ايران

پيك

                         

دكتر پيمان عضو رهبری "ائتلاف ملی – مذهبی”:

امريكا درخارج و جناح راست در داخل

سرنوشت ايران را ميخواهند رقم بزنند

 

 

دكتر حبيب‌‏الله پيمان بنيانگذار جنبش مسلمانان مبارز و عضو شورای موقت رهبری "ائتلاف ملی – مذهبی” در ديدار با اعضای انجمن اسلامی دانشكده مديريت دانشگاه علامه طباطبايی گفت:

 

اينكه بتوانيم پيش‌‏بينی كنيم چه تحولات و تغييراتی بعد از مجلس هفتم رخ خواهد داد، مستلزم اين است كه بدانيم چه گروه و جريانی بيشترين نيروی سياسي, نظامي, اقتصادي, فرهنگي, توليد اطلاعات, تبليغات و نيروی انسانی را دارد و تا چه اندازه مي‌‏تواند نيروهای مردمی و افكار عمومی جامعه را سازماندهی كند.

تراكم نيرو زمانی تاثير دارد كه خوب سازماندهی شده باشد. نيروی سازماندهی نشده اگر زياد هم باشد، نمي‌‏تواند به اندازه نيروی كم و سازمان يافته تاثيرگذار باشد.

در عرصه قدرت دو جريان عمده به نام‌‏های جريان محافظه‌‏كار و جريان اصلاح‌‏طلب وجود دارد. در حال حاضر عمده‌‏ترين جريان موجود در حاكميت، جريان محافظه‌‏كار است كه دارای نيروی نظامي, امنيتی، اقتصادی، تبليغاتي, فرهنگي, اطلاعاتی و پايگاه‌‏های اجتماعی سازمان يافته و نيروی انسانی اقليت است كه اين نيروی اقليت اما سازمان يافته توانست در برابر اكثريت پراكنده، تاثيرگذاری بيشتری داشته باشد.

در ارتباط با شرايط جهانی نيز بايد گفت كه در شرايط موجود جهانی از ميان نيروهای موجود، آمريكا تاثيرگذارتراز كشورهای ديگر است، پس اينكه چه اتفاقی خواهد افتاد و جهت‌‏گيری تحول به كدام سمت خواهد بود، بستگی به نيروهای تاثيرگذار داخل كه جريانی محافظه‌‏كار است و نيروی خارج كه آمريكاست، خواهد داشت. منافع و چالش‌‏های اين دو جريان داخلی و خارجی با يكديگر و همچنين قدرت مانور و فضايی كه در اختيار دارند، بيشترين تاثير را در تحولات خواهد داشت.

جناح اقليت مي‌‏تواند با در دست داشتن تمام قدرت‌‏ها تحولاتی را بوجود آورد كه روی سرنوشت جناح اكثريت بدون مشاركت آنها تاثير داشته باشند.

رابطه فرمان دادن و اطاعت كردن باعث توقف رشد مردم مي‌‏شود. با اين رابطه فقط گروه اقليت مي‌‏تواند رو به رشد حركت كند و قدرت را در دست بگيرد. توده‌‏ها بايد هميشه اطاعت كنند و خودشان هميشه وكيل، رئيس جمهور و وزير ‌‏شوند.

آنچه در اصلاحات گذشت، اين بود كه يك عده اصلاح‌‏طلب شعار دادند و مردم نيز از اين شعارها حمايت كردند و به آنها رای دادند. منطق جناح راست اين بود كه هر كه تابع ما نيست، پس دشمن ماست.

كسی كه قدرت بيشتری دارد مي‌‏تواند در عرصه ستيز پيروز شود، نه كسی كه حرفش درست و منطقی باشد. زمانی كه عامل تعيين كننده برای مشروعيت، زور باشد و با توجه به اين مطلب وارد عرصه شود، اين توليد نيست كه غارت مي‌‏شود، بلكه اين منابع حياتی و معيشتی هستند كه غارت خواهد شد.

نيروهای مولد ذاتاً چنين منطقی را نمي‌‏پذيرند، همچنين نيروهايی كه از غارت و رانت استفاده مي‌‏كنند،خصلتا نمي‌‏توانند جز اين عمل كنند، مگر اينكه منابع تقدير خود را عوض كنند. اگر اينان با منطق طرف مقابل، وارد شوند ممكن است پيروز شوند، اما همين منطق در عرصه سازندگی شكستشان مي‌‏دهد.

بسياری از جنبش‌‏های ما مولد بودند و با خشونت و زور طرف مقابل را حذف كردند و اين منطق بود كه اجازه نداد كه جامعه سالم مبتنی بر همكاری و مشاركت ايجاد شود. برای سازندگی و تعامل اجتماعی اگر منطق خشونت باشد، همه كسانی كه از تو اطاعت نمي‌‏كنند، دشمن محسوب مي‌‏‌‏شوند، ولی اگر منطق خشونت نباشد، طرف مقابل تو رفتار است، نه افراد، آن وقت است كه بايد رفتار را اصلاح كرد.

 

در دانشگاه تهران


 حبيب الله پيمان دبيركل جنبش مسلمانان مبارز در ميزگرد" بررسی آينده گروههای سياسی” كه در دانشكده حقوق دانشگاه تهران برگزار شده بود
نيز گفت:

در دوران اخير هيچ حزبی نداريم. احزابی كه درساخت قدرت وجود دارند حزب به مفهوم واقعی نيستند، بلكه جناح های حاكميت هستند، حزب بايد با نيروهای اجتماعی در ارتباط باشد و براساس شعارهايی كه مطرح مي‌‏كنند چندين نيرو را در جامعه هدايت كند.

پس از جنبش اصلاحات تنها حزبی كه سعی كرد با ساختار حزبی پيش برود" حزب مشاركت" بود كه البته آن هم به خاطر شرايط موجود به حزب واقعی تبديل نشد.

برای بررسی احزاب بايد دو رويكرد را از هم تميز داد. رويكرد اول؛ نگاه به احزابی است كه هدف‌‏شان تغيير در اجتماع است. گروههايی كه در حال حاضر در جامعه وجود دارند، كارشان نقل قدرت و بيان حقايق و اعتراض به تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی است و بر اين اساس خود را حزب تلقی می كنند، اما واقعيت اينست كه همه اين ها وظايف روشن فكری است، حزب سياسی برای ايجاد تغيير ات سياسی اجتماعی فرهنگی نياز به لوازمی دارد كه نمونه اين لوازم آگاهی از ماهيت ساختار موجود تغييرات اجتماعی و نيروهای موثربرآن می باشد. احزاب موجود هيچ يك از اين لوازم را ندارند، يكی از دلايل عدم موفقيت تلاش هايی كه جنبش های سياسی ايران در يك قرن و نيم اخير انجام داده‌‏اند همين مساله است كه هنوز هم مورد غفلت است.

بيشتر احزاب سياسی ايران كه آرمان هايی مانند دموكراسي, آزادی و توسعه داشته‌‏اند، تصور می كردند كه با داشتن قدرت حاكمه مي‌‏توانند آرمان های خود را عملی كنند، بنابراين رسيدن به قدرت، دغدغه گروههای سياسی شد.

تمامی احزاب سياسی در ايران چنين طرز فكری داشتند؛ البته استراتژی های مختلفی برای رسيدن به هدف خود اتخاذ كردند، بعضی حضور در انتخابات و استفاده از رای مردم را برگزيدند و عده ای ديگر به فكر حركت های كليدی كودتايی و يا تحصن و اعتراض افتادند.

نگاه همه اين گروهها به مردم نگاه ابزاری بود و آنها مردم را برای حمايت می خواستند تا به قدرت برسند و بعد هم انتظار داشتند كه مردم از آنها اطاعت كنند.

اين نگاه برای اصلاح جامعه نگاه نادرستی بود. كسانی كه از اين شيوه ها استفاده كردند، موفق نشدند به اين دليل كه اين روش و ماهيت فعاليت‌‏ها امكان موفقيت ايجاد نمي‌‏كند، چرا كه پيش فرض اين افراد پيش فرض نادرستی بود.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی