابات شركت كند. آنها هم بدشان نمي‌آيد انتخابات آزاد باشد ولی به اين شرط كه خودشان ببرند. چون مطمئنند نمي‌برند، رد صلاحيت مي‌كنند و اين بزرگ‌ترين ضعف آنهاست كه نمي‌توانند آن را بپوشانند.

اينكه شرايط مجلس هفتم بدتر از مجلس چهارم يا پنجم نيست؛ چيست؟ آيا اين آقايان بيشتر به دموكراسی معتقدند؟ نه! برخی ازاين آقايان مي‌خواهند سر دموكراسی را از تنش جدا كنند. اما شرايط جهانی و كشور ما، اجازه نمي‌دهد اين كار را بكنند. بايد شعارهای خوب بدهند، كارهای قشنگ انجام دهند، كمی زندانيان را آزاد شوند. شرايط تيغ و پنبه مي‌شود. تا حالا با اصلاح‌طلبان فقط مثل تيغ رفتار مي‌كردند، اما الان پنبه هم دست خودشان است. شرايط جامعه ما به آنها اجازه نمي‌دهد هر كاری مي‌خواهند انجام دهند. اين شرايط در جامعه تا حدودی توسط نهادهای مدنی و احزاب ساخته مي‌شود.

امروز شرايط اجازه نمي‌دهد فردی كه سركار آمد قتل‌های زنجيره‌ای راه بياندازد و يا به آن صورت با مطبوعات برخورد شود. هر چند فشارهايی وارد خواهند كرد. اما اگر از دور نگاه كنيم مي‌بينيم كه فضای امروز نسبت به فضای هفت سال پيش حداقل يك يا دو درجه بهتر شده و اين برای ما خيلی اهميت دارد. اما شرايط جهانی اين‌گونه نيست كه اگر در انتخاباتی رد صلاحيت كردند و عرصه را بستند فردا به آن كشور اعلام جنگ كنند. فشار وارد مي‌كنند مشكلاتی هم ايجاد مي‌كنند؛ اما به هر حال دنيا دنبال منافع اقتصادی و امنيتی خود است.
صرف اين‌كه بگوييم چون ما را از حكومت بيرون انداختند و حتی به زندان انداختند با تمام مظاهر سياست‌ورزی قهر كنيم، اين كار را نخواهيم كرد. ما سياست‌ورزی خواهيم كرد. درون جامعه خواهيم بود. از هر امكانی هم كه بتوانيم درون قدرت اثرگذار باشيم استفاده خواهيم كرد؛ چه از بيرون و چه اين‌كه به حكومت راه پيدا كنيم و از درون اصلاحات انجام دهيم.

 
خاتمی در باره اميد به خارج و منافع كشورهای بزرگ گفت:

«.... مساله اصلی دنيای غرب ديگر مساله اقتصادی نيست. منافع اقتصادی مثل نفت و بازار ايران و... اولويت آنها را برای ارتباط برقرار نمي‌كند. اولويت آنها در دنيای امروز امنيت شهروندان و كشور خود است. آنها امروز احساس مي‌كنند بيشترين تهديد برای امنيت داخلی آنها از كشور منطقه خاورميانه است. بنابراين بايد شرايط را در اينجا، به گونه‌ای ايجاد كنند كه امنيت آنها آنجا تامين شود.

اگر حكومتی در ايران روی كار بيايد كه تضمين امنيت آنها را بدهد اما به فرض در داخل كشور ديكتاتوری باشد ، آنها قبول مي‌كنند اما اگر نتواند تضمين امنيت دهد، آن حكومت را قبول ندارند.

در تحليل آمريكايي‌ها اين وجود دارد كه مهم‌ترين عامل نضج گرفتن تروريسم و احساسات ضد آمريكايی در كشورهای منطقه، حمايت آمريكا از ديكتاتورهاست. بنابراين برنامه آمريكا در نقشه خاورميانه بزرگ اين است كه حداقل به صورت ظاهر دموكراسی را در كشورهای منطقه بارور كنند. اين دموكراسی در عربستان ممكن است به صورت رانندگی زنان و صدور اطلاعيه از سوی اساتيد دانشگاه باشد، در بحرين پادشاه مشروطه‌ و قانون اساسی و پارلمان، در مراكش و اردن مظاهر جديدتری از دموكراسی را مدنظر دارند. برنامه اصلی اتحاديه عرب اصلاحات است، اصلاحات سياسی، اجتماعي؛ زيرا اين نقشه را دنيا از آنها مي‌خواهد، ما مجزای از اينها نيستيم. اين شرايط است كه مي‌گويم در يك كشور نمي‌توانيد استبداد خشن و كور داشته باشيد و دنيا به شما كاری نداشته باشد و حتی با آنها خوب باشد.
 به نظر من در ايران هيچ جايگاهی برای يك حكومت ديكتاتوری وابسته به آمريكا وجود ندارد. نه مردم ما اين را مي‌پذيرند و نه جهان حاضر است اين سيستم را بپذيرد. ممكن است آنها يك ديكتاتوری مدرن را بپذيرند ولی در اين ديكتاتوری مدرن ديگر نمي‌توان سركوب اجتماعی داشته باشيد و در عين حال آرمانی مثل حمايت از فلسطين را دنبال كند و يا از نهضت‌های آزادی بخش حمايت كند. اگر اينها را رها كنند يعنی اضمحلال خودشان در داخل كشور؛ چون طرفداران اصلی آنها كسانی هستند كه اين شرايط برايشان اصولی است. اينقدر تضاد در اين مسايل بين منافع آقايان و منافع آمريكا حاصل مي‌شود كه امكان همگرايی آنها را از بين مي‌برد. »

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی