ايران

پيك

                         
احيای سلطنت
بزودی جشن تاجگذاری  
امامان را هم برپا خواهند کرد
 

 

اين آقای رحيم مشاعی كه رئيس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری شده، از انجمن حجتيه ای ها بوده. اينها كسانی هستند كه خدا را هم كنار بگذارند، امام زمان را از دست نمي‌دهند. در همين سازمان فرهنگی هنری، يكی دو تا كار ديگر هم اخيرا كرده‌اند كه از يادم رفته (اگر كسی يادش بود بگويد) يكجوری مي‌خواهند رنگ امام زمانی شهر و زندگی را پررنگ كنند. اگر فردا برداشتد روی در و ديوار شهر دعای فرج و دعای عهد را نوشتند، تعجب نكنيد.

آخرين نمونه‌اش هم همين مسخره‌بازی فردای روز شهادت امام حسن عسكری بود: جشن به امامت رسيدن امام زمان! انگار كه مثلا سالروز تاجگذاری پادشاهی باشد و اينها به گراميداشت آن برخيزند. معلوم نيست از كجای تنگنای ذهن برخی علمای شيعه و لابلای خطوط كتابهای خاك‌گرفته‌شان، اين مناسبت‌های ساختگی و از ياد رفته را زنده مي‌كنند تا به خيال خود سنت‌سازی كنند و فرهنگ ويژه هيئت‌ها و مساجد و محافل كوچك شيعه‌گری را در جامعه پخش كنند.

من هم تازه شنيده‌ام كه در تهران «فاطميه» و «مسلميه» و «زينبيه» درست كرده‌اند و شهرداری هم اساسی هوايشان را دارد.

سخيف‌ترين گفتمان دينی كه در دهه‌های اخير در جامعه ايران وجود داشته، همين گفتمان شيعی گری افراطی بوده است. تحت تأثير همين گفتمان بوده كه وزارت مذهبی به جای وزارت دينی نشست و فرهنگ شور و حماسه بتدريج در مقابل فرهنگ حزن و گريه رنگ باخت. اين گفتمان، تقريبا همان تشيع صفوی است. كجاست شريعتی كه ببيند تشيع صفوی، تشيع علوی را شكست داد. اصلا همين بود كه شهادت امام رضا را به جای تولدش تعطيل كرد. همين بود كه شهادت فاطمه زهرا را تعطيل كرد. يادم نرفته كه چقدر هيئت‌ها نامه نوشتند و از مجلس پنجم به اين خاطر تشكر كردند. همين‌ها بودند كه چندسال پيش در روز شهادت حضرت زهرا، در قم راهپيمايی راه انداختند، كه داد يونسی وزير اطلاعات را هم درآورد.

رگه‌ای از اين گفتمان، همان ادبيات «ولايی» است كه در دهه‌های چهل و پنجاه رواج پيدا كرد. همان چيزی كه شريعتی در «با مخاطبهای آشنا» شديدا نقدش مي‌كند. آن ادبيات «ولايی» با اين ادبيات «ولايی» كه بعد از انقلاب و خصوصا بعد از فوت امام باب شد، فرق دارد. البته گاهی اشتراكاتی پيدا مي‌كردند، اما كلا معناها و ابژه‌ها و دلالت‌های متفاوتی داشتند.

اساسا گفتمان ايدئولوژيك شيعه كه انقلاب را تغذيه كرد، با گفتمان شيعي‌گری مشكل دارد. نمونه‌اش اين كه مركز همگرايی در آن نظام، مسجدها بوده‌اند، اما درمقابل اين گفتمان هيئت‌ها را تغذيه مي‌كرده و توسعه داده است. احتمالا بشود آمار كاهش نمازگزاران مساجد در يك دهه اخير را با آمار رشد باورنكردنی تعداد هيئات مذهبی مقايسه كرد.

اما ظاهرا اين روزها اين دو نظام معنايی دارند به هم نزديك مي‌شوند. به بيان دقيق‌تر الگوهای نظام سياسی به الگوهای آنها نزديك مي‌شود. نمادهای نظام فرهنگی به زور پول و تبليغات تحت تأثير شيعي‌گری قرار گرفته‌اند و نهادهای نظام سياسی هم به دست صاحبان آن تفكرات افتاده‌اند. اين دو نظام با هم آميخته‌اند. جوهره يكی «قشري‌گری مذهبی» و جوهرهء ديگری «خودمحوری سياسی» است، و ظاهرا اين دو خيلی به هم می خورند!

مهديه هم شده اصلي‌ترين مركز تجمعشان. مدل جديد تبليغات مراسمات مذهبی را در تلويزيون خودشان ديده‌ايد؟ اسم يك مراسم و نام يكسری مداح و سخنران را رديف مي‌كنند و آخرش هم مي‌گويند: مكان، مهديه تهران.

به زبانمان افتاده، گاهی اوقات با بچه‌های مذهبي‌تر  كه مي‌خواهيم قراری بگذاريم، مي‌گوييم زمان قرار؟ فلان جا . . . و مكان؟ مهديه تهران! (وبلاگ الپر)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی