ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

گزارشی از حاشيه ديدار با گنجی در لندن
ناآرامی نگهدار- تسلط برخويش گنجی  
لودگی نبوی- مهاجرانی ادامه گفتگو
ايفای نقش كمونيست كارگری ها در جلد حزب الله
 و. كابوس اقليمي

 
 
 
 
 

از ايستگاه متروی راسل سكوئر كه بيرون می‌آيم ، عطا الله مهاجرانی را می‌بينم كه با دو نفر گرم صحبت است. رد می‌شوم و به سمت سالن سوآس دانشگاه لندن قدم می‌زنم. جلسه بسيار شلوغ است و سالن گنجايش اين جمعيت را ندارد. همه صندلی ها پر هستند. شانس می‌آورم و يك جا گيرم می‌آيد.

مسعود بهنود و ابراهيم نبوی نزديك به انتهای سالن نشسته اند. فرخ نگهدار كه طبق معمول سر جايش بند نمی‌ شود و اين طرف و آن طرف می‌رود. شهران طبری و ساير خبرنگاران هم آن جلو هستند.

مطمئن هستم كه اوباش هميشگی هم در سالن هستند و به موقع دست به كار خواهند شد.
سرود " ای ايران" را پخش می‌كنند، اجرای گروه كر و نه اجرای غلامحسين خان بنان را. همه به پا می‌خيزند و يك صدا سرود می‌خوانند.

گنجی كه با آن جثه كوچكش ظاهر می‌شود، جمعيت دوباره می‌ايستند و كف می‌زنند. خاضعانه تشكر می‌كند و می‌نشيند. نگرانم كه از جانب سلطنت طلبها و مجاهدين سوء قصدی به گنجی شود كه خوشبختانه نمی‌ شود.

كليپی را پخش می‌كنند از تصاوير روزهای اعتصاب غذای گنجی و صدای مادرانه سيمين بهبهانی كه غزلی را كه برای گنجی سروده، دكلمه می‌كند. گنجی را زير چشمی نگاه می‌كنم سرش را پايين انداخته و ساكت است.

كليپ بسيار مرا تحت تاثير قرار می‌دهد و شايد ديگران را هم. آنقدر هست كه اشك پيرمرد كناردستی ام را می‌بينم.

ابراهيم نبوی كه پشت تريبون قرار می‌گيرد، فضا عوض می‌شود. جو سنگين سالن جايش را به خنده و لودگی می‌دهد. كوتاه صحبت می‌كند و با گنجی شوخی می‌كند. چند متلك هم بار بهنود و نوری زاده می‌كند.

نوبت به گنجی می‌رسد. سخنرانيش را نمی‌ خواهم اينجا نقل كنم چرا كه خبرگزاريها بسيار دقيقتر خواهند نوشت.

اعتصاب غذا را از امروز مقابل بی‌بی سی شروع كرده و فردا در نيويورك ادامه خواهد داد. سخنانش را همزمان يك نفر ترجمه و تايپ می‌كند كه بر روی اسكرين بزرگ نمايش داده می‌شود تا خارجی ها هم متوجه شوند.

مجريان برنامه بر جو مسلط  نيستند و می‌دانم كه چه پيش خواهد آمد. تا نوبت به پرسش و پاسخ می‌رسد، سر و كله اراذل و اوباش حزب كمونيست كارگری و سلطنت طلبها از ميان جمعيت پيدا می‌شود. وارد جزئيات نمی‌ شوم فقط در اين حد می‌گويم كه همانطور كه انتظار می‌رفت، جلسه را با فحاشی و عربده كشی به گند می‌كشند. مجری برنامه هم بسيار ضعيف است و كنترل جلسه از دستش خارج.

مردم دخالت می‌كنند و جلسه هر طور كه هست ادامه پيدا می‌كند؛ البته در تشنج و فحش و فضيحت. يكی از پرسشگران كه خود را در پرچم ايران پيچيده ، قرآن را پاره می‌كند و به روی ميز گنجی پرتابش می‌كند.

ديگری به گنجی فحش می‌دهد و ديگری و ديگری. در اين ميان فقط يك نفر سوال می‌پرسد و گنجی هم پاسخ می‌دهد. كاملا به خود مسلط است و با آرامش جواب همه را می‌دهد. از منشور جهانی حقوق بشر بدون هيچ قيد و شرط می‌گويد و از اينكه دين بايد كاملا از حوزه سياست خارج شود و به امری فردی بدل گردد. از حق برابر زن و مرد می‌گويد و از مفهوم خالص دموكراسی. دختر محجبه ای كه احتمال می‌دهم عرب باشد و به انگليسی سوال می‌كند، می‌پرسد آقای گنجی! شما به دنبال چه نوع حقوق بشری هستيد؟ آيا می‌خواهيد به دموكراسی انگليسی و آمريكايی برسيد كه با چاپ مجلات پرنوگرافی حق من محجبه مسلمان را ضايع می‌كنند؟

گنجی در جواب می‌گويد دموكراسی و حقوق بشر يك چيز است و غربی و شرقی و اسلامی و غير اسلامی ندارد. پوشش هر زنی هم به خودش مربوط است و حق هيچ كس نيست كه برای ديگری تكليف تعيين كند. هر كس در انتخاب نوع پوشش خود آزاد است.

به نظرم می‌آيد كه دختر خانم محجبه از جواب گنجی خوشش نمی‌ آيد. و بالاخره كه جلسه به پايان می‌رسد در حالی كه اوباش مذكور همچنان گرم عربده كشی هستند.

يك خانم سلطنت طلب دو آتشه از فرط غضب به يك پير زن انگليسی كه برای گنجی كف می‌زند، مشت می‌زند و كلی طول می‌كشد كه من در آن شلوغی برای پيرزن كتك خورده علت ضربه را تشريح كنم و از به جای آن خانم وحشی از او معذرت بخواهم كه كمی آبروی ريخته جماعت ايرانی را جمع و جور كرده باشم.

بيرون از سالن هم درگيری ها ادامه دارد و دو نفر هم به جان من می‌افتند كه به زحمت از دستشان خلاص می‌شوم.

با ابراهيم نبوی خوش و بشی می‌كنيم و يك مطلب جدی را به او متذكر می‌شوم كه طبيعتا به شوخی می‌گيرد و می‌گويد اين بحث به جايی نمی‌ رسد.

آخر سر هم با گنجی كپ كوتاهی می‌زنم و ماجرای سخنرانيش در دانشگاه خواجه نصير را به يادش می‌آورم و كمی می‌خنديم . يك دختر آفريقايی هم آمده كه اسطوره مقاومت ايرانی را از نزديك ببيند.

بعدا در اين باب بيشتر خواهم نوشت.