ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

شیخ مهدی کروبی
بايد در صحنه ماند و اجازه نداد
مجلس خبرگان يکدست تشکيل شود
چگونه می توان در اين شرايطی که برای ما خط امامی ها و چپ ها بوجود آورده اند، خود را کنار کشيد و مجلس خبرگان را کت بسته تحويل طرف مقابل داد؟ حتی آنها که شعارهای غلطی مثل خروج از حاکميت دادند، حالا برای رفتن به شوراها صف بسته اند!

 
 
 
 
 

از شيخ مهدی کروبی نيز دراين روزها مصاحبه های متعدد منتشر شده است. شايد مصاحبه آفتاب با وی برجسته ترين آنها باشد. از اين مصاحبه نيز خلاصه ای تهيه کرده ايم که می خوانيد:

حزب ما "اعتماد ملی» سياست‌های مستقل خودش را دارد. مثال می‌زنم. مجمع روحانيون به اين نتيجه رسيده که در انتخابات خبرگان که مربوط به حوزه روحانيون است ليست ندهد. گروه‌هايی از اصلاح‌طلبان هم به تبعيت از آنان رسما از هيچ فردی در هيچ شهری حمايت نمی‌کنند. من مصاحبه مفصلی انجام داده‌ام و رسما گفته‌ام که ما در انتخابات خبرگان حضور جدی داريم و ليست هم داده‌‌ايم.‌  

من در درون اين نظام هستم و می‌خواهم با همين شرايط حاکم کار کنم. در صورت عدم شرکت به يک دسته اندکی که به ما گرايش دارند هم ضربه می‌زنيم. چرا که آنها می‌روند به رقبای محترم ما رأی می‌دهند. به بخش‌هايی که از خدا می‌خواهند که ما در انتخابات شرکت نکنيم و آنها «فعال مايشا» باشند. بنابراين وقتی گفتيم ما نيستيم داوطلبانی که ما قبول داريم هم ضربه می‌خورند. فرض کنيد کسانی مانند آقای نورمفيدی در گرگان، آقای زرندی در کرمانشاه، جمعی از تهران و شيراز و قزوين و... اين نيروها را از دست می‌دهيم.

من در مصاحبه گذشته‌ام از چندين نفر اسم برده‌ام و حمايت کرده‌ام و اظهار اميدواری کردم که تأييد شوند.

 فرض کنيد ما شرکت نکنيم. انتخابات که متوقف نمی‌شود و نبايد هم متوقف شود. انتخابات انجام می‌شود و خبرگانی انتخاب می‌شوند و حدود ده سال برای کشور تصميم‌گير هستند. حالا عدم شرکت ما به نفع کشور است يا به ضرر کشور؟ حداقل به ضرر انديشه خودمان است. فردا همين‌ها هر تصميمی که گرفتند ما بايد اطاعت کنيم. ‌هر چه ما در انتخابات شرکت کنيم و تعدادی از نيروهايمان را به مجلس بفرستيم خبرگان نيرومندتر است. ولو نسبی. هر چه ما از اين طرف کسی را نفرستيم ترکيب آينده خبرگان يکدست می‌شود و آنگاه هيچ کاری نمی‌توانيم بکنيم. ما فردا می‌خواهيم تذکراتی درباره عملکرد خبرگان بدهيم. می‌گويند شما که اصلا در انتخابات شرکت نکرديد. شما که ما را قبول نداشتيد. ديگر چه تذکری؟ مگر آنکه اپوزيسيون باشی و قصد مقابله داشته باشی که بحثش جداست. بنابراين من ضمن اينکه اعتراض دارم. کاستی‌هايی هم وجود دارد ولی معتقدم بايد شرکت کرد.

 

به نظر شما اين احتمال هست که در خبرگان آينده، هم يک صدای مخالفی را بلند کنيد و هم صدای اعتمادملی شنيده شود؟

 

حالا من نمی‌خواهم صدای اعتماد ملی شنيده شود. مجلس خبرگان با مجلس شورای اسلامی متفاوت است. همين که با اعتماد ملی خوب هستند و حمايتش می کنند و با ما ارتباط دارند و نظرشان مثبت است کافی است. مجلس خبرگان با رياست جمهوری و شوراها و ... فرق دارد. بالاخره مجموعه‌ای از علما و روحانيون هستند و چندان به دست‌انداز طرفداری از احزاب نمی‌افتند. همين که با ما مخالفت نمی‌کنند و به من لطف و محبت دارند برای ما کفايت می‌کند. برخی از آنها بسيار هم محبت کرده‌اند. مثلا ما در شهری برای افتتاح دفتر حزب رفته بوديم، آمده بودند و در جلسه افتتاحيه شرکت کرده‌ بودند. ما آنقدر از آنها انتظار نداشتيم.

با حرف‌های ما ده‌ها و صدها انسان جانشان را فدا کرده‌اند و عده‌ای هستی‌شان را داده‌اند و بسياری افراد در اثر پيروی و محبت به ما خود را در معرض خطراتی قرار داده‌اند. مگر می‌شود با وجود تمام اين عهدها و پيمان‌ها کنار رفت؟ بايد ماند.

من يک عضو ساده و يک سرباز کوچک اين نظام هستم. ملبس به لباس روحانی. يکی از سربازهای قديمی که از اول با امام بوده‌ام. تلاش من حرکت در مسير آرمان های ايشان بوده است. منتها طبيعی است که حوادث باعث می‌شود انسان در پيشبرد اهدافش تجديدنظر کند و شيوه‌ها را تغيير دهد. بالاخره بايد متناسب با زمان و مکان، روش‌های نو انتخاب کرد. شرايطی که بر آدمی تحميل می‌شود مؤثر است.

 

 دورانی که امروز در آن قرار داريم سخت‌ترين و دشوارترين شرايط در طول تاريخ انقلاب است. با اينکه ما نشيب و فراز بسيار ديده‌ايم اما امروز دشوارترين دوران ماست. سه سال پس از رحلت امام(ره) هم شرايط بسيار برای ما سخت شد. ردصلاحيت‌ها در آن دوران به گونه‌ای شد که در تهران يک نفر هم از ما رأی نياورد. ردصلاحيت بسيار گسترده‌ای صورت گرفت و راديو و تلويزيون هم تبليغات وسيعی را عليه جريان ما داشت. بعد هم که از مجلس بيرون رفتيم باز هم عليه ما فضای مسمومی وجود داشت. سخت بود و بسيار دشوار. ما آن دوره را ديده‌ايم. حوالی سال‌های 71 تا 76 را. آن دوره دوران انزوای ما بود اما در عين حال در درون حکومت نيروهای چپ و خط امامی زيادی وجود داشتند. هم درکابينه، هم در استانداری‌ها، هم در سفارتخانه‌‌ها و ...

فضای الان عليرغم آنکه سخت‌ترين دوران ماست اما با فضای آن روز متفاوت است. فضای فعاليت بازتر شده و اصلاحات رشد کرده است اما از نظر حذف و انزوا (نه اينکه من در حکومت نيستم،‌ بلکه تفکر ما در حکومت نيست) دوران دشواری است. حتی آدم‌های معتدلی که همواره از آنها استفاده می‌شد حذف شده‌اند. رد صلاحيت‌ها بسيار گسترده شده و چهر‌هايی را که سال‌ها تأييد کرده‌اند، رد می‌کنند. از اواخر مجلس ششم و در زمان بررسی صلاحيت‌ها اين وضع به طور بی‌سابقه‌ای به وجود آمد. حکومت هرگز  تا به اين اندازه يکدست نبوده است. شما به دولت‌های گذشته نگاه کنيد. بخشی از افراد کابينه مهندس بازرگان حتی ‌در کابينه آقای رجايی وارد شدند؛ کسانی مثل شهيد موسی کلانتری، شهيد عباسپور و... بعد از شهادت رجايی،‌ بخش عظيمی از نيروهای دولت او در دولت مهندس موسوی حضور داشتند. بعد از او هم با آن که نيروهای جديدی به کابينه هاشمی آمدند اما بخشی از همان نيروهای گذشته و مشابه آنها در کابينه حفظ شدند. در کابينه آقای خاتمی هم عده‌ای از گذشته و عده‌ای جديد حضور يافتند. اما الان در دورانی هستيم که از کابينه قبل تنها يک نفر است .

معتقدم بايد اصلاحات گذشته تداوم يابد و تداوم می‌يابد. چرا که اصلاحات از درون مردم به وجود آمده منتها بايد پالايش شود. يعنی در درون اصلاحات شعارها و حرف‌هايی زده شد که حرف طيف ما نبود. آنها هم حرفشان برای خودشان محترم است. آنها هم صاحب‌نظرند. اما بايد مرزبندی شود.

بين گروه‌های موجود با گروه‌هايی که ساختارشکنی می‌کنند. آنهايی که شعار خروج از حاکميت را می‌دادند. امروز آشکار شده آن شعارها غلط بوده است. وقتی جريانی با در اختيار داشتن قوه مقننه و اجرائيه سخن از خروج از حاکميت می‌گويد و حالا برای شرکت در شوراها صف می‌کشند معلوم است که آن سياست‌ها غلط بوده است.

نمی‌گويم ديگران حرف نزنند، چرا که چنين حقی برای خود قايل نيستم و معتقدم با همه هم بايد بر مبنای قانون و نه سليقه‌ای رفتار کرد. بلکه می‌گويم ما به دنبال اصلاحاتی هستيم در چارچوب.