ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

تهران
يادداشت های شهر شلوغ
كارمندان بانك ها بعداز ماه رمضان هم بايد روزه را نگهدارند!
مانع تراشی جديد بر سر راه سفر دانشجويان غير خودي
در خانه ويلائی كوچه قباديان چه می گذرد؟
برو بچه ها، اين روزها، موبايل ها را پاك می كنند!
تحريك های امنيتی استادان تازه به دانشگاه آمده
مرده خوری شنيده بوديد، اما اين يكی  نوبر است
سيامك زند

 
 
 
 
 

 

سفر بی سفر

در اواسط مرداد بخشنامه ای به دانشگاه ها فرستاده شده كه مطابق آن نبايد به هيچ دانشجويی برای سفر سياحتی پاسپورت داده شود و در صورت ضرورت چنين سفری، بايد وديعه ضمانتی بين 5 تا 15 ميليون تومان افزايش يابد. اين ممنوعيت و افزايش وديعه شامل مسافرت های زيارتی و يا شركت در كنفرانس های علمی نمی شود، كه عمدتا شامل آن گروه از دانشجويان خودی می شود كه از فيلتر حراست و بسيج دانشگاه عبور كرده باشند. البته هنوز برای آزمون تافل يا "جی ار آی" پاسپورت های چند روزه صادر می شود.

بانك ها

ساعت كار بانك ها كه فعلا به بهانه ماه رمضان شده از ساعت 9 صبح تا 2 و نيم بعد از ظهر و پنجشنبه ها نيز از 9 صبح تا 1 و نيم بعد از ظهر. فعلا با اين تغيير ساعت ناهار اداری را حذف كرده اند و زمزمه آنست كه بعد از ماه رمضان هم اين تغيير ساعت همراه با حذف ناهار كارمندی ادامه يابد. علاوه بر در آمد سروصدای مردمی كه نمی توانند مطابق ساعت كاری فعلی به كارهای بانكی شان برسند، كارمندان بانك هم از ناهار اداری افتاده و با ادامه اين برنامه، پس از ماه رمضان بايد خودشان يك فكری برای ناهارشان بكنند! اسم اين طرح را گذاشته اند صرفه جوئی اداری!

خانه مشكوك

در كوچه قباديان شرقی واقع در خيابان جردن خانه ايست كه از ساعت 8 صبح رفت و آمد به آن آغاز می شود. ابتدا در محل شايع شده بود كه اين خانه متعلق به رياست جمهوری است و برخی كارهای اداری رياست جمهوری در آن انجام می شود اما بتدريج و با توجه به اينكه رفت و آمد كنندگان به اين خانه اغلب سرو وضع يكسان و رفتاری امنيتی دارند و گهگاه نيمه شب هم برخی رفت و آمدهای پنهان به آن صورت می گيرد، مردم به اين نتيجه رسيده اند كه اين خانه يكی از بازداشتگاه های اختصاصی امنيتی بايد باشد و يا يك اداره امنيتی.

خانه ويلائی است و معمولا سرنشينان اتومبيل های پژو،  مزدا و "ون" پس از ورود اتومبيل به داخل حياط خانه از آنها خارج می شوند.

شناسائی دانشجويان و جوانان

از اول سال تحصيلی، در كلاس های دانشگاهی، برخی استادها كه تازه سرو كله شان در دانشگاه ها پيدا شده به شيوه ای امنيتی سعی در شناسائی فكری و سياسی دانشجويان را دارند. آنها بصورت تحريك آميزی در خلال درس و مباحث درسی نظرات تحريك آميزی را عليه فعاليت سياسی دانشجويان، انجمن های اسلامی، احزاب سياسی و... طرح می كنند تا دانشجويان موضع گرفته و نظر مخالف بدهند. استاد نه تنها مخالفتی با اين اعلام نظردانشجويان نمی كند بلكه ديگران را هم تشويق به ابراز نظر می كند، اما اخيرا در چند نمونه دانشجويان به حراست و كميته انضباطی فراخوانده شده و در ادامه همان مباحث سر كلاس از آنها بازجوئی شده است. من نمی دانم از جان ناداشته طبری ديگر چه می خواهند. چون يكی از سوژه ها برای تحريك دانشجويان به اعتراض و يا اعلام نظر، توهين به طبری و بويژه قبول اسلام توسط اوست.

اين شيوه شناسائی جوانان در برخی محلات شهرتهران نيز رايج شده است. مثلا روی ديوارها می نويسند برای شنيدن افشاگری های جديد مثلا فلان جمعه، ساعت فلان بيائيد به فلان نقطه در كوه ها و ارتفاعات شميران. برای آنكه جوان ها شك نكرده و به اين محل بروند، روز بعد روی اين شعار را با رنگ سياه می كنند و دوباره روز بعد همان مضمون در نقطه ديگری از محله، روی ديوار نوشته می شود. برای تحريك بيشتر كنجكاوی ها، حتی نمی نويسند موضوع افشاگری چيست.

اتهام: جوانی!

جديدا پليس جوان ها را در خيابان نگهداشته و موبايل های همراهشان راكنترل می كند. در يك مورد ديدم كه جوانی، وقتی پيش خواست موبايلش را كنترل كند كارت آن را در آورده و بلعيد. اغلب بروبچه ها، حالا مخصوصا وقتی به ميهمانی می روند كمتر فيلم در موبايل ها نگه ميدارند، زيرا ريختن به خانه ها به بهانه كنترل منكراتی هم زياد شده و هر بچه ننه ای در محلات شده مفتش بسيج و سپاه.

 

امنيت درتهران

اين امنيتی كه من می خواهم بنويسم با آن امنيتی كه حكومتی است و سياسی، خيلی فرق می كند.

1- چند ماه پيش يكی از ارامنه محله ما فوت كرد. آگهی فوت او در روزنامه ها منتشر شد، حالا عده ای به آدرسی كه در روزنامه منتشر شده بود نامه می نويسند و برای رضای خدا و روح او كمك می خواهند. نه يكی و نه دو تا و ده تا. الان يك آرشيو از نامه ها درست كرده اند كه خيلی خواندنی است. درميان اين نامه ها، شايد خواندنی ترين آنها نامه يك مرد موجی جنگی باشد. اين بابا تمام مدارك پزشكی اش را باضافه تمام فاكتورهای صرف نهار در راه  شهرهای مختلف را فرستاده است. مدتی از او خبری نبود، تا اينكه اخيرا دوباره چند فاكتور جديد با مهر چند رستوران در بوشهر و عكس هائی از درماندگی و دربدری خودش در تهران و همدان فرستاده و دوباره عاجزانه تقاضای كمك كرده است. حدس می زديم كه روانی است و يا روانی شده، تا اينكه چند روز پيش خودش مستقيما رفته در خانه همسر آن ارمنی فوت كرده كه همراه با دختر جوانش با هم زندگی می كنند. از همسايه ها سراغ آنها را گرفته و آنها هم با ديدن سر و وضع او مشكوك شده و گفته اند كه اين مادر و دختر از ايران رفته اند و ديگر اينجا نيستند. از آن روز به بعد اين مادر و دختر از بيم و نا امنی خواب ندارند. به كلانتری محل مراجعه كرده اند، آنها توصيه كرده اند دنبال نكنيد كه ماجرا بيشتر بيخ پيدا می كند و دشمن تراشی می شود!

 

2- يكی از همكاران اداری ام چند روز پيش با ترس و دلهره تعريف كرد: كنار ساختمان ما يك ساختمان نيمه كار است. در اين ساختمان يك سرايدار زندگی می كرد به اسم ناصر. مادرم برای اينكه كمكی به اين آدم كرده باشد گاهی پول می داد كه برايش خريد كند. حالا اين ساختمان فروخته شده و صاحب جديدش سريدار را جواب كرده است. مادرم هم مدتی پيش در گذشته است. مدتی است آن سرايدار كه ساكن كرج شده و ترياكی هم شده، مرتب تلفن می زند و طلب ارث دارد! و از آن مسئله ساز تر اينكه می گويد بايد داماد ما بشود!