ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

فرياد
به گوش حکومت نمی نشيند!
عباس عبدی

 
 
 
 
 

اين روزها اعتراضات متعددی شنيده می‌شود، اما فقط برخی از آنها پاسخ داده می‌شود. يكی از وجوه تفاوت جوامع، همين نكته است كه صاحبان قدرت چه صداهای اعتراضی را می‌شنوند و كدام‌ها را نمی‌شنوند. و آنهايی را هم كه می‌شنوند به كدامشان پاسخ شايسته می‌دهند و كدام را حتی شايسته پاسخ نمی‌دانند.

در هر جامعه‌ای صدای برخی‌ها بلندتر است، آنان تريبون‌های بيشتری دارند و بی‌تناسب با سهم واقعی‌شان در جامعه فرياد (به حق يا ناحق) می‌زنند، و برعكس، عده‌ای ديگر هم هستند صدايی ندارند و اگر هم دارند به جايی نمی‌رسد. صاحبان قدرت هم به طبع صداهای گروه دوم را نمی‌شنوند، و اگر هم شنيدند، احتمالاً به آنها محل نمی‌گذارند، اما در برابر صداهای گروه اول می‌كوشند كه تا حدی مشكل آنان را حل كنند، جوامع را برحسب اينكه از ميان صداهای مردم كدام‌ها شنيده می‌شود و كدام‌ها پاسخی دريافت نمی‌كنند، می‌توان طبقه‌بندی كرد. جامعه ايران در حال حاضر چه وضعی دارد؟
وقتی كه نتيجه انتخابات نهم مشخص شد، برخی افراد يكی از دلايل بروز اين نتيجه را بی‌توجهی دوره اصلاحات به طبقات فقير و اقشار كارگری دانستند، و به معنای ديگر شعارهای گروه پيروز را معطوف به اين اقشار تحليل كردند. و طبعاً در ميان مردم چنين نتيجه گرفته شد كه دير يا زود تحولی به سمت عدالت اجتماعی به نفع طبقات محروم شكل خواهد گرفت.

بخش اول اين تحليل صحيح است، و من در مصاحبه‌ای با روزنامه اعتماد آن را بيان كرده‌ام. در آنجا گفتم كه مسئولين محترمی كه بارها و بارها در دولت اصلاحات به منطقه عسلويه رفتند چنان مبهوت پيشرفت‌های آنجا شدند، و در محاسن اين منطقه صنعتی (كه به حق هم ديدنی است) سخن گفتند، زحمت ديدار از بيغوله‌های كارگری آن عظمت را به خود ندادند، و شنيده نشد كه حتی يك بار نسبت به تأخيرات چند ماهه پرداخت آن اندك دستمزد كارگران نيز دلی بلرزد و حكمی صادر شود و قس علی هذا.

شايد برخی تصور كنند كه اين وضعيت به دليل ويژگی‌های آن دولت و بی‌توجهی آنان به عدالت بود و دولت جديد از اين حيث راه ديگری را خواهد پيمود. اما به نظر من چنين نيست. ترديد ندارم كه آقای خاتمی به صفت شخصی‌اش از كل مجموعه دولت فعلی نسبت به فقر و احياناً ظلم و ستم به كارگر يا ديگران حساسيت بيشتری داشت، و به صفت خصايل شخصی هم بيش از آنان از ديدن چنين تبعيض‌هايی اندوهگين و غمگين مي‏شد. اما اگر آن دولت چنان مسيری را پيمود حتماً دلايلی دارد، و چون آن دلايل كماكان و با شدت بيشتری موجود است، به ناچار اين دولت نيز همان راه را و با شدت بيشتری خواهد پيمود. به همين دليل تصور می‌كنم كه پس از پايان دولت فعلی، ضريب جينی (شاخص نابرابری درآمدي) در ايران اگر بدتر از ابتدای دولت نشود، بهتر هم نخواهد شد. دولتی كه توزيع پول نفت برای حامی‌پروری (در داخل و خارج) عمده‌ترين ابزار آن است، نمی‌تواند، به طور موثر و علمی به نفع طبقات فقير و محروم جامعه قدم بردارد. اما شاهد ماجرا:

گوجه‌فرنگی محصولی است كه در زمستان و هوای سرد به ثمر نمی‌رسد و اصولاً محصول چندان مهمی هم در مقايسه با ساير محصولات (سيب‌زمينی، پياز، برنج، حبوبات و...) نيست اگرچه محصولی است كه در تابستان عموم مردم به وفور از آن استفاده می‌كنند، اما در فصول سرد به علت قيمت بالای آن، كالای مصرفی طبقات خاصی است. اگر در تابستان هم زياد استفاده می‌شود، به علت ارزانی نسبی آن در مقايسه با ساير كالاهاست. از قديم هم اين محصول در زمستان مصرف چندانی نداشت و محصولات انباری آن عرضه می‌شد، اما به هر دليلی قيمت آن در ماه گذشته تا حدود 2000 و نوع مرغوب آن تا 3000 تومان افزايش يافت. اما تنها صدايی كه در سطح جامعه به صورت بلندی شنيده شد، اعتراض به همين قيمت گوجه‌فرنگی بود، كه حتی در مجلس «مستضعف‌گرا»! به بلندی تمام شنيده شد. و جالب اين بودكه اين اعتراض اگرچه با تمسخر رييس دولت پاسخ داده شد، اما در عمل و بلافاصله دستور حل قضيه صادرشد و گوجه‌فرنگی به كيلويی 400 تومان نزول اجلال فرمودند!
از سوی ديگر هزاران كارگر در سطح كشور هستند كه بعضاً ماه‌هاست كه حقوق خود را دريافت نكرده‌اند، و در يکی از بدترين شرايط اقتصادی با تورم هم دست به گريبان هستند و حتی تظاهرات و راهپيمايی می‌كنند و... اما دريغ از يك خبر در سطح رسانه‌ها. رسانه‌هايی كه از فرط پرداختن به گوجه‌فرنگی به رنگ قرمز درآمده بودند، از انعكاس اين مسأله دريغ می‌كنند و صدايی را منعكس نمی‌كنند. و جالب اين كه دولتی كه می‌تواند در موضوعی كه چندان به آن مربوط نيست (قيمت گوجه‌فرنگي) فوری اقدام كند، چرا نمی‌تواند حقوق اين بندگان خدا را كه معمولاً ناچيز هم هست استيفا كند؟ چرا به اين اعتراض پاسخی درخور داده نمی‌شود. البته ممكن است پاسخ هم دريافت كنند، مثل سنديكای شركت واحد!

صدای اعتراض به قيمت گوجه‌فرنگی، صدای طبقه متوسط به بالا بود و چون حكومت هم همنوا با اين طبقه است، گوش‌هايش طول موج صدای اين طبقه را می‌شنود، اما صدای طبقات محروم و كارگر خارج از اين طول موج است و شنيدنی نيست.