هنر و انديشه

پيك

                         

مهدی فتحي

آن كه قلعه

آرمان وايمان

را فتح كرد

 

 

مهدی فتحی فقط 65 سال داشت. با سينما، تئاتر و تلويزيون ريسته بود، اما نه از نوع پوچی و بی هدفی آن. اهل انديشه بود، مبارزه بود و زندگی را اينگونه پسنديد و طی كرد.

سكته كرد، در آخرين روزهای سالی كه گذشت. يازده روز در بيمارستان مهر با مرگ جنگيد و سرانجام از پای در آمد.

هميشه با تنگدستی زيسته بود، به رسم و سرنوشت همه آنها كه آرمانی دارند والا تر از تجارت و ثروت.

اما در اين يكی دو سال آخر بيشتر، چنان كه خانه به دوش شده بود. جيبش خالی اش هزينه دو ميليونی يازده روز بستری شدنش در بيمارستان مهر را تاب نيآورد. از تلويزيون، باب سريال هائی كه در آنها ايفای نقش كرده بود طلب داشت، اما نه فقط دستمزد كارگران معدن شهربابك و كارگران پارچه بافی شمال و فلزكاران خوزستان، كه دستمزد او را هم ندادند، حتی آن زمان كه در بستر بود و محتاج به آن. بازيگر توانا اما بی پول سريال اميرالمومنين را از تخت بيمارستان غير دولتی مهرپائين آوردند و به بيمارستان دولتی شهدای تجريش منتقل كردند.

شهردار تهران گفت پول بيمارستان را ميدهد، اما تا وقتی فتحی برای ابد خاموش شد، چنين كمكی را نكرد و عمروعاص سريال تلويزيونی امام علی (ع) را فقر با خود برد.

صبح روز دوشنبه، سومين روز سال نو به خاكش سپردند. خيلی از جديدی های تاتر و سينما كه نمی دانند پا را جای پای چه كسانی گذاشته اند و از كدام ريشه ها تغذيه می كنند و مديران و متوليان هنر و تاتر وسينما نبودند، در سفر نوروزی بودند. در عوض، جمعی كه هم ريشه با فتحی بودند شانه زير تابوتش دادند و پا به پای جمع بسيار زيادی از مردم او را مشايعت كردند. اكبر رادی، بهزاد فراهانی، مرتضی احمدی، بيوك ميرزايی، اكبر زنجانپور، عباس جوانمرد و بهروز غريب پور.

مهدی فتحی با نام كامل مهدی قلی فتحی در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد شد. از نخستين دانشجويان دانشكده هنرهای دراماتيك تهران بود كه با عنوان دانشجوی ممتاز دوره تحصيلی اش را در سال ۱۳۳۸ به پايان رساند. در سال ۱۳۳۷ قبل از فارغ التحصيل شدن در ۱۹ سالگی با ورود به هنركده آزاد آناهيتا آموزش بازيگری را ادامه داد. دوره ۸ ساله را در تئاتر و گروه آناهيتا سپری كرد. او در اين دوره ۸ ساله در حدود ۲۰ نمايش بازی كرد؛ از جمله اتللو با ترجمه به آذين و كارگردانی مصطفی اسكويی، "هياهوی بسياربرای هيچ" از شكسپير با ترجمه رضا آذرخشی و كارگردانی مصطفی اسكويی، طبقه ششم نوشته آلفرد ژاری با ترجمه سركيسيان و عاصمی و كارگردانی مصطفی اسكويی، روبهك ها نوشته ليليان هلمن به ترجمه مهين اسكويی و عاصمی و كارگردانی مهين طاقانی، تانيا نوشته آربوزوف به ترجمه مهين و س. و كارگردانی مهين طاقانی، ريش تراش سويل نوشته بومارشه به ترجمه حسن ره آور و كارگردانی مصطفی اسكويی.


فتحی پس از آن در گروه زمان و به كارگردانی مهين طاقانی در سال های ۱۳۵۵ _ ۱۳۴۸ در نمايش های خرس و خواستگاری نوشته آنتوان چخوف، صاعقه نوشته آستروفسكی، در اعماق نوشته ماكسيم گوركی و سه خواهر نوشته آنتوان چخوف بازی كرد.

پس از حضور در كنار پيشكسوتان تئاتر ايران همچون جعفر والی، عزت الله انتظامی، محمود استاد محمد، عباس جوانمرد و علی نصيريان به تدريس روی آورد.

علاقه فتحی به تعزيه و اجرای آن اين امكان را به او داد تا مدتی در يكی از گروه های تعزيه، در نقش اشقياخوان ها فعاليت كند. اين سابقه بعدها داوود ميرباقری را واداشت تا از او برای نقش عمروعاص در مجموعه تلويزيونی امام علی استفاده كند، نقشی كه فتحی به خوبی از عهده آن برآمد و همواره در ياد مردم باقی خواهد ماند. سابقه فعاليت تئاتری فتحی بيشتر مربوط به سال های قبل از انقلاب و دوران طلايی تئاتر در دهه های چهل و پنجاه  می شود. دندون طلا به كارگردانی داوود ميرباقری و بينوايان به كارگردانی بهروز غريب پور نمايش هايی بود كه فتحی پس از انقلاب در آن بازی كرد. فتحی با بازی در نقش ژان والژان در نمايش بينوايان در سال ۱۳۷۵ موفق شد خاطره ای به يادماندنی از خود در ذهن علاقه مندانش باقی بگذارد.

دوری از تئاتر مهدی فتحی را به سمت سينما و تلويزيون كشاند. از جمله فيلم هايی كه او در آن بازی كرد عبارت اند از: تحفه ها (۱۳۶۶)، دستمزد (۱۳۶۸)، كاكلی (۱۳۶۸)، دخترك كنار مرداب (۱۳۶۸)، در آرزوی ازدواج (۱۳۶۹)، اوينار (۱۳۶۰)، شانس زندگی (۱۳۷۰)، زينت (۱۳۷۲)، آدم برفی (۱۳۷۳)، روز واقعه (۱۳۷۳)، زشت و زيبا (۱۳۷۷)، هم شاگردی ها (۱۳۷۸)، اعتراض (۱۳۷۸)، پرنده از قفس پريد (۱۳۷۹) وامپير، زن خون آشام (۱۳۴۶)، امام علی (ع) (۱۳۷۰)، هم شاگردی ها (۱۳۷۷) و خانه پدری (۱۳۸۰) و زينت مجموعه های تلويزيونی هستند كه فتحی در آنها بازی های موفقی داشت.

مهدی فتحی با قدی كوتاه، چهره ای گرد و چشمانی شاد و مهربان، با صدای خاصش در هر نقشی كه ظاهر می شد بر تماشاگرش تاثيرگذار بود. بازيگر شهرما "ايران" در دهه خوفناك 60 كه خيلی ها در جمهوری اسلامی همچنان در انتظار فرصت تكرار آنند، آواره بود و شهر به شهر سرگردان تا بدست جستجوگرانش نيفتد، كه اگر افتاده بود 20 سال از وجودش هنری اش ايران محروم شده
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی