پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 
 
پيک هفته
 
 

 

 
 

 

 

 

 


بغداد - الجزيره
هم شاه رفت، هم صدام
تنها صدا
صداست كه می‌ماند

اين دو عكس، عكس های يادگاری نيستند. يك تاريخ را با خود دارند. دو ديكتاتور كه مرزهای خود را گُم كرده بودند به قيمت تاراج نفت كشورشان رودرروی هم ايستادند. هر كدام سهم شير را در منطقه می‌خواست، اما شير واقعی نه تنها آنها را برد، كه سهم ملت های آنها را نيز با خود برد. شاه و صدام، پس از يك دوره كشاكش بر سر اروند رود و مرزهای كارون، در الجزيره با هم آشتی كردند و هر يك درانتظار فرصتی ديگر به تهران و بغداد بازگشتند. مرزها برای زيارت كربلا و نجف باز شد و اتوبوس های تهران- كاظمين از شمس العماره تهران زائر بردند و آنهائی را كه می‌خواستند "مشدی" شوند از بغداد به مشهد رساندند. "اتوتوكل" و "ترانسپورت" حريف اين رفت و آمد نبودند و "ت. ب. ت" دو لوكس، با صندوق های يخی كه كنارش فانتا و كوكاكولا دراز كشيده بودند راه افتاد. برای پپسی كولا از قم و مشهد فتوای حرامی صادر شده بود، اما برای كوكاكولا كه وارد كننده و توليد كننده بعدی اش سهم آقايان را رسانده بود نه. از قول آقايان نقل شده بود كه كوكاكولا از شيره خرماست و محصول سرزمين محمد خرما!!

آب ها كه آسياب افتاد، روزنامه نگارهای ايرانی هم اجازه سفر و خبر به بغداد پيدا كردند و بعد هم نوبت رسيد به پيك شادی و بمب جاذبه موسيقی ايران: گوگوش!

همان كه درافغانستان وتاجيكستان برايش سرودست می‌شكستند و عرب های عراقی و مصری هم می‌خواستند ببينند او كيست و عربی هم بلد است بخواند يا نه؟!

روزنامه نگارهای ايرانی كه برگشتند، با كمی حسرت متفق القول بودند: بغداد را سوسياليسم بعثی و پول نفت اين رو و آن رو كرده است. آب زير پوست مردم و شهر رفته است. اما فقط بغداد. در نجف و كربلا همچنان مردم در هم می‌لولند!

گوگوش كه رفت بغداد، عربی خواند. كجا آن چند ترانه را ياد گرفت؟ معلوم نشد اما "ل" عربی را خيلی خوب از ته گلو بيرون آورد. هرگز به دلنشينی و زيبائی "ام كلثوم" نخواند اما با آن لباس سفيد و بلند و گردن پوش اكليلی كه تا زير سيب گلويش را بسته بود، فرصت مقايسه به عرب های بغداد نداد. ام كلثوم چاق و سيه چرده كجا؟ و اين حوری از بهشت تهران آمده كجا؟

همه آن سالها و آن حوادث پشت سر مانده است. اما تاريخ به پيش می‌رود. سرگذشت اين سال ها نيز در سينه ها حبس خواهد ماند تا بموقع خود گفته و نوشته شود. سرگذشت خونين 27 ساله دو همسايه كه ايكاش تكرار نشود.