ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

 

 
 
 
 
 

یک گزارش

سرانگشتی

از اوضاع و احوال

در آبان ماه

احمد شیرزاد

  ديگ آش جمهوری خواه های آمريكا يك دفعه دمر شد. هر دو مجلس آمريكا افتاد به دست دمكرات ها. در ايران همچين بفهمی نفهمی دستگاه تبليغات رسمی يك ابراز رضايتی از اين ماجرا نشان داد. مقامات رسمی هم به زبان بی زبانی گفتند با ما هر كه در افتد ور افتد. البته بايد مواظب باشند به دمكرات ها رو ندهند. آمريكا بايد همچنان شيطان بزرگ باقی بماند. سگ زرد هم بايد همچنان برادر شغال تلقی شود. تغيير اوضاع افكار عمومی در آمريكا نيز بايد طوری تفسير شود كه يك دفعه كسی فكر نكند كه به نظر مسوولان ايرانی آرای مردم آمريكا تعيين كننده است. نه خير، دمكراسی آنها، بدون نظارت استصوابي، يك دمكراسی ليبراستی است،اخ، تف!

*** شورای نگهبان يك مجلس خبرگان برايمان چيده مثل دسته گل. خدا پدرشان را بيامرزد. زحمت مردم را كم كردند، تا خيلی دغدغه اينكه چه كسی برای عضويت در اين مجلس مناسب است را نداشته باشند. احزاب هم خرجشان كمتر شد. ديگر نه ناچارند وقت بگذارند كانديدا تعيين كنند، نه لازم است ستاد انتخاباتی بزنند و نه احتياج است برای معرفی كانديداها هزينه صرف كنند و آخر سال از دولت يارانه احزاب طلب كنند. اصولا دون شان علمای عظام است كه كسی بخواهد برايشان تبليغات انتخاباتی كند. قرار است اين جلف بازی ها باشد برای انتخابات شوراها. درعوض انتخابات خبرگان با زحمات طاقت فرسای شورای نگهبان بسيار سنگين و رنگين اجرا شود. سايه آقايان كم نشود. اگر همت آنها نبود ناچار بوديم مثل آمريكايی های احمق يا اروپايی های نادان و يا ساير كشورهايی نفهمی كه دری به تخته خورده و وضعشان خوب شده، ما هم مغزمان را خسته كنيم تا ببينيم به چه كسی بايد رای داد. بعد از انتخابات همه با هم يک نفس راحتی می كشيم؛ رفت تا 8 سال ديگر تا آن وقت كی مرده كی زنده 

*** اصلاح طلب ها دارند زورشان را می زنند تا هر طور شده يك ائتلافی بكنند و برای شوراها ليست مشترك بدهند. بعله برون های قديمی را ديده ايد؟ توافق كردن اينها هم همين طور است. بايد همه رضايت دهند تا كار سر بگيرد. خاله و خان-باجی و عمه و دايی و دامادهای بزرگ فاميل بانضمام مادر زن اخوی بزرگ داماد و پدر شوهر عمه عروس و جمله خواهر ها و برادرهای اين طرفی و اون طرفی و بلاخره حاج عباس زركش بزرگ اين فاميل و حاج كريم صراف بزرگ اون فاميل و هر چی خانم-بزرگ در دو طرف داستان هست، همه و همه بايد روی داستان صحه بگذارند وگرنه نمی شود. بيچاره صاحب عله های اصلی فقط بايد ميوه و شيرينی جلوی اين و آن بگذارند، مواظب باشند سلامشان يك لحظه دير نشود، حواسشان باشد كه يكدفعه عزت وا حترام خان-دايی ها و خان-عموها كم و زياد نشود و ضمنا مراقب باشند پسر عمويي، پسرخاله اي، چيزی از ناحيه عروس يا دختر دايي، دختر عمه ای چيزی از ناحيه داماد الكی جيغ و داد راه نيندازد و مجلس را به هم بريزد.

*** در معركه بانك پارسيان، جنگ مغلوبه شد. مديرعامل پا در هوای بانك فكر كرده بود زمان سرمايه گذاری های كلان هنوز سپری نشده است، رفت دست دو تا سرمايه گذار جيگر دار را گرفت آورد تا به جای صنعت خودرويی كه يك زمانی برای خودش برو بيايی داشت به آنها تكيه كند. اين در حالی است كه از دو سال پيش بچه بازاری های خرده پا هم می دانند كه حالا ديگر زمان الك و دولك بازی های هميشگی نيست، بايد مواظب باشی همين هايی كه داری از دستت نپرد.

آقا پرزيدنت خط و نشان کشيد و دو هفته مهلت داد. او گفت: افشا می کنم. جمعيت گفتند: افشا کن، افشا کن. بعد روزنامه های حامی آمدند کمک. آقا پرزيدنت گفت: همين كه اينها می گويند. مديرعامل فكر كرد با شكايت قانونی كاری از پيش می برد. بعدا معلوم شد تيغ قوه قضاييه همه جا نمی برد. فعلا می توان حدس زد كه مديرعامل و سهامداران جز و وز می كنند و به هر دری می زنند تا كاری كنند اقلا يك شمايلی از بانك خصوصی باقی بماند. حيف دير شده است. آنها بايد زودتر از اين هوای تسهيلات گيرنده های ويژه و سفارش شده را نگه می داشتند. در ضمن احتمالا آنها به نوادگانشان وصيت می كنند كه فكر نكنيد شركت های بزرگ دولتی ديوارهای قابل اتكايی هستند، چشم به هم بزنی مديرانشان كله پا شده اند و يك مدير سفارشی و ويژه به جايشان می نشيند كه با انگشت اشاره ای طومار ده سال تلاش را دود هوا می كند. در ضمن مديران برجامانده نظام بانكی كشور هم در اين ماجرا مهيج ترين پشتك و واروی تاريخ را زدند و خاطره پشتك های ماهرانه سخنگوی وزارت خارجه را زنده كردند.

*** ماجرای سازمان مديريت هم يكسره شد. رييس سازمان مستعفيانده شد و كار به اتمام رسيد. گهگاه روسای سابق اين سازمان و بعضی از كارشناسان می گويند: بابا پس سند چشم انداز و برنامه چهارم چی شد؟ پاسخ مسئولان به زبان بی زبانی روشن است: هركس هر چی خواست می گوييم باشد؛ هر چی زورمان رسيد وعده می دهيم، هر چه بزرگتر بهتر؛ هر چقدر پول در آورديم بلافاصله می خوريم، حتی پيش خور هم می كنيم؛ پول بی زبان را صرف سرمايه گذاری روی پروژه هايی كه معلوم نيست حاصل اش به كی برسه، نمی كنيم؛ دوستان و نهادهای خودی را به نوايی می رسانيم، هر كس از دوستان و آشنايان سفارش استخدام داشت روی آن دستور اكيد صادر می كنيم و ... اين كارها را تا جايی كه منابع داشته باشيم ادامه می دهيم، هر وقت هم نشد ديگران را به كاركشنی متهم می كنيم و دست آخر هم صندوق های خالی را تحويل يكی ديگر می دهيم و می رويم پی كارمان. اين برنامه بسيار ساده و جمع و جوری است، احتياج به اين همه كارشناس سازمان برنامه هم ندارد كه هر چه بزرگان می فرمايند بگويند اين كار مشكل دارد، منابع می خواهد، كارشناسی نشده است، با برنامه تناقض دارد، نياز به مصوبه دارد، هدف گذاری نشده است، و... اين قبيل "كارشكني"ها! بنابراين تا اطلاع ثانوی به سازمان عريض و طويل مديريت وبرنامه ريزی احتياجی نيست. كافی است دم در استانداری ها يك نفر بنشيند و زير هر درخواستی به خزانه بنويسد"اقدام شود".

*** دو تا وزير كله پا شدند و جايشان را به دو تا از نماينده های مجلس دادند. قرا است كليه دستگاه ها از قبيل پيش بينی كرده و يكی دو معاونت اضافه در سازمان قرار دهند تا به وقت مقتضی با بركناری آنها رعيت بفهمد كه ارباب در مواقع مقتضی سبيل اش را تاب می دهد!

*** مسوولان محترم سياست خارجی روزی يك بار تاكيد می كنند كه بهترين راه حل مناقشه با غربی ها مذاكره است. پرونده هسته ای اگر هيچ دستاوردی نداشت، اين نتيجه را داشت كه مذاكره با دشمنان نه تنها كار خائنانه ای نيست بلكه بهترين روشی است كه می تواند منافع ملی را حفظ كند. مبارك است انشاالله. بابت همين يك كلمه حرف چه تكفيرها كه صورت نمی گرفت. و چه ارزشها نبود كه به زعم آقايان زير پا گذاشته نمی شد. تمام گير كار در اين ده بيست سال اين بود كه اين موضوع از دهان غرب زده ها و ليبرال های وابسته به استكبار جهانی در می آيد يا از دو لب مبارك دوستانی كه به دليل اتصال به كر هميشه نماد طهارت و ارزشها به شمار می روند!

*** مراسم بزرگداشت چهره های ماندگار هم برگزار شد. لا به لای آنها يك آقای وزير و رييس دانشگاه تهران هم ماندگار شدند. ما راضی هستيم چهره شان ماندگار باشه اما خودشان به موقع تشريف ببرند. آن طور كه می گويند در كشورهايی كه تشويق ها و جوايز يك حساب و كتابی دارد، چهره ها توسط يك هيات داوران معتبر انتخاب می شوند. در كشور ما رسم نيست كسی كه برای تشويق انتخاب می شود از خودش يا ديگران سوال كند كه اعتبار آن جايزه از كجا می آيد. فعل همه نگاه ها به اين است كه چه كسی جزو مقامات است. فردای روزگار چناچه آن مقام محترم از مقام والای خويش بركنار شد، بر فرض اگر خواست نظر عنايتی به يك كسی داشته باشد و او را چهره ماندگار بداند، طرف در دل خواهد گفت: "برو عمو ... كی از تو تشويق خواست"!

*** آبی ها از قرمزها باختند. توپ گرد است ديگر، كاريش نمی شود كرد. يك روز توی اين دروازه و روز ديگر توی آن دروازه جای می گيرد. اما خوشبختانه طرفداران دو تيم از اين بخت خوب برخودارند كه در هنگام باخت به "روشهای مدنی" هر چه در دل دارند را بريزند بيرون و در راه برگشت بالا تا پايين ممكلت را با عبارات مشعشع و آبدار كر بگيرند. اما بميرم برای ما اصلاح طلب ها كه وقتی می بازيم بايد جيكمان در نيايد و تازه خودمان را آماده كنيم برای آن كه هر تازه از راه رسيده و از قبل در راه مانده ای "نقد اصلاحات" مان كند! البته خوشبختانه جناح رقيب در چنين وضعيتی نيست و در صورت باخت احتمالی مجاز است در سخنرانی ها و گردهم آيی های طرف مقابل حاضر شود و با شيواترين ناسزاها دلی از عزا در آورد!

*** جنگ بنزين هم فعلا با شعار « تا می ره می رونيم » مسكوت ماند. خدا بركت بدهد به دلارهای نفتی كه از هر سوختی كارآمد تر و انرژی زاتر هستند. مرهم هر دردی و داروی هر بيماری مديريتی را می توان از صندوق ذخيره نفتی جستجو كرد. بنازم به اين شناس. البته معلوم نيست از بركت وجود اصول گرايان پيروز اين دلارها حاصل شده است يا از بركت اين دلارها پيروزی اصول گرايان رقم خورده است!

*** در مورد تعداد فرزندان و اينكه بالاخره تا چند اولاد به دنيا بياوريم هنوز دولت فخيمه تصميمی نگرفته است، فعلا زوج های محترم بهتر است جانب احتياط را نگه دارند. عرض می شود حدود همين بيست، بيست و پنج سال پيش بود كه هم نسلی های ما با اين خيال كه " توليد فرزند از ما كوپن اش از دولت "، شروع كردند به ازدياد مواليد به هوای آنكه با كوپن پنج نفره يك حلب روغن كامل نصيب شان شود. اما هميشه در روی يك پاشنه نمی گردد. فعلا آنها كه آن زمان خوش باوری كردند منتظر اعلام كوپن شهريه دانشگاه و شغل و مسكن بچه هايی هستند كه آن زمان با يك قوطی شير خشك مشكل شان حل می شد. الان هم آقا پرزيدنت يك وعده ای می فرمايند، اما شما بهتر است از يك راهی پرزيدنت 20 سال ديگر را پيدا كنيد ببينيد برای جوانهای آن زمان چه فكری دارد.