ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

وای بر ما
نبرد 1400 ساله را، چه ساده
دربيانيه های تحريم می گنجانيم!
سين. ابراهيمي

 
 
 
 
 

 چند روز ديگرانتخابات رياست جمهوری است . در همه انتخابات 26 سال گذشته،  هر بار  با مشاهده عكسهای نامزدان متفاوت، بی اختيارياد حاج عبدالحسين  در كوچه های دوران كودكی و نوجوانی خودم افتاده ام . خدا رحمتش كند. تا محرم سر می رسيد، نردبانها را از انباری در می آورد و ما را می فرستاد، تا  پشته ای از شاخه های بيد مجنون باغ ببريم و بياوريم. شاخه های نرم را در دست می گرفت و با ظرافت و سرعت تمام يك تونل مدور روی نردبانها درست می كرد و پارچه سياهی روی آن می انداخت. كجاوه های ما آماده شده بود. ما به درون آن  می خزيديم و با دفترچه باريك و بلندی كه در دستمان گذاشته بود. می زديم به خواندن مصيبت «اهل بيت» . اين كارها ی عصرمان بود ولی ظهر ها  تعزيه او را تماشا می كرديم كه لباس شمر می پوشيد و با صدای شمشير، گرز و سپرش لرزه بر اندام ما می انداخت واگر علی اصغر و يا از شمار طفلان مسلم بوديم  درد ضربه های تازيانه اش را هم تا مدتها احساس می كرديم. وقتی مصيبت خوانی ما تمام می شد و من از كجاوه پياده می شدم محبت و تشويق همه خانواده و آشنايان را در برابر خودم می ديدم. جز...جــز... يك نفر. آنهم برادر بزرگم بود. او از اين گونه مراسم زياد خوشش نمی آمد. يك روز  وقتی با اصرار من روبرو شد، گفت اين داستان ها پيچيده است.باز هم اصرار كردم، در جواب گفت، می دانی شمر ذی الجوشن هم خود را مسلمان می دانست. معاويه و يزيد هم مسلمان بودند. اين جنگها بيشتر برسر حكومت بوده است. من  داد زدم نه داداش جان! آنها كافر بودند.

 

اين مسايل و پرسش ها برای ذهن كودكانه من خيلی تكان دهنده بود. در آن سال ها هميشه از خود می پرسيدم اگر همه اين شهادت ها، كشتار ها  بين خود مسلمانان بوده است. چرا كسی مانع آنان نمی شده است. زمانی كه بزرگ و بزرگتر شدم. پنج قاره جهان را گشتم. نماز خواندن و روزه گرفتن های اهل تسنن را و مراسم مدرن شيعه اسماعيليه را ديدم مسلمان بودن آنان را باوركردم. مراسم مذهبی پرطمطراق ارتدوكس ها،  تشريفاتی كاتوليك ها و رها و آزاد تر پروتستانها، دور از زمان يهوديان،  طبيعت گرايانه بودايی ها، توتميستی برخی از آفريقايی ها را باچشمان خود مشاهده كردم متوجه پيچيدگی و تنوع خداباوری های ميليارد ها انسان جهان شدم و به ريشه های «جنگ هفتاد و دو ملت» تا حدودی پی بردم.

 

رسول جعفريان كه سايت بازتاب آنرا مورخ شهير شيعه معرفی می كند، در همان تارنما مطلبی به مناسبت سالگرد درگذشت حضرت محمد پيامبر اسلام نوشته است و به درستی آنراـ ناگهانی ـ  می داند واز ميان چهار نگرانی عمده ماههای آخر زندگی پيامبر اسلام، دو عامل را  مساله جانشينی و سرنوشت خانواده پيامبر می داند و دربخشی از مقاله می نويسد:

«حضرت برای رفع اين نگرانی، بحث اعزام سپاهی از مهاجر و انصار را به سوی شام و به فرماندهی يك جوان هيجده ساله با نام اسامه بن زيد مطرح كرد. پيامبر در برابر دو نگرانی، يكی بحث جانشينی و ديگری خالی شدن مدينه از مهاجر وانصار در وقت رحلت، يكی را بر ديگری ترجيح داد و آن اين بود، بزرگانی كه ممكن است منشأ دشواری برای رهبری آينده شوند، از مدينه به سوی شام بفرستد تا در اينجا كار به آرامی پيش برود.» به زبان ساده يعنی همه صحابه و رهبران قبايل  مسلمان شده را به جبهه بفرستد. البته تاريخ نشان می دهد، كه چنين نشد. يا پيامبر اسلام چنين نكرد و يا صحابه اين خواسته ايشان را نپذيرفتند. در هر دو صورت ضعف ناقلان اين  روايت نشان می دهد.

 

در حقيقت پس از درگذشت پيامبر اسلام، روايات خانواده و صحابه وی در اكثر موارد  اختلاف پيدا كرد. مثلا در مورد چگونگی درگذشت ايشان، عايشه زن محبوب پيامبرمشهور به «ام المومنين» با ذكر جزيياتی ازجمله مسواك كردن دندانها، آخرين لحظات عمر ايشان را در آغوش خويش بيان كرد. اما چندی بعد روايات شيعه اين درگذشت را در آغوش امام علی پسر ابوطالب و داماد ايشان ديدند. روايت جانشينی پيامبر را، اكثريت جامعه انصار و مهاجر مدينه اجماع امت «نظرخواهی عمومي» بيان كردند و به انتخاب ابوبكر پدر همسر پيامبر اسلام رسيدند. اقليت طرفداران علی، واقعه غدير و تفسير هايی از برخی آيات قرآن را برای تاييد جانشينی موروثی وی اظهار كردند. هرچند منتقدان می گويند، با توجه به اين كه در مسايل جزيی، مانند  اجازه يافتن پيامبربرای داشتن همسرانی بيش از ساير مسلمانان، و حتا نحوه ورود و خروج مسلمانان به منزل ايشان، آياتی در قرآن وجود دارد. اگر جانشين خاصی تعيين شده بود.اين مساله هم به شكلی در آياتی بيان می شد.

 

هرچند درعمل، اجماع امت حتا در زمان خلفای راشدان رعايت نشد. آن اجماع امت در آغاز برای ابوبكر به مهاجرين و انصار حاضر در مسجد مدينه خلاصه شد وپس از درگذشت وی برای جانشينی وی بنابروصيت ايشان به  اجماع شش نفر ازجمله علی پسر ابوطالب محدود گرديد. پس از آن هم به«اجماع بالسيف» و  سرانجام به «اجماع بالخوف » تئوريزه شد. و به خلافت موروثی تبديل شد.

 

 در شيعه هم در نحوه موروثی بودن خلافت و امامت اختلاف بوجود آمد. شيعه دوازده امامی، حسن و حسين دو فرزند نخستين امام علی را، به عنوان جانشينان موروثی ايشان پذيرفت ولی فرزند سوم ايشان محمد را نپذيرفت و او را به جای محمد پسر علی كه رسم قبايل عرب بود به نام قبيله مادر وی، محمد پسر حنفيه نام بردند. با اين كه نقش وی در خونخواهی امام حسين شهيد كربلا   و در رهبری مختار غيرقابل انكار است  نامبردن ايشان از سوی فقها شايستگی حتا «عليه السلام» رايج در متون مذهبی شيعه دوازده امامی را نيافت.    طرفداران زيد  پسر علی امام چهارم (زين العابدين) نيزكه در مبارزه با هشام  پسر عبدالملك  خليفه اموی كشته وبدن وی در كوفه مصلوب و سر او درشهر های مهم خلافت برستونی به نمايش گذاشته شد، حساب خود را جدا كردند كه به شيعه زيديه مشهورند. بقيه  شيعه كه محمد مشهور به باقر فرزند ديگر ايشان را كه از فعاليت سياسی گريزان بود به عنوان امام پنجم پذيرفتند. در مورد جانشينی امام  ششم جعفر صادق هم باز اختلاف پيش آمد. برخی انتصاب فرزند چهارم وی موسی كاظم را نپذيرفتند و فرزند ارشد ايشان اسماعيل را به عنوان تداوم منطقی امامت يافتند. كه اكنون به شيعه اسماعيليه مشهورهستند. شيعيان دوازده امامی پس از اين انشعاب بزرگ، علی پسر موسی را به عنوان امام هشتم ( امام رضا) به رسميت شناختند.امام  دوازدهم   به نام     محمد المهدی پس از درگذشت امام حسن عسگری (يازدهم ) ، در كودكی به امامت رسيد و در سن 6 سالگی در سرداب  زيرزمينی خانه  خويش در سن 6 سالگی ناپديد شد. پس از غيبت امام دوازدهم، طرفداران ايشان  فقيهانی را كه می گفتند با وی هنوز در ارتباط هستند به نيابت  ايشان پذيرفتند. سرانجام چهارمين فقيه جانشين  امام دوازدهم به نام علی پسر محمد السامرايی ـ شايد با  مشاهده تصرف مصر بوسيله شيعه اسماعيلی ـ با پيش بينی اين كه ظهور امام غايب نزديك است جانشينی تعيين نكرد. از آن پس به مرور روحانيون وفقيهان با نفوذ كلام و وابستگی محلی، قبيله ای و يا سرزمينی هريك برای خود طرفدرانی دارند و زير هدايت  مراجع تقليد  سازمان يافته اند.

 

اهل تسنن چهار مذهب حقه(حنفی، مالكی، شافعی و حنبلي) را به رسميت می شناسد كه مذهب حنفی با نفوذترين،  متعادلترين و نرمترين آن است و اكثرساكنان  سرزمين های سابق امپراتوری روم پيرو آن هستند. شيعه دوازده  امامی اكنون در ميان  طرفدران تشيع  اكثريت را دارند و دربخش جنوبی سرزمينهای سابق امپراتوری پارس كه به پادشاهی موروثی اعتقاد داشتند نفوذ كرده است. 

 

دين اكثريت ايرانيان پس از كشتن پيغمبر آنها ماني* ، اكنون، اسلام است. و سهم ما  از اسلام شيعه، و از آن هم ، مذهب دوازده امامی است.

 

 يك نكته مهم را فراموش نكنيم كه طرفدران شيعه كه در نهضتهای آزاديبخش ايران شركت كرده اند اكثرا اسماعيليه و يا زيديه بوده اند. البته شيعيان دوازده امامی هم مانند آنان تا حدودی تحت تعقيب و مورد آزار و شكنجه قرارمی گرفتند. اما پس از حمله مغول به ايران و گرويدن الجايتوخان به مذهب دوازده امامی ورق برگشت، واين مذهب از قرن هفتم به مرور جای اسماعيليه و زيديه را گرفت ولی كماكان تا زمان صفويان در سراسر سرزمين ايران درمقايسه با چهار مذهب حقه تسنن در اقليت قرار داشت. به همين جهت بزرگترين عالمان الهيات، مفسران قرآن، شاعران ومورخين اهل تسنن ازجمله محمد غزالی، مولوی، جرير طبری همه ايرانی هستند. و شيعه دوازده امامی در دورانی طولانی از فقر علمی رنج برده است و به علت سركوب و ماهيت توارثی آن نظر متفكرين را به خود جلب نكرد. حتی آغاز حكومت خلفای عباسی كه شيعيان آزادی عمل بيشتری داشتند نتوانست  نظر فقهای اسلامی را به  اين مذهب  جلب كند .  نخستين مجموعه احاديث و تاليفات فقهی كه اكنون به عنوان يكی از « كتب اربعه» پايه ای شيعيان پذيرفته شده است در آغاز قرن چهارم هجری يعنی 150 سال پس از غيبت امام دوازدهم، بوسيله شيخ يعقوب كلينی «كتاب الكافي» تدوين يافته و سپس در نيمه دوم قرن چهارم توسط شيخ صدوق ابن بابويه  «كتاب لايحظره الفقيه»  و سرانجام مهمترين آنها در نيمه دوم قرن پنجم توسط شيخ طوسی در دو كتاب «تهذيب الكلام» و «الاستبصار» تاليف شده اند. متفكران اسلامی و اسلام شناسان  اروپايی به علت تاخير حد اقل 300 ساله در ثبت احاديث و روايات اعتباركمتری به آنان قايل هستند.

 

ابن مقدمه طولانی را آوردم، تا  يادمان بيايد اكنون در كجای جهان و تاريخ هستيم، آنزمان كه سربازان خلافت اسلامی بوسيله   خليفه منتخب با «اجماع امت» از جمله امام علی اداره می شد. به  سرزمين ايران حمله كرده و خواستار پذيرش اسلام، يا دادن خراج شدند  و ياجنگ و ويرانی را وعده می دادند. ديديم و يا دقيقتر بگويم خوانديم و شنيديم كه بر سر ايران و ايرانيان  چه آمد. به روايت مورخين مسلمان اميران غازی در شرق ايران به آورنده هر سر بريده 700 درهم پاداش می دادند. ايرانيان مسلمان شده، آزادشده (از بردگی خريده شده) هم حق  شهروندی نداشتند و  هر يك مولای يكی از قبايل عرب بودند. تمام قبايل عرب هم در برابر قبيله قريش در مرتبه بعدی قرار داشتند  و در اين قبيله هم  طايفه هاشمی در صدر  قرار می گرفت.  مورخين می نويسند در يك جمع بر سر يك  سفره موالی را در  پايين قرار می گرفتند. اگر در خيابان  يك مولی سواره بود و به يك ولی حتا اگر ولی او نبود برمی خورد می بايست  پياده می شد. آن ولی را بر  سوار خود می نشاند و دهانه آنرا می كشيد تا درب خانه ايشان می رساند و دو باره برمی گشت.

 اگر ايرانيان در دوره خلافت اموی با آنان جنگيدند و به رهبری ابومسلم خراسانی آنرا بر انداختند. برای رفع اين تبعيض ها در جامعه ناب اسلامی بود. همان جامعه نابی كه پس از 14 قرن، غازيان جديد خلافت اسلامی از شمار لاريجانی، قاليباف، و احمدی نژاد به ما وعده می دهند. حكومت اسلامی كه رهبر در حال تدارك آن  است مبتنی بر امتزاج بنيادگرايی اسلامی عقب مانده تر از طالبان و دستگاه سركوب مدرن است. فراموش نكنيم كه بر مبنای گفته های فقهای جزمی شيعه، امام  برگزيده خداست  و نيازی به اجماع هم ندارد چه برسد به رای دادن.  ساير فقيهان بايد آنرا كشف كنند. اگر قدرت كشف نداشتند(!!) می شوند مانند فقيهانی كه در ايران خانه نشين شده اند و مالشان غصب. تكليف آدمهايی مثل من كه روزه و نماز قضا شده زياد داريم و اين جهانی ها (دهريون به روايت قرآن)هم  كه روشن است.

 

من در مقاله "جمهوری سوم در راه است** نوشته ام كه ايران از زمستان سال 82 وارد دوره ای از مبارزه شده است كه می توان آن را دوران  گذار به جمهوری سوم نامگذاری كرد. اكنون بذر نونهال جمهوری سوم  در جامعه ايران  و در دل جمهوری دوم می رويد، كه به مرور جا را برای جمهوری كهنه دوم و ولايت مطلق فقيه در اندرون آن تنگ و تنگ تر می كند. اين حكومت اسلامی كه  رهبر جمهوری اسلامی می خواهد در جامعه ابران بوسيله فقهای شورای نگهبان و مجلس خبرگان و غازيان و محتسبانی چون لاريجانی، قاليباف ، احمدی نژاد ،  رضايی ، رحيم صفوی و ديگران بكارد، يك جامعه نا شناخته نيست. خلافت اسلامی، نزديك به هفت قرن بوسيله حضرت محمد و خاندان ايشان هدايت شد. خلفای راشدين كه يا پدر همسر(ابوبكر) يا داماد( عمر) و يا دوبار داماد(عثمان) ويا داماد(امام علي)  و پسرعموی ايشان بودند. پس از ايشان هم خلافت به نواده های عبد مناف رسيد كه  پدر هاشم پدر عبدالمطلب پدر عبدالله كه همان پدر حضرت محمد باشد رسيد، پس از خاندان اموی كه نواده عبدمناف از شاخه عبد شمس پدر اميه  بود نوبت خلافت به خاندان عباسی رسيد كه نواده های عبد مناف از شاخه هاشم بود كه فرزندان مستقيم عموی پيامبر بودند.

 

اگر شاهك ها و فئودالهای ايران اكثرا  حاضر شدند خراج خود را به خليفه ها پرداخت كنند و اسامی كه در خطبه ها خوانده می شدچندان برايشان فرقی نمی كرد. مردم ايران، توده زحمتكش آن اكثرا در جستجوی مفری از خلافت بودند.با پناه بردن به تشيع زيدی و اسماعيلی عليه اميران، غازيان و محستبين كه سنی بودند  می شوريدند. اما تشيع دوازه امامی كه با  حمله مغولان ترويج آن شروع شد و با « لعنت باد بر خلفای اهل تسنن» صفويان برجامعه ايران تحميل شد، تاكنون آن جهش و نوزايی ملی را در بطن جامعه مدفون نگهداشته است. اگر چند جمله صادق هدايت را دستكاری و اضافه كنم. اين ذوق خفه شده، روح شكنجه ديده و ترجمان ناله ها و شورش اين ايران بزرگ، با شكوه و آباد قديم، كه زير فشار فكر زمخت سامی و استيلای خلفای عرب و فقهای شيعه به مرور مسموم و ويران شده، خود را  گاه به گاه در سرود های شاعران و نوشته های نويسندگان به شهادت تاريخ كشانده است.  ما تاكنون فقط نشانه هايی از فوران خشم  آن را مشا هده كرده ايم. وهر باراين نوزاد آزادی برسر زا رفته است.

 

اكنون در چرخشگاه عمده تاريخ ايران هستيم. حاصل مبارزات و مطالبات انباشت شده از مبارزات ،بردگان و مواليان ايرانی در كوفه ومدينه، سرخ جامگان ابومسلم، بابك ، مشروطه تا انقلاب بهمن عليه خلفای اسلامی و ظل الله ها وفقهای شريك آنان در حال شكل گيری در جامه جمهوری سوم مبتنی بر اساس آزادی، برابری و حقوق بشر است و نشانه های مباركی از پيشرفت آن در جامعه مشاهده می شود.

 

در مقاله پيش نوشته كه در همين سايت چاپ شده است گفته ام ،«چشم اسفنديار حكومت جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی انتخابات آزاد است. متاسفانه اكثر نيروهای سياسی مخالف جبهه خلافت از فعاليت آزاد و گسترده محروم هستند و فقط در برهه های انتخابات است كه موتور جمهوری سوم  می تواند به نشر آگاهی و سازماندهی نسبتا علنی بپردازد. آن چه كه فوری و حياتی به نظر می رسد، اين است كه نيرو های آزاديخواه و دموكرات جامعه  با انتخابات  رياست جمهوری اين دوره هم مانند سال هفتاد وشش، انفعالی برخورد نكرده و به تماشاگران كم اثراين مبارزه تبديل نشوند.  انتظار می رود، احزاب و سازمانهای سياسی به جای جستجوی نامزد انتخابات در كشور، نخست برنامه های خود را تدوين و منتشر كنند و آن را به  سنگ محك  مردم  تبديل كنند. نيروهايی كه نمی توانند برای اين انتخابات نامزد معرفی كنند، با تبليغ  برنامه سياسی خود به بالا بردن معيارسنجش های مردم  ياری می رسانند و تشكل هايی كه امكان معرفی نامزد در اين انتخابات را دارند، بر پايه يك برنامه سياسی با ديگر نيروها گفتگو كرده و آن را به پرچمی تبديل كنند. آن كه توان افراشتن اين پرچم را دارد يافته خواهد شد.هيچ قدرتی توان رد صلاحيت نامزدی را ندارد. كه برنامه آن تبديل به نيروی مادی ميليون ها نفر شده باشد.**»

 

اين پيش بينی يكسال ونيم پيش من تا اين جای برگزاری نهمين  انتخابات رياست جمهوری درستی خود را نشان داده است.  جامعه كه می رفت با برگزاری انتصابی فرمايشی از قماش  انتصابات مجلس هفتم  و با حكومت خلافتی يكدست برای مدتی طولانی به بن بست برسد، در حال گشايش و برپايی اتحاد هايی هرچند ناكافی،  گره های تاريخی اتحاد آزاديخواهان  ايران را بگشايد. از بيشتر گويی و توضيح واضحات چشم می پوشم.

نيازی به گفتن نيست انتخاباتی آزاد است كه همه نيروهای موجود جامعه از جمله تشكلهای جمهوريخواه كه ساختن جامعه ای دموكراتيك بدون توجه به رنگ، نژاد، مليت و قوميت و مذهب مبارزه می كنند  در آن بتوانند شركت كنند. اما در شرايط كنونی ايران، از اين كه دستگاه فرسوده ولايت فقيه مجبور شده است نامزد جامعه مدنی ايران كه برای اولين بار ا ز سوی تشكلها و احزاب  نسبتاعرفی معرفی شده اند، بپذيرد، بايد انتخابات را به رفراندوم مخالفت با خلافت فقيهان تبديل كرد. نبايد فرصت سازماندهی ويا بازسازی به دستگاه ولايت فقيه داد.

 

با شركت و رای دادن  و تشويق وسيع به رای دادن به  نامزد جامعه مدنی ايران در دور اول به پيروزی برسانيم. اگر در اين انتخابات نماينده جامعه مدنی به پيروزی نرسد. ماشين تغيير قانون اساسی برای تبديل به خلافت اسلامی و بدعتی بنام شيعه چهارده امامی راه افتاده است.  اگر نامزد جامعه مدنی به پيروزی برسد. موتور جمهوری سوم شتاب خواهد گرفت.

 

 

انتخاب برای من كه  سی و پنج سال در راه  جامعه ای دموكراتيك و سكولار قدم وقلم زده ام، در نهايت دشواری ساده بنظر می رسد. من  هر روز تلاش می كنم تا دوستان، همكاران، همشهريان و هم محلی هايم را قانع كنم تا در اين انتخابات با رای دادن به دكتر معين راه را بر انتصاب يك "رييس جمهور" غازی و محتسب ببنديم. همين وبس.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 *  رجوع كنيد به  مقاله  "فقهای تاريك انديش شيعه همان موبدان عصرساسانی اند "در همين روزنت و تارنماهای ديگر.

 

** جمهوری سوم در راه است. در همين روزنت و تارنماهای ديگر.