هنر و انديشه

پيك

                         

جواد مجابی

و

غزل های بهبهانی  

 

 

 

گفت‌وگويی چندجانبه در يك اتاق اينترنتی به مناسبت بزرگداشت آثار و افكار سيمين بهبهانی با حضور فعال اين شاعر نام‌آور صورت گرفت كه چند تن از شاعران و منتقدان ايران: منوچهر آتشی و من از يك سو و دكتر اسماعيل خويی، دكتر رضا براهنی، خانم‌ها پرتو نوری علا و شاداب وجدی از سوی ديگر نظرات خود را درباره ويژگي‌های ادبی اين شاعر و شعر فراگير وی مطرح كردند. بخشی از حرف‌های خود را كه حاوی يك نكته تازه است اينجا مي‌آورم:

بين شكل‌های شعری ايران، قصيده به نحوی سير تكامل خود را پيموده و از زمان بهار، بي‌موضوع مانده و قطع شده است. اما شكل‌های ديگر از جمله رباعی و دوبيتی و غزل و مثنوی و قطعه، هم به شكل سنتي‌اش ادامه يافته هم در شعر جديد، شيوه عوض كرده و در قالب‌های نيمايی پايه و مايه سرايش قرار گرفته است. مثلاً مثنوی در شعر نو تا حدی از نظر شكل و بيشتر از نظر مضمون و موضوع توانسته در شعرهای بلند چندصدايی به حيات خود ادامه دهد، دوبيتی و رباعی در شعرهای كوتاه عاطفی و حسی خود را تداوم بخشيده و غزل، بيشتر از بقيه شكل‌ها در شعرهای تغزلی امروز استمرار معنايی دارد.

در بحث‌های ادبی، غالباً به قطعه چندان توجهی نمي‌شود در حالی كه به گمان من برای شناختن دنيای شاعران قديم قطعه‌های سروده آنها ارزشی همتراز غزل‌هاشان دارد. غزل عموماً از دنيای ذهنی شاعر و موقعيت پيرامونی او روز و روزگارش به صورتی كنايی روايت مي‌كند، اما حالات بيوگرافيك و زندگی روزانه شاعر در قطعه‌هايی كه سروده است بازتاب واقعی و تقريباً مستند دارد. در قطعه‌های سروده شاعران است كه دوستي‌ها و دشمني‌های او، وضع عادی زندگي‌اش، درخواست‌ها و آرزوهايش، شكوه از مرگ سر و همسر، دلخوري‌اش از اوضاع زمانه، درگيري‌اش با وزير و قاضی و گزمه و بقال و قصاب، انعكاس رئاليستی دارد و شاعر بي‌پرده‌پوشی يا تمثيل و كنايه‌بافی، به دور از صنايع بديعی، حرفش را سرراست مثل يادداشت روزانه به شكلی موزون ثبت مي‌كند كه البته اين قطعه‌ای يادداشت‌گونه در شاعران بزرگ، از مهارت‌های ادبی و بيان هنری عالی، خالی نيست.

سيمين بهبهانی از غزل سنتی شروع كرد و در دهه شصت، شكل تازه‌ای از غزل جديد را در اوزان تازه و مضامين اجتماعی خاص با تكيه بر توصيف شرايط تاريخی زنان ايران، ارائه كرد كه به تدريج با پررنگ‌تر شدن موضوعات اجتماعی در كار او غزل‌هايش به طرف قطعه‌سرايی ميل كرد بي‌آنكه از حال و هوای غزل بيرون رود. در اين تركيب متعادل غزل با قطعه (كه گفتم عنصر بيوگرافيك و واقعگرا و مستندش حالتی رئاليستی بدان مي‌دهد) او توانست با بيانی غنايی و روايتی تغزلی كه از صنايع بديعی بهره‌ای هوشمندانه دارد، به آنچه غزل قدما كم داشت و در فرم قطعه مرسوم بود، يعنی سرگذشت واقعی روزانه هنرمند در يك مكان واقعی و يك زمان ويژه به توصيف وضعيت راوی در كشورش و در جهان بپردازد و اين تركيب غزل و قطعه او را بين غزلسرايان ممتاز كرد و به ذات شعر مدرن امروز پيوند داد چرا كه شعر نيمايی نيز از ميراث قطعه‌سرايی- كه عمدتاً توصيف بيوگرافيك وضعيت هنرمند و موقعيت واقعی پيرامون اوست- به فراوانی سود جسته و امروزين شده بود. به گمان من شعرهايی كه سيمين در زمان جنگ سروده، با تصويرهايی كه از وضعيت مردم بي‌پناه و ستم رسيده داده، با تجسم زنان جامعه‌اش در تلفيق با حالات شخصی خود روايت بي‌پناهی و خشم و مقاومت و اميد به آينده را فرياد كرده، همه اينها در سايه گرايش غزل كلي‌گوی به كفه قطعه واقع‌نما فراهم آمده است. اين دستاورد مغتنمی در غزل امروز است كه از بيان كنايی به سوی واقعيتی اجتماعی در جهت نقد انديشگی آن به بيانی هنری، حركت كرده و در اين فرم، وصف دنيای درونی صراحتی چون بازنمايی جهان بيرون يافته است.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی