ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

 

 
 
 
 
 

تحریمی ها!

با خودتان

روراست باشید

مسيح علي‌نژاد

يك زمين ورزشي در تهران براي بچه‌هاي محله بود كه صاحبانش آمدند و خواستند آنجا را خراب كنند، بچه‌هاي محله نالان شدند و شبكه خبر هم گزارشي از گريه بچه‌ها براي از دست دادن زمين بازي‌شان پخش كرد. احمدي‌نژاد نيمه‌شب گريه بچه‌ها را ديد و صبح دستور خريد آن زمين را براي بچه‌هاي محله تهران صادر كرد، درود بر رئيس‌جمهور مردمي!

اين متن كامل يك پيام تلفني به شهروندان تهراني است.

به نظر مي‌رسد باز هم پيام‌هاي كوتاه تلفن‌هاي همراه زودتر از ديوارهاي شهر به استقبال انتخابات رفته‌اند و اين متن درست در آستانه انتخابات شوراها، بر صفحه مانيتور تلفن همراه شهروندان تهراني ظاهر شده است.

نحوه مواجهه شهروندان با اين گونه پيام‌ها متفاوت است. جمعي اين ‌اس ام اس ها را براي جماعتي ديگر و آن جماعت براي جمعيتي ديگر ‌"فوروارد" مي‌كنند و جمعي ديگر در مقابل، چين به پيشاني و خم به ابرو مي‌گويند: ارسال اين ‌اس ام اس مثل چسباندن پوستر تبليغاتي يك نامزد انتخاباتي بر سردر منزل يا حريم شخصي ماست، چه‌بسا همين مستمسكي مي‌شود تا باز هم در اوج بي‌انگيزگي و يأس، همان ره همواره نق‌زدن‌ها و گاه دشنام گفتن‌ها را در پيش گيرند.

در گذشته اگر خيل يا جمعيتي دلخور و آزرده از عملكرد تصميم‌گيران دست به پوسترهاي انتخاباتي مي‌بردند تا آن را از ديوار به پايين كشند، اين روزها با تبليغات مدرن و ديجيتالي نيز به همان سبك ديجيتالي و مدرن مخالفت مي‌شود. با خودمان روراست باشيم. در مقابل پوستر كانديداهاي متعدد از گروه‌ها و جريان‌هاي فكري مختلف، ما جزو كدام دسته‌ايم؟ از آنان كه در مقابل پوسترها يا ‌اس ام اس ها تمام‌قد ايستاده و بعد از مطالعه پوستر، تفكر مورد حمايت خود را مي‌چسبانند و ‌اس ام اس مورد تاييد خود را ‌"فوروارد" مي‌كنند يا از آن دسته‌ايم كه در مقابل هر پوستر و پيام كوتاه تلفني، چشم و دهان كج مي‌كنيم و زير لب - يا چه فرقي مي‌كند با جسارت و شهامت - كلماتي را نثار همه آنان كه در عرصه ايستاده‌اند مي‌كنيم؟ براي بسياري از ما رخ داده كه شيوه دوم را برگزيده باشيم و چه‌بسا در اين سال‌ها آن‌قدر اين شيوه را برگزيده‌ايم كه جاي پوسترهاي دلخواهمان در همه جاي شهر خالي ماند يا شايد هم پر شد از عكس و تصوير ديگراني كه به هر تقدير ما هواخواه و هوادارشان نبوديم.

جلوتر رفتيم و انتخابات مجلس از راه رسيد. باز هم اين ما بوديم و اين تكرار شانه بالا انداختن‌ها: بگذار همه حاكميت يكدست شود. شايد ديگر از اين همه مانع‌تراشي‌ها و سنگ‌اندازي‌ها و دعواها برهيم و براي اين شهر آشفته كاري بشود. در بحران يأس ما بود كه شيوه مدرن تبليغات گلدكوئستي يا هرمي‌شكل به خدمت جريان پيروز شوراها و مجلس آمد، به اين ترتيب كه اصولگرايان با همان راي‌هاي سنتي خود سوار بر اين شيوه مدرن شده و نام اين شيوه را نيز در محافل خود، تبليغات به شيوه خوشه‌اي يا سنبله ناميدند. يعني به همان سبك گلدكوئست هر 10 نفر، صد نفر و هر صد نفر، هزار نفر را پاي صندوق‌هاي راي آوردند و اين بار به جاي سكه و طلا يا اسكناس، اين برگ راي بود كه در طرح سنبله اندوخته و افزوده مي‌شد و در مقابل، ما نيز گلدكوئستي عمل كرديم. هر يك نفر، ده نفر را مأيوس ساختيم، آن ده نفر، صد نفر را بي‌انگيزه كردند و آن صد نفر هزار نفر را بي‌تفاوت تا رسيديم به آنجا كه ديگر از سنبله اصولگرايان خوشه‌هاي متعدد راي درو مي‌شد و از سنبله‌اي ديگر خوشه‌هاي يأس و نااميدي. انتخابات رياست‌جمهوري از راه رسيد. جريان سنتي همچنان در دهك‌هاي پايين جامعه به شيوه مدرن گلدكوئستي عمل مي‌كرد و بر آراي خود مي‌افزود و دهك‌هاي بالاي جامعه تازه به اين نقطه رسيده بودند كه شيوه گلدكوئستي آنها جواب نمي‌دهد. بر اين اساس در دقيقه 90 انتخابات، منتقدين سرسخت ديروز به يك ائتلاف ناباورانه رسيدند اما ديگر براي برگرداندن همه آناني كه در آن شيوه گلدكوئست از صندوق راي فاصله گرفته بودند فرصت بسيار اندك بود. يعني گلدكوئست آنها جواب داده بود. همه پاي صندوق‌هاي راي بودند، گلدكوئست ماهم جواب داد، تعداد آراي خاموش هم كم نبود.

و اما اين روزها؛ با خودمان روراست باشيم و از خود بپرسيم از دستاورد سه انتخابات كه آراي خاموش آن قابل توجه نيز بود چه چيزي نصيبمان شد؟ چه سازماندهي‌اي براي استفاده از اين آراي خاموش وجود داشت؟ اين گروه خاموش چه برنامه عملي براي استفاده از سكوت خود ارائه داد؟ آيا حاصلش غير از اين بود كه جماعتي با سكوت خود، سرنوشت خويش را به كساني سپرده‌اند كه نه‌تنها باوري به خواسته‌هاي آنان ندارند بلكه از اين خموشي استقبال نيز كرده‌اند. ‌

دستاورد اين خاموشي آيا غير از اين بود كه درنهايت منتخبين با حداقل آرا بر كرسي‌هاي تصميم‌گيري نشسته‌اند؟ ‌

بزرگ‌ترين دستاورد تحريم تنها يك چيز بود و آن اينكه به خود و ديگران نشان دهيم كه جناح رقيب آراي مقبوليت و مشروعيتي اندك ميان مردم دارد؛ اما آيا اين بزرگ‌ترين دستاورد، بيشتر از دو ماه بازتاب داشت؟ و آيا اين نتيجه‌گيري هيچ كاربردي در زندگي جاري مردم داشت؟ يا 4 سال متوالي مي‌بايد شاهد سياست‌هايي باشيم كه در تضاد خواسته‌ها و مطالبات همين بخش از آراي خاموش جامعه است؟ ‌

حال چه عايدمان مي‌شود كه دو ماه تبليغ كنيم؛ در پايتخت چندميليوني ايران، نماينده‌اي با 200 هزار راي انتخاب شد اما در مقابل چندين سال سهمي در چگونگي رقم زدن سرنوشت خويش نداشته باشيم. آيا هنوز بايد اعتراض كنيم به اينكه چرا اقتصاد بيمار است، شهر آلوده و تب‌دار است، فوتبالمان تحريم مي‌شود، كتاب و فيلم و موسيقي‌مان بايكوت مي‌شود؟ اين كه حاصل خانه‌نشيني ما است. به چه كسي اعتراض مي‌كنيم؟ ‌

با خودمان روراست باشيم. اين روزها ما چند نفر را براي حضور در انتخابات نااميد كرده‌ايم؛ به بهانه‌هاي متعدد از تقلب گرفته تا اعتراض به وضعيت موجود. اما يادمان باشد براي عبور از دل تاريك شب، دشنام گفتن به تاريكي راه چاره نيست، شمع بايد روشن كرد و براي روشن‌تر شدن اين راه پر فراز و نشيب نيز بايد شمع‌ها برافروخت نه آنكه شمع روشن ديگري را خاموش كنيم؛ كاري كه اين روزها ما بسيار كرده‌ايم. ‌ با خودمان روراست باشيم كه خودكرده را تدبير هست!(روزنا)