ايران

پيك

                         

بخت كه بازآمد ازآن در

ما به يك گوشه گريختيم!

                                سيد محمد علی ابطحي

فرار سياستمداران از يكديگر!

 

 

اگر يادتان باشد در حاشيه اجلاس رؤسای جهان در سال 2000، خانم مادلين آلبرايت وزير خارجه وقت آمريكا در جلسه گفتگوی تمدنها شركت كرده بود.

قبل از اينكه به اتفاق رؤسای جمهور ديگر، آقای خاتمی به سالن سخنرانی برود، در يك سالن كوچك رؤسای جمهور بعضی از كشورها و همراهانشان گرد آمده بودند كه بعد از آماده شدن سالن همگی وارد سالن شوند. آقای خاتمی داشت با امير قطر احوالپرسی می كرد كه از درب ورودی همان سالن كوچك خانم آلبرايت وارد سالن شد. مشكل ترين مسأله برای آقای خاتمی برنامه ريزی برای عدم مواجهه با مسؤلان سياسی عالی رتبه آمريكا بود، آخر  چند ماه پيش از آن فقط برای يك مصاحبه با CNN كه آبروی ملت ايران بود، ماهها كشور توسط جريان راست دچار بحران بود و چندين راهپيمايی كفن پوش عليه رئيس جمهور را ديده بوديم.

وقتی آلبرايت وارد سالن شد، دور آقای خاتمی را گرفتيم، صحبتش با امير قطر را قطع كرد و همگی رفتيم به آخر سالن و شروع كرديم به صحبت كردن با ايشان. خدا خيرش دهد  رئيس جمهور الجزاير، بوتفليقه كه آمد  با آقای خاتمی مذاكره صوری كرد و ماند تا خانم آلبرايت رفت.

اين ماجرا يادم رفته بود. هفته گذشته خواندن كتاب زندگی من، خاطرات خانم هيلاری كلينتون كه خيلی هم مفصل بود را به پايان بردم. در جايی از اين كتاب ديدم كه فرار از رويارو شدن با كاسترو مسأله اصلی ايشان در سفر به آفريقای جنوبی بوده است. وی می گويد:

«وزارت خارجه ای ها به من گفته بودند كه نبايد با كاسترو حرف بزنم يا با او دست بدهم. چون اگر بر حسب تصادف با كاسترو مواجه می شدم و سلام و عليكی رد و بدل می كرديم، آن وقت گروههای ضد كاسترويی در فلوريدا از خشم ديوانه می شدند.

به اين ترتيب مدام در بين جمعيت سرك می كشيدم كه نكند ناغافل با اين مرد ريش خاكستری رخ به رخ شوم. و درست در وسط يك گفتگوی جالب با كسی كه خيلی شبيه اعليحضرت مسواتی پادشاه سوازيلند بود، ناگهان ديدم كه كاسترو دارد به طرفم می آيد. تنها كاری كه می توانستم بكنم، فرار به گوشه سالن بود. كار زشتی بود، اما چاره ای نداشتم چون يك عكس خشك و خالی از كاسترو و من در كنار هم، می توانست به خبر جنجالی روز تبديل شود... »

حالا می ترسم كه از فردا آنها كه مرتب به نوشته های من گير می دهند بنويسند كه خاتمی را با هيلاری كلينتون مقايسه كردم. نه بابا، آقای خاتمی كجا و خانم هيلاری كلينتون كجا و يا در بعضی مسائل بلعكس!!!

منظورم اين است كه در عالم سياست از اين اتفاق ها زياد پيش می آيد. ربطی به خاتمی و خانم كلينتون ندارد. تازشم از باب تداعی معانی اين مقايسه سياسی به ذهنم آمد. مگر خيلی از كارها از باب تداعی معانی انجام نمی شود؟

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی