ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

از رويا تا
كابوس امريكائی
عطالله مهاجرانی

 
 
 
 
 

جرج بوش رييس جمهور امريكا گرفتار سر در گمی غريبی شده است، اين سر در گمی از دقت در متن سخنرانی های او و نيز خط مشی سياسی-امنيتی امريكا كه در روز سه شنبه 14 شهريورمنتشر شد و نيز گزارشی كه روز دوشنبه 11 سپتامبر(20 شهريور) با عنوان " گزارش 11 سپتامبر، پس از پنج سال" منتشر شده است، مشاهده می شود. به عبارت ديگر نويسندگان نطق ها و مهمتر از آن تدارك كنندگان استراتژی سياسی-امنيتی و گزارش 11 سپتامبر نتوانسته اند از اين دوگانگی آشكار و متقابل راه گريزی پيدا كنند. از سويی از امنيت امريكا سخن می گويند و از سوی ديگر نشانه های خطر را در خيابان های امريكا، درمتن زندگی مردم نشان می دهند. گويی از سويی می گويند كه امريكا از لحاظ نشانه های ظاهری و كمی امن شده است، اما از سوی ديگر نوعی ناامنی روانی را دامن می زنند. در فضای سياسی- امنيتی امريكا پرنده ای با دو بال رويا و كابوس پرواز می كند.
راسل در بحث فلسفه شناخت، اشاره می كند كه شناخت معمولا دارای دو وجه منطقی و عاطفی است. گويی شناخت منطقی را می توان مبتنی بر برهان بنا كرد، در حالی كه شناخت عاطفی بنياد ديگری دارد، از جمله خيال می تواند يكی از مبانی شناخت عاطفی باشد. خيال يعنی اين كه ما رخداد ها را آنگونه كه دوست داريم ببينيم، نه آن چنان كه در واقعيت امر وجود دارند. مثال های متعددی را می توان از متن سخنان تازه بوش شاهد آورد. مثلا در مورد افغانستان، بوش به گونه ای سخن می گويد كه گويی طرح و برنامه امريكا و متحدانش كاملا تحقق يافته است، و هيچ مشكل قابل ذكری وجود ندارد. در صحنه رويارويی نظامی در افغانستان و نيز عراق امريكا پيروز شده و اكنون نوبت به جنگ ايدئولوژيك رسيده است! امريكا در آستانه نبرد بزرگ ايدئولوژيك با تاريك انديشان و نيروهای شر جهانی است كه می خواهند يك امپراتوری اسلامی از اسپانيا تا اندونزی تاسيس كنند. می خواهند امريكا را از منطقه خاورميانه بيرون كنند، اسراييل را نابود كنند و نهايتا ايران می خواهد تبديل به قدرت تعيين كننده خاورميانه بشود. اين تحليل را بر اساس سه تصويری كه بوش در مورد القاعده و شاخه القاعده در عراق و خط مشی ايران در منطقه ارايه داده است بيان كردم. بر اساس اين تحليل ايران و بن لادن و القاعده عراق در يك صف قرار می گيرند كه سر انجام در تاسيس امپراتوری جهانی اسلام راديكال به هم می پيوندند. شايسته ذكر است كه نه در برنامه استراتژی امنيتی و نه در سخنرانی های زنجيره ای جرج بوش ديگر سخنی و اشاره ای به اسلام فاشيستی نشده است. اين اصطلاح را نخستين بار جرج بوش بعد از كشف طرح توطئه انفجار هواپيما ها توسط مسلمانان انگليسی، بنا به ادعای پليس متروپليتن، به كار برد، يك بار ديگر هم تكرار كرد ، در اين موج تازه از اسلام راديكال صحبت شده است. حتی در مواردی بوش اشاره می كند كه تروريست ها از اسلام سواستفاده كرده اند.

سخن بر سر امنيت بود، كه آيا چنان چه جرج بوش ادعا می كند امنيت امريكائيان بيشتر شده است؟ در سه شنبه7سپتامبر در سخنرانی كه در آتلانتا داشته است. خود به طرح پرسش و پاسخ پرداخته است:
"بسياری از امريكايی ها به اين حوادث نگاه می كنند و می پرسند، پنج سال بعد از حادثه 9/11 آيا ما در امنيت بيشتری هستيم؟ پاسخ اين است، بله امريكا امروز امن تر است.(تشويق جمعيت)
امنيت چيست؟ امنيت بيشتر با كدام معيار ارزيابی می شود؟ آيا امنيت با اعمال قدرت بيشتر حاصل می شود؟ هر قدر از قدرت بيشتر استفاده كرديم به امنيت بيشتری دست می يابيم؟ افغانستان نمونه تامل انگيزی است. در رويای بوش در افغانستان دولت دموكراتی بر سر كار آمده است . مردم در انتخابات شركت كرده اند؛ آزادی وجود دارد و...حال اگر سايه امريكا بر سر دولت آن چنان سنگين است كه رييس دولت نمی تواند از ايران بدون اجازه امريكا ديدار كند، سخن ديگری است. اما همين فضای گل و بلبلی كه بوش نشان می دهد با واقعيت ها تفاوت بسياری دارد. ژنرال جيمز جونزفرمانده نيروهای امريكايی و ائتلاف در افغانستان هفته پيش اعلام كرد، در افغانستان به نيروهای بيشتری احتياج دارد. به روايت روزنامه تايمز انگليس، سپاه بيشتر، هلی كوپتر بيشتر، وسايل حمل و نقل بيشتر نياز دارد. غير از ارتش امريكا از 37 كشورحدود 20 هزار نظامی در افغانستان هستند. در همين دوهفته گذشته، بيست نظامی انگليسی و پنج كانادايی كشته شدند و...چرا اين همه اعمال قدرت در كشور فقير و ويرانی مثل افغانستان به سر انجام نرسيده است؟ و رويای امريكايی بوش تعبير نشده است؟ چرا درست در همين روز 11 سپتامبر ايمن الظواهری به بوش مژده داد كه آينده آبستن حادثه است!
چرا وقتی در اجلاس سران 8 كشور صنعتی بوش از پوتين خواست، كه مثل عراق در روسيه هم آزادی و دموكراسی بر قرار باشد، پوتين گفت: ما دموكراسی مدل عراق را نمی خواهيم! صدای خنده خبرنگاران به آسمان رفت. آن صدای خنده فاصله ای را نشان می داد كه ميان رويا و كابوس وجود دارد. رويای امريكايی بوش و كابوس واقعيت هايی كه افغانستان و عراق با آن روياررو هستند. كابوس عدم امنيت. وقتی امنيت نبود، دموكراسی و آزادی و حزب و...اموری فرساينده می شوند و جامعه نسبت به تمامی اين آثار گرايش منفی پيدا می كند.

واقعيت اين است كه تا به حال، ظرف پنج سال گذشته امريكا نتوانسته پيروزی نظامی تعيين كننده ای در جنگ عليه تروريسم- با ادبيات خودش- به دست آورد. افغانستان همچنان به دليل شدت درگيری ها، نيروهای ناتو نيازمند تقويت بيشتر هستند. در عراق، امريكا با يك كابوس واقعی روياروست. جنگ با سايه ها، كه هر روز و هر لحظه از گوشه و كناری سايه ای حركت می كند، انفجاری اتفاق می افتد . بطور متوسط در سال گذشته در عراق هر روز نزديك به صد نفر كشته شده اند. از سوی ديگر كشور در مخاطره تجزيه قرار گرفته است. وقتی زلمای خليل زاد، درست در بحران پرچم، در زير پرچم كردستان عكس می گيرد، مردم عراق به داعيه آزادی خواهی و دموكراسی امريكايی توجه كنند يا به تجزيه كشورشان؟

در لبنان هم ، دستاورد نظامی امريكا و اسراييل پيش روی جهان و تاريخ است. بمب های هوشمند امريكايی و جنگنده های فانتوم در كشتن زنان و كودكان و تخريب خانه ها و مراكز خدمات عمومی دست بالا داشتند. در ميدان جنگ، انهدام بيش از 150 تانك ميركاوا و زرهپوش ، نشانه برتری حزب الله بود.

امروزه امريكا به جای اين كه دلايل ناكامی نظامی اش را بررسی كند، موضوع جنگ عقيدتی، جنگ تمدنها و يا به تعبير تازه بوش در سخنرانی روز بيست شهريور درمحل برج های ويران شده تجاری، نبرد برای تمدن آغاز شده است. كدام تمدن؟ كدام نيكويی؟ كدام آزادی؟

اين خود سردرگمی ديگری است كه امريكا با آن روياروست. چه كسی می پذيرد كه امريكا طرفدار آزادی و خير است؟ چه كسی می پذيرد كه جرج بوش رسالت تاريخی دارد؟

واقعيت اين است كه پنج سال پس از حادثه 11 سپتامبر، امريكا در جهان بی اعتبار تر شده است. محبوبيت بوش از 90 در صد سپتامبر 2001 به كمتر از 30 در صد در سپتامبر 2006 رسيده است. هم پيمانان بوش مثل دولت ازنار در اسپانيا و دولت برلوسكنی در ايتاليا به دليل حمايت بی چون و چرا از امريكا سقوط كرده اند. بلر مهمترين هم پيمان استراتژيست امريكا در ضعيف ترين موقعيت خود است. متفكرانی كه به نئوكان ها نزديك بودند، اندك اندك حساب خود را جدا كردند و حتی مثل فوكوياما به نقد سياست های بوش پرداختند و...نتيجه سياست های امريكا جهانی آشفته است، كابوسی است كه به نحو حيرت انگيزی بوش آن را يك رويای پيروزی تلقی می كند و همچنان اصرار دارد كه باروتی كه سر ورويش را سوزانده خاكشير است. اما حقيقت اين است كه در پس پرده كابوس امريكايی، از ميان ويرانه ها و دود وآتش جهان ديگری دارد متولد می شود. آن جهان تحقق يك روياست.