هنر و انديشه

پيك

                         

دوترانه

و يك آهنگ


عشق و سينه های

شكافته يك نسل

 

 

 

اين رسم روزگار آهنگ و ترانه نبود كه خواننده ای ترانه ديگری را بخواند. از آن سالهای دور می گوئيم. براين سالها چشم بپوشيم كه مردها در جلد زن، ترانه های عاشقانه دلكش و گوگوش و مرضيه را در ايران می خوانند و نوار و سی دی آن را تكثير كرده و نقد می كنند. حتی،  بی آنكه بنويسند چه كسی ساخت و آن كه در ابتدا خواند چه نام داشت و براو چه گذشت و می گذرد!اين حادثه، يعنی خواندن آهنگی توسط دو خواننده، در آن سالهای دور چند باری اتفاق افتاد كه به بدعت تبديل نشد اما شيرين بر دلها ماند. از آن جمله است شعر و آهنگ خاطره انگيز "مرداب" كه آهنگ آن را شماعی زاده ساخته بود و برای تنظيم صدای گوگوش بر روی آن با هم كار می كردند. يكبار صحنه ای از اين تمرين را تلويزيون پخش كرد. شماعی زاده پيانو می نواخت و گوگوش تمرين می كرد. در اين همين پخش تلويزيونی كه شماعی زاده گاه گاهی خود می خواند تا گوگوش خود را با او تنظيم كند، معلوم شد خود شماعی زاده نيز خوب می خواند. آهنگ "مرداب" پس از چندی با اركستر و صدای گوگوش پخش شد و مدتی پس از آن؛ شمائی زاده خود نيز آن را خواند و شد ترانه ای كه دو خواننده (گوگوش و شماعی زاده) هر دو آن را خواندند. آن آهنگ با هر دو صدا به دلها نشست. بعدها هرچه شماعی زاده خواند، آن نشد كه در مرداب شده بود!از اين رقابت كه شايد برخی پيوندها را نيز گسست، سالها گذشت تا داريوش ترانه "گريه افسوس" را خواند. ترانه ای كه افسوس شكافته شدن سينه هائی و سفرهائی خونين و بی بازگشت را با خود همراه  داشت. از آن گروه ترانه هائی كه داريوش را برای چند ماهی بندی ساواك كرد!اندك زمانی بعد، گوگوش همان آهنگ را با ترانه و شعر ديگری خواند، كه بوی سياست نمی داد اما بی شك از لطيف ترين ترانه های عاشقانه ای بود كه او با تمام احساس خود اجرا كرد. شماعی زاده با اين ترانه يكبار ديگر دركنار گوش گوش قرار گرفت و در بخش های پايانی اين ترانه با او همصدا شد. آن دو شعر و ترانه بر روی يك آهنگ، هر يك به گونه ای بيان حال سال هائی بود كه يك نسل پشت سر گذاشته و همچنان بيان حال نسل تازه ای است كه هم سينه اش شكافته می شود و به سفری بازگشت ناپذير می رود و هم عاشق می شود و معنای عشق را جستجو می كند!هر دو ترانه را بازنويسی كرده ايم كه می خوانيد و يكی را هم با صدای گوگوش روی سايت قرار داده ايم كه می شنويد. ترانه ای بغايت لطيف و عاشقانه.وقتی گوگوش به كانادا رسيد و برخی اهل طرب در لس آنجلس برآشفته از كف دادن ميدانداری خود شدند، شماعی زاده با جسارتی در خور گفت :" من افتخار می كنم اگر بار ديگر دركنار گوگوش قرار گيرم"گوگوش اكنون درامريكاست، شماعی زاده نيز!
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی