ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

عطاء الله مهاجرانی:
چين و روسيه از جاده منافع خود خارج نخواهند شد
به اين دل خوش نكنيد كه امريكا در عراق و افغانستان گير كرده
گوش ها را تيز كنيد
تجاوز و ويرانی هويت امريكاست

اين جمله امام خمينی را به ياد آوريد:

" ابن سينا میگفت من از گاو می ترسم،
 چون شاخ دارد، اما عقل ندارد!"

هويت امريكايی با تهاجم نظامی تعريف می شود و جستجوی بهانه برای تجاوز و ويرانی و به عقب انداختن توسعه و آبادانی ايران است. آيا میتوان از مردم لبنان كه متشكل از هفده طايفه، و دو گروه اصلی مسلمان و مسيحی ست، با عنوان ملت ياد كرد؟ نصرالله در صحبت هايش از امت سخن می گويد!

 
 
 
 
 

 

پيش از سفر در صدد بودم كتابی همراهم بردارم. سفر طولانی بود. در فرودگاه آمستردام هم می بايستی سه چهار ساعت در انتظار بمانم. مشغول تكميل كتاب "ميناگران" هستم. سفر به همان مناسبت است. دوست داشتم به لبنان هم بروم، از لارناكا تا بيروت ، پرواز بيست دقيقه طول می كشد. به همين دليل در احوال ابن سينا نوشته اند كه شبی در جزيره طرطوس بود. سپيده دم آواز خروس های قبرس را می شنيد!...دو تا مجله همراهم دارم. شماره تازه مجله اكونوميست ، كه تصوير سيد حسن نصرالله را روی جلد چاپ كرده است. جوانی با تی شرت سياهرنگ پوستر نصرالله را مثل آينه بزرگی روی دوش گرفته، می خواهد تصوير كاملا پيدا باشد، انگشت هايش مثل گيره، حد اقلی از پوستر را پوشانده است. بالای تصوير نوشته شده است:" نصرالله جنگ را برد." پرچم حزب الله كه اين روزها مشهورترين پرچم دنياست، شده است زمينه طرح پوستر. المجله، نگاه ديگری دارد. روی جلد تصوير پيرزنی لبنانی است، دستهايش را سوی آسمان برده، از خداوند داد خواهی می كند و پشت سرش ويرانه ها و سيم های سر در گم برق مثل كلاف در هم پيچيده شده است. روی جلد نوشته شده است:" جنگ تمام شد، لبنان باخت و هيچكس پيروز نشد."

پيداست حكايت پيروزی و شكست همچنان باقی ست، پيروز شد يا نشد؟ چگونه می توان پيروزی يا شكست را سنجيد؟ نويسندگان و تحليلگران با كدام نگاه و داوری از پيروزی يا شكست سخن می گويند؟ فراتر از نگاه نخبگان و تحليل تحليلگران، گاهی در درون جامعه، می توان ا حساس پيروزی يا شكست را ديد و سنجيد. اين احساس تحميلی نيست. علامت "وی” انگليسی كه نخستين بار چرچيل آن را به نشانه پيروزی ؛ با دو انگشت سبابه و اشاره، به عنوان نشانه و نماد پيروزی به كار برد تا به حال در مجموعه فيلم ها و عكس هايی كه از اسراييل نشان داده شده است، نديدم. بر عكس، گاه كودكان لبنانی و جوانان در ميان خرابه ها با تمام چهره شان می خندند و با دو انگشت نشانه پيروزی را نشان می دهند. در عمق جامعه چه می گذرد؟ چگونه می توان احساس و داوری يك ملت را شناسايی كرد؟ آيا می توان از مردم لبنان كه متشكل از هفده طايفه، و دو گروه اصلی مسلمان و مسيحی ست، با عنوان ملت ياد كرد؟ نصرالله در صحبت هايش از امت سخن می گفت. اين امت در عرصه لبنان، در عرصه ی عربی و اسلامی چه تعريفی دارد؟ پيروزی را می توان متناسب با همين ابعاد سنجيد؟ پرسش مثل ريشه های نهال جوانی مرتب در ذهنم جوانه می زد. ما كی هستيم؟ صدای جامعه را چگونه می توان شنيد؟ چه كسی به صدای مردم گوش می كند؟ می گويند در حكومت های استبدادی، پنبه يا سرب در دهان مردم است و در حكومت های دموكراسی، پنبه توی گوش حكومت! يا صدای مردم به گوش نمی رسد و يا اين كه كسی به آن صدا گوش نمی كند...كتابی نظرم را جلب كرد، در بين كتاب های غير رمان قرار داشت! كتابفروشی های دنيا كتاب هايشان به دو گروه تقسيم می شود. رمان و غير رمان! هم عنوان كتاب برايم جذاب بود و هم نام نويسنده، " ما كی هستيم؟" نوشته ساموئل هانتينگتون. زير عنوان كتاب نوشته شده است: گفتگوی بزرگ امريكا، روی جلد تصوير پرچم امريكاست. همان نوار ها و به جای ستاره ها، علامت سئوال؟ قوی خسته ای كه سرش را در گريبان فرو برده ست؟

داوری عجيبی را هانتينگتون ازمايكل هوارد نقل كرده است. اين داوری می تواند به مثابه كليدی برای شناخت امريكا و نگاه امريكايی به كار آيد. گويی تفسير ديگری از همان درد زايمان خاورميانه جديد رايس است.

در باره جنگ بسيار شنيده ايم. بسياری جنگ را يك شر ناگزيرتلقی می كنند. شكوه و زيبايی از زندگی است و نه از مرگ، زندگی است كه می توان در راهش از جان گذشت!

آنقدر زيباست اين بی بازگشت

كز برايش می توان از جان گذشت!

مايكل هوارد ، جنگ را نه يك شر ناگزير بلكه خير كثير می داند." در جنگ است كه دولت و ملت ساخته می شوند. هيچ جامعه ای بی جنگ به خود- آگاهی نمی رسد. بدون تقابل نظامی جامعه استقلال و هويت خود را پيدا نمی كند، مردم وقتی با ديگری می جنگند، هويت خود را پيدا می كنند. حس هويت ملی در جنگ پيدا می شود. تفاوت های زبانی و دينی وتاريخی و موقعيتی خود را با ديگری می فهمند..."(ص:29)

حس جنگجويی با ايمان به رسالت تاريخی و ملی تعريف می شود. امريكايی ها برای خود رسالت تاريخی قائلند تا بهشت آرمانی را بر روی زمين بيافرينند. مثل يهوديان، امريكا را سرزمين موعود تلقی می كردند، خودشان را ملت برگزيده می دانند و...مك داگلاس باور داشت كه: هدف امريكاييان اين بوده است كه سرزمين امريكا را تبديل به سرزمين موعود كنند...با توجه به نكاتی كه هانتيگتون در كتاب " ما كی هستيم؟" آورده است:

اول: امريكايی ها در صدد جنگجويی و ماجراجويی های جهانی هستند.

دوم: برخی چهره های افراطی امريكايی از جنگ جهانی سوم يا چهارم- آن ها جنگ سرد را جنگ سوم جهانی تلقی می كنند- سخن می گويند ؛مانند گينگريچ

سوم: از سيد حسن نصرالله بياموزيم! ممكن است واكنش های امريكا در برابرما به گونه ای باشد كه هيچگونه نسبتی با غنی سازی اورانيوم نداشته باشد. اين سخن به معنی خودكشی از ترس مرگ نيست! به مفهوم محاسبه دقيق و جامع است.

چهارم: يادمان باشد كه همه كشورها از جمله روسيه و چين به دنبال منافع خودشان هستند. رابطه آنان با امريكا به گونه ای است كه مطلقا در تقابل بين ايران و امريكا از ايران حمايت نمی كنند. وقتی گفته می شد سازمان انرژی اتمی گزارش ايران را به شورای امنيت سازمان ملل می فرستد. می گفتند. نمی فرستد. وقتی گفته می شد شورای امنيت ضرب الاجل تعيين می كند ، گفتند نمی كند. در گام سوم محدوديت ها و ممنوعيت هاست و گام چهارم رويارويی نظامی.

هويت امريكايی با تهاجم نظامی تعريف می شود و جستجوی بهانه برای تجاوز و ويرانی و به عقب انداختن توسعه و آبادانی ايران. ما هويت خودمان را چگونه تعريف می كنيم؟

دوستی می گفت امريكا به دليل اين كه در عراق و افغانستان با مشكل روبرو شده، جبهه ديگری را باز نمی كند. گفتم فرض را بر اين بگذاريم كه به همين دليل نا كامی، تهاجم ديگری را آغاز كند. به همين دليل ساده كه هويت امريكا با جنگ، تعريف می شود.

ديروز از سفر بر گشتم. كتاب هانتيگتون را تمام كردم. ياد صحبت امام خمينی افتادم. "ابن سينا می گفت من از گاو می ترسم، شاخ دارد و عقل ندارد!" آن هم ابن سينايی كه به روايت افسانه ها آنقدر گوشش تيز بود كه صدای خروس های قبرسی را در طرطوس می شنيد.