ايران

پيك

                         
 
 
 

آ شيخ علی اوسط هم فهميد، اما خيلی ها هنوز نمی خواهند بپذيرند

هيچ كتابی را با "انبردست" نگيريد!

س. ابراهيمي
 
 
 

 قانون اساسی جمهوری اسلامی، برای تامين رهبری يك قشر كوچك جامعه، روحانيون  تدوين شده است و در مجلس خبرگان رهبری، بالاترين نهاد قدرت در جمهوری اسلامی تنها روحانيون مجتهد می توانند وارد شوند و رهبری فردی يك نفراز ميان آنان يعنی ولی فقيه را تامين می كنند، دوباره  در بازنگری سال 68 نيز از باقيمانده  حقوق مردم و  اختيارات نهاد های انتخابی برداشته و به اختيارات  ولی فقيه اضافه گرديد.

با اين حساب، تامين آزادی و برقراری برابری حقوقی همه مردم به هدف تاكتيكی عمده امروز تبديل می شود كه راه دستيابی به  هدف استراتژيك  انقلاب 57 ، يعنی برقراری آزاديها و حقوق دموكراتيك مردم را هموار می كند. 

آزادی انتخاب شدن و انتخاب كردن يكی از آزاديهای اساسی است كه محور، آماج وتبلور همه آزاديها می باشد، كه در روند تكاملی خود  با موتور اقتصادی آن و ساير آزاديهای اجتماعی و سياسی رابطه ارگانيك يافته و به مجموعه ای به هم پيوسته تبديل می شود.

در صورت تامين آزادی انتخاب شدن و انتخاب كردن  نمی توان كسی را از اين كه زن اهل روستای ابرسج  يا مرد ساكن شهر جلفای اصفهان است، يا نانواست يا كشاورز يا محقق، و يا با  توجه به عقايد و باور هايش ، او را از شركت از تعيين سرنوشت  فردی خود و جمعی ميهن  محروم كرد و حق او را به روحانيون مدافع ولی فقيه سپرد.

يكی از معيارها و شاخص های اساس  رفع تبعيض در يك جامعه قرار گرفتن زنان در شرايط برابر با مردان در يك جامعه و تامين حقوق اقليتهای ملی، فرهنگی ومذهبی در يك كشور است.

با رسيدن زنان به بالاترين پله های  نهاد های اجتماعی و سياسی ، اوج تحكيم آزادی در يك كشور بروز می كند؛  زيرا با توجه به فرهنگ مردسالاری موجود، قرارگرفتن زنان در راس احزاب ،  حكومت، قوه قانونگذاری، و يا قوه قضايی يك كشور، نشانه فرو ريختن بسياری از موانع سياسی ،اجتماعی و فرهنگی است و نشانه مبرم وجود شرايط انتخاب شدن و انتخاب كردن آزاد برای همه است. می توان ازهند بزرگترين دموكراسی جهان و كشور های اروپای شمالی به عنوان نمونه های چنين پيشرفتی در نهادينه شدن آزادی را بيان كرد. برای رسيدن به چنين هدفی، چه بسا به تلاش و  مبارزه جانانه  چندين نسل نياز داشته باشيم .

آزادی و برابری

در شرايط كنونی، تعيين هدف عمده اين مرحله مبارزه بسياراهميت دارد. به نظر اكثريت قريب به اتفاق نيروهای سياسی فعال ايران هدف استراتژيك ما برقراری و توسعه يك جامعه با آزاديها و حقوق  دموكراتيك است. اما برای رسيدن به اين هدف استراتژيك راه درازی در پيش داريم و نقشه راه فراوانی در برابر مان است.

اگر مسعود فتحی اعتقاد دارد:

"روزی كه اصلاح طلبان با رای مردم به قدرت رسيدند، با اتكا به اين رای قادر به خلع يد از هر ستادی بودند."  

در نتيجه  "  ... ما بايد ... به هدف ايجاد يك «آ لترناتيو جمهوری خواه لائيك و دمكراتيك» می توانيم جامه عمل بپوشانيم."  كه به طنز سياسی شباهت دارد، تا تحليل 

فانی يزدی از سويی روايتی ديگر از توانايی ها دارد ، و می گويد:

"اگر مي‌پذيريم كه تجربه اصلاح طلبان طی دوره گذشته به منظور تحول دمكراتيك جامعه و ايجاد ساختارهای لازم برای استقرار يك نظام مردمسالار در كشور با شكست مواجه شده است و شكست نه محصول عدم تمايل آنها و يا عدم استفاده آنها از تمامی امكانات و ظرفيت‌ها‌ی موجود در ساختار حقوقی به منظور گذار جامعه به يك ساختار مردمسالار بوده است، بنابراين در چارچوب قانون اساسی كنونی گذار ميسر نمي‌باشد و اين بن بست به لحاظ اينكه ساختار حقوقی كشور در خدمت حفاظت از قدرت سياسی استبدادی است، همچنان تا تغيير قانون اساسی ادامه خواهد داشت."(1)

بطور كلی برخی جمهوريخواهان  به قول مهدی فتاپور  ، "بر اين نظرند كه تجربه مبارزه دوم خرداد اثبات نمود كه بدون تغيير يا تغييراتی در ساختار حقوقی ( حكومت ) امكان پيشروی اصلاحات وجود ندارد و بر برنامه مبارزه برای تغيير قانون اساسی تكيه دارند."

هر كدام از نويسندگان ياد شده در بالا سرعت خاصی برای رسيدن به اين هدف دارند، اگر برخی فوری و فوتی می خواهند رفراندوم برقرار كنند و جور و زحمت تهيه سئوال هايی را هم كه می تواند در اين رفراندوم عنوان شود، از همين حالا ، با دور انديشی انقلابی طی مقاله هايی كشيده اند.

برعكس شماری از اصلاح طلبان، توصيه ساختن فرهنگ دموكراسی می كنندو مانند دكــتر سعيد پيوندی پس از تجزيه وتحليل به سئوال خود "در باره آينده چه می توان گفت ؟" چنين پاسخ می دهد:

 

"  ... شكل لائيسيته ايرانی و نوع همكاری و نزديكی نيرو‌های سياسی اسلام گرا و يا با هويت مذهبی با ساير گرايش‌ها، الگوی دمكراسی ايرانی و مسائل فرهنگی و انتروپولوژيك دمكراسی و حقوق بشر بايد بصورت پرسش‌های فلسفی سياسی و جامعه شناسانه بطور گسترده مورد بحث و بررسی قرار گيرند تا شايد با انياشت فرهنگی در گذرگاه‌های تاريخی بعدی فرهنگ دمكراسی بتواند به ذهنيت غالب جامعه ما تبديل شود.."

والله شما را نمی دانم ، بنده كه  توان ندارم، دوباره پس از 22 سال مدرسه ومكتب ، بنشينم سر كلاس درس انفعال و به خواندن "انتروپولوژيك دموكراسی " مشغول باشيم.  با اين حسابها ازمن  تا نوه و شايد نتيجه ام، بايد كتاب بخوانيم، و انباشت فرهنگی كنيم، كه تا در گذر گاه تاريخی بعدی انشاءالله به دردمان بخورد. من فكر می كردم  عمرم قد خواهد داد، بالاخره  يك گوشه ای از جمال دموكراسی را ببينم.

 

از قضا گفتم مكتب، ياد شيخ علی اوسط افتادم، كه به زور چوب تر در پنچ تابستان خدا به ما، گلستان و بوستان و قرآن را ـ حفظی ـ ياد داد ، تا سبب افتخار خانواده در خواندن شست پاره قرآن در مجالس ترحيم باشيم. روزی وقتی داشتم به مكتب می رفتم، پدرم شيطنت كرد و گفت به شيخ بگو، آن كتابی را كه با انبردست می گيری، پس بده. من بيچاره هم، اصلا از ماجرا خبر نداشتم، به شيخ گفتم.  هنوز درد سيلی را كه شيخ بر صورتم زده است احساس می كنم . وقتی درسمان تمام شد، شيخ مرا صدا زد ، ترسيدم باز سيلی بخورم، نرفتم . اوكتاب مولانا زير بغل زده،  طرف من آمد و گفت: هيچ كتابی را نبايد با انبر گرفت، بايد خواند و آن چه را خوب است از آن جذب كرد. ته چشمهايش اشك ديدم . خدا رحمتش كند آخوند خيلی خوبی بود. همه مثل اوفكر نمی كردند.

 

سر حرف قبلی مان برگرديم، آيا نمی توانيم از هرگفته، نكته ای را برداريم و خط  پيوندی برای مبارزه  مشترك سياسی پيدا كنيم. حتما بين  اين همه انسانها  و نيرو های اصلاح طلب و انقلابی كه همه برای رسيدن به به يك جامعه آزاد و دموكراتيك دفاع می كنند، می توان هدفهای مشتركی درست كرد، آنان كه می خواهند سركلاس درس انتروپولژی بمانند، چاره ای نيست. آيا نمی توان با بقيه در ميدان عمل و مبارزه برای آزادی، به يك حداقل اتحاد عمل مشتركی رسيد. شايد آنها هم به مبارزه بپيوندند.

  مگر نه اين كه راهی طولانی در برابر داريم. مگر نه اين كه ، فرهنگ دموكراسی را از هر حركت روزانه خود  برای يك كار جمعی در خانه ، محيط كار بنا می كنيم.

ما طول مسيرپر سنگلاخ راه رسيدن به جامعه آزاد و دموكراتيك را به يك سفر از بندر خرمشهر تا بندر انزلی تصور كنيم.  بايد مانند نامه رسانان دوره باستانی در چاپارخانه های زيادی ايست زد تا هر بار خود و اسب های سفر، نفس تازه كنند. چه بسا  همسفر ها ی زيادی هم در هر مرحله به دست بياوريم ويا از دست دهيم.  در هرمرحله همراهان ، سرعت ويژه خود را دارند. مثلا نيروهايی

در هر دوره و مرحله از مبارزه بايد اهداف كوتاهتری را تعيين كرد و پس از رسيدن به آن پله از موفقيت ، سكوی بعدی را نشانه رفت .

با اجازه شيخ علی اوسط، و بی توجه به شيپور چی های مك دونالد، كتاب  "چه بايد كرد " لنين را هم بدون انبر می داريم و می خوانيم ، كه ـ نقل به معنا ـ  می گويد، پيروزی بر حريف زورمند تر از خويش تنها در صورتی ميسر است كه  حداكثر نيرو بكار رود و از هر شكافی، از هر تضاد منافع بين اعضای حريف، از هر امكانی ، هر اندازه هم كوچك باشد، برای به دست آوردن متحد توده ای، حتا موقت، مردد ، ناپايدار، مشكوك ومشروط حتما و با نهايت دقت، مواظبت، احتياط و مهارت استفاده كرد، هر اندازه هم كه كوچك باشد.  اين حرف های كسی است كه بالاخره رهبر انقلابی بود  كه در" ده روز دنيا را لرزاند" و جهان را دو نيمه كرد. متد های ابتكاری او در مكتب های تبليغات  غرب هم مورد توجه و  بررسی قرار می گيرد.

1- از فعالان و رهبران جمهوريخواهان ايران كه ديدگاه های خود را در سايت های مختلف سياسی خارج كشور منتشر می كنند.- (پيك نت)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی