ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  بدترين
انقلاب مخملی
در راه است
علی مزروعی
 
 
 
 

 

تصور بفرمائيد در يكی از كشورهای ينگه دنيا(مثل آمريكا ياانگليس يا…) كه ليبرال دموكراسی حاكم است يك مرد همراه همسرش طی ده سال در شهرهای مختلف كشور بگردند و350 دختر نوجوان را بربايند و پس از سرقت دارايی های آنان، مرد به 175 تن از اين دختران تجاوز و آنها را با حال زار ونزار در خيابان و بيابان رها نمايند و سرانجام به طور تصادفی گرفتار و مرد به دار مجازات آويخته شود. حال فكر می كنيد رسانه های خبری ما با اين واقعه ونقل خبر وتحليل آن چه می كردند؟ و به ويژه صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران چگونه آنرا انعكاس می داد؟ و… قطعا اين خبر جای بسيار برجسته ای در رسانه های ايران به ويژه تريبون های جناح راست و اقتدارگرا می يافت و صدا و سيما در بخش های خبری كانالهای مختلف داخلی و خارجی خود بارها آنرا تكرار وتحليل می كرد و البته كمترين نتيحه ای كه می گرفتند، اينكه نظام های متكی بر ليبرال دموكراسی به چه "انحطاط اخلاقی " كه دچار نشده اند و رخداد اين قبيل وقايع (كه به كرات در حال رخ دادن است) نشانه ای از مسير فروپاشی اين نظام هاست وهمانگونه كه آقای احمدی نژاد درنامه به بوش رئيس جمهور آمريكا آورده اند نظام های ليبرال دموكراسی بزودی فرو خواهند پاشيد و…

اما متاسفانه اين رخداد در كشور های ينگه دنيا روی نداده و در جمهوری اسلامی ايران اتفاق افتاده است! نمی دانم شما چقدر انعكاس خبر آنرا در رسانه ها رصد كرديد؟ مطبوعات غير راست در حد توان و شرايط بدون هرگونه تحليلی خبر آنرا منتشر كردند، مطبوعات راست تقريبا آنرا ناديده گرفتند، صدا وسيما هم در حد يك خبر معمولی با آن برخورد كرد و در لابلای بقيه اخبار و با كمترين حد ممكن بدان پرداخت و البته در ساير تريبون های جناح حاكم هم هيچ انعكاسی نيافت و در مصاحبه های هفتگی سخنگوی های قوه قضائيه و مجريه نيز هيچ مطلبی در اين باره گفته نشد و هيچ خبر نگاری نيز اين دو را در اين باره مورد سئوال قرار نداد، كه البته در شرايط امروز ايران هيچ جای تعجبی ندارد چرا كه به تعبير برخی علمای دينی (مثل آقای مصباح يزدي) در سال گذشته با حاكميت "دولت اسلامی» خداوند نعمت عظيمی را به ملت ايران ارزانی داشته كه همه ايرانيان و به ويژه متدينين بايد قدر اين نعمت را بدانند و مطالبه و سئوال اضافی از متوليان امور اداره كشور نكنند كه ممكن است به زايل اين نعمت بيانجامد و…

آيا آنانی كه چنين رويدادهايی را نشانه نا كارآمدی و در نهايت فروپاشی نظامهای متكی بر ليبرال دموكراسی می دانند و مرتب در رسانه ها روی اين موضوعات مانور می دهند اجازه می دهند همين نوع قضاوت و داوری در مورد نظام حكومتی حاكم برايران هم بشود؟ آيا اينان كه مرتب به ديگران جوالدوز می زنند حاضرند سوزنی هم به خود بزنند؟ و آيا اگر جوهر دين كه همان حاكميت اخلاق و فضائل اخلاقی در يك جامعه و حكومت دينی است غائب باشد و اين جامعه و حكومت هم همانند ديگرجوامع و حكومت ها باشد ديگر سر دادن برخی شعارها و مدعاها و…چه معنايی خواهد داشت؟ و اصلا كدام قوه عاقله ای آنرا خواهد پذيرفت؟ و…همين جا يادآور شوم كه بنده جزء خيالپردازان ومتوهمانی كه فكر می كنند می شود در روی زمين مدينه فاضله يا بهشت ساخت نيستم و از قضا فكر می كنم (براساس تجربيات بشري) آنها كه خواسته اند بر روی زمين بهشت بسازند جز جهنم نساخته اند و بايد بهرآنكس وحكومت كه وعده بهشت زمينی می دهد با ديده شك وترديد نگريست وبدان پشت كرد. آنچه بنده بدان باور دارم وآنرا شدنی می دانم تشكيل حكومت با تكيه بر تحربيات ودستاوردهای تاريخ بشری ودرانطباق با آموزه های دينی است وفكر می كنم جوهر اخلاقی آموزه های دينی می تواند شكل متعالی تری به حكومتهای مردمسالار( با قرائت های مختلف) بدهد وبه ويژه در تحقق عدالت كه بزرگترين گمشده بشری در طول قرون واعصار می باشد ياری رساند.

اينكه نظام جمهوری اسلامی ايران جقدر توانسته است كارآمد باشد و به نيازهای معيشتی و زندگی مردم پاسخگو باشد خود بحث مبسوطی را بويژه در مقايسه با ديگر نظامهای سياسی موجود می طلبد اما به نظر من آنچه جمهوری اسلامی ايران را امروز بشدت آسيب پذير و در معرض تهديد قرار داده است "انحطاط اخلاقی» و نزول تدريجی در شاخص هايی است كه می تواند فضائل اخلاقی را در جامعه ما اندازه گيری نمايد. هر چند در كشور ما رسم بر اين نيست كه آمار دقيقی در باره جرم وجنايت و…منتشر شود وحتی صفحه حوادث مطبوعات هم بسيار بهداشتی وتحت نظر منتشر می شوند و حتی بسياری از اتفاقاتی كه ارتباط با مسائل جنسی دارند در درون افراد و خانواده ها و…مكتوم می ماند آما انچه بطور روز مره و در لابلای اخبار رسانه ها در اين باره انتشار می يابند بسيار هشدار دهنده و نگران كننده است و انسان تعجب می كند كه در اين شرايط حكومتگران ما نيرو وتوانشان را متوجه چند گروه و فعال سياسی واجتماعی كرده وفكر می كنند مثلا با بازداشت و زندانی كردن افرادی چون جهانبگلو وموسوی خوئينی و… راه انقلاب مخملين را دارند می بندند! و…يادم می آيد وقتی درماجرای بازداشت وزندانی كردن وبلاگ نويسان پس از 45 روز اجازه دادند با حنيف پسرم در محل زندان اوين ملاقات نمايم، پس از كلی معطلی وعلافی با چه خدم وحشمی حنيف را آوردند گويا دارند يك جانی وجنايتكارو…رابه پای چوبه دار می برند! پس از ملاقات به مسئول دادستانی كه همراه تيم حفاظت آمده بود گفتم برو به مسئولان و بخصوص آقای مرتضوی بگو كه امثال پسر بنده خطر چندانی برای اين نظام ندارند كه اينگونه هزينه از ناحيه او بر بيت المال وارد نمائيد بجای اينكار بايد اين هزينه ها را صرف رفع فقر وبيكاری و…نمائيد، و در انتهای اين مطلب هم همين را ياد آور می شوم كه حكومتگران ما در تشخيص موضوعاتی كه می تواند بقای نظام رابه خطر اندازد دچار خطا شده اند و مكرر درمكرر خطا می كنند وهمچون رژيم گذشته انباشت اين خطا ها خود عامل انقلاب مخملين وچه وچه خواهد شد، در حاليكه خيلی ها خوشحالند كه عوامل انقلاب مخملين را به يند كشيده اند! امروز "انحطاط اخلاقی
" همچون خوره دارد جامعه ما را می خورد و اين بدترين انقلاب مخملينی است كه می تواند در يك جامعه دينی با مشخصه های ايران رخ دهد.