ايران

پيك

                         

به هيچ كس رحم نكردند

نه به فاتحين جنگی، نه به معلول جنگي

نه به گيرنده اولين عكس فتح خرمشهر

سيدمحمدعلی ابطحي 

 

 

كاوه گلستان را از خيلی سال پيش می شناختم. هميشه او را واسطه خوبی برای انتقال «همه آن چه كه هست» می دانستم. آخرين بار اسفند سال 81 بود كه ديدمش. هنوز جنگ آمريكا عليه عراق شروع نشده بود و دنيا عليه آغاز جنگ شعار می داد. ولی متأسفانه غير از شعار عليه جنگ بنوع غير مستقيم در سياستهای تبليغی رسمی حمايتی از صدام هم به چشم می خورد و يا لااقل عدم تعرضی به صدام. مقاله ای در روزنامه ايران نوشته بودم كه به اعتقاد من هر حكومتی در عراق باشد بهتر از صدام خواهد بود. كاوه گلستان به همراه جيم ميور آمده بودند كه در اين مورد مصاحبه كنند. مثل هميشه خنده رو بود و اظهار لطف می كرد و همه وجودش تلاش بود. اين ماجرا گذشت تا يك روز درتعطيلات عيد اينترنت را كه باز كردم خبر كشته شدن وی در جبهه جنگ عراق را ديدم، خيلی متأثر شدم. چند روز بعد يكی از دوستان قديمی ارشاد را ديدم. سالهای جنگ ايران و عراق مسئول خبرنگاران بود. می گفت روز فتح خرمشهر با تعدادی از عكاسان به منطقه جنگی رفتيم. كاوه گلستان بيش از همه اصرار داشت به خط مقدم برود و اولين عكسها را از جبهه بگيرد. اوضاع در هم و بر هم بود. از مسيری رفتيم كه پر از مين بود ولی اولين عكسهای فتح خرمشهر را كاوه گلستان مخابره كرد. عدسی دوربين كاوه گلستان و صدها دوربين ديگر كه ثبت تاريخ می كنند انتقال دهندگان مستند تاريخ بوده و هستند. كه ايكاش رسانه های جمعی ما اين بی مهری را در حق كاوه گلستان نمی كردند. به خانواده گراميش و بخصوص خواهر هنرمندش كه كه قديمی ترين گالری نقاشی كشور را دارد تسليت می گويم.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی