ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

الهی برای
فاطمه خودمان
بمیرم
و. پرند خارزار

 
 
 
 
 

سواحل زیبا و آرام خلیج فارس و آرامش و امنیتی  که در این جزیره بود ... و من  چقدر خوشحال شده بودم از اینکه می‌تونستم تا ساعت4 صبح در خیابانهای خلوت بدون ترس از هیچ مزاحمتی ساعتها سوار بر یک دوچرخه رکاب بزنم و به سمت ماه زیبایی برم که در دوردستها بود و ساحل آبی آبی و بعضی وقتها سبزی رو که دیگه در اون تاریکی خاکستری و مه آلود به نظر میومد، دور بزنم ....دراز کشیدن بر ماسه‌های ساحلی که دیگه در نیمه شب سرد سرد بود و فکر کردن به روزهایی که می‌آید و روزها و روزی که گذشت...ایکاش این آرامش می‌ماند فقط برای همین دو روز حتی ... ولی این حس کنجکاوی لعنتی...به جای موندن در هتل و یا گشتن در پاساژهای شیک و پر زرق و برق، ترجیح میدم به منطقه بومی نشین این جزیره برم ....جزیره اینجاست ....اینجا که دور فقر و بدبختی بومی نشینانش یک دیوار کشیدند .....جزیره اینجاست ...در خانه کوچک و محقر زنی نقاب زده و سیاه چهره ... 16نفر در این خانه محقر زندگی می‌کردند.... دو دختر مطلقه ، پدر، مادر و سایر خواهر و برادرها و دو کودکی که حاصل ازدواج‌هایی هستند شکست خورده .....زنی همسن من که از شوهرش طلاق گرفته و همه چیز را بخشیده برای اینکه حضانت کودکی بیمار را داشته باشد و مردش که در اوج فقر به دنبال زنی دوم و سوم هم رفته ....زن هم سواد دارد و هم مربی شنا است، هم خیاطی بلد است و ....زن قبلا کار می‌کرده ولی الان4 سال است که در جستجوی کار است فقط برای تامین زندگی پسرش ...فاطمه در بدر شده برای گرفتن یک وام تا بتواند با آن فقط یک چرخ خیاطی بخرد و یا در یکی از همین هتلها کار کند ....فاطمه خدمتکاری هم کرده ....فاطمه تحصیلکرده است....وقتی فاطمه را برای خداحافظی در آغوش می‌گیرم به آرامی می‌گوید می‌فهمی که من یک مادرم ومادربودن خیلی سخته ... من هم نمی تونم مثل فاطمه جلوی اشکهام رو بگیرم ....فاطمه میگه پسرم باید حقوق بخواند و وکیل شود تا حق مادرش را بگیرد....الهی بمیرم وقتی فاطمه می‌گفت چون پول ندارد پسرش را به کلاس بفرستد خودش در خانه به او ژیمناستیک یاد می‌دهد...وقتی مادر فاطمه می‌گوید از درب سازمانی که متولی کمک به همین افراد است،اخراجش کرده اند...جزیره اینجاست ....در خانه محقر وحیده و سعیده دو دختر بلوچی که دوستشان داشتم ...جزیره اینجاست در نگاههای مرد بلوچی که شرمنده فرزندانش است ....جزیره اینجاست ....جزیره اینجاست همین جا که زن بدون هیچ شرمندگی می‌گوید که هزینه ماندن و تفریح در اینجا را از کجا تامین می‌کند......جزیره اینجاست ....