هنر و انديشه

پيك

                         

مرد ها

وقت ندارند!

از وبلاگ رهای آبي                                                                    

 

 

می داني؟

مردها

هيچ وقت،

وقت ندارند!

به آنها برخورده اي؟

دست آنها را فشرده اي؟

به آنها سلام كرده اي؟

خواهند گفت:

می خواهيم حرف بزنيم

می خواهيم نگاه كنيم

می خواهيم زندگی كنيم

اما وقت نداريم!

چه می توان كرد؟

سالها پيش،

از زندگی گريخته اند

وقت را،همراه ساعت

شتابزده فروخته اند!

حتی زمانی كه پول داشتند...

نمی دانستند چه كنند

پس تمام لحظه هاشان را

زندگی شان را،

با اين و آن قرارداد بستند؛

- فراری زيركانه!

حالا مغبون می گويند:

خيلی دلمان می خواهد...

اما وقت نداريم

هنوز هم فرار می كنند

زندگی كردن را

فراموش كرده اند؛

حرف زدن ساده

درباره چيزهای روزمره

شادی های كوچك

خنده های بی دليل،

- همه را فراموش كرده اند

اگر وقت هم داشته باشند

 می خوابند

« اخبار» را به جای يك بار،

هر چند بار

كه تلويزيون پخش كند

می بينند

جز روزنامه هميشگی

چند روزنامه ديگر هم ميخوانند

لم می دهند

زير لب

زمزمه می كنند:

ما وقت نداريم

وقت نداريم

وقت نداريم....

و آنقدر تكرار می كنند

تا خودشان هم

اين دروغ را باور كنند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی