ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

عيسی سحرخيز: خطای مربی ها را ببينيم
زمين كوچك فوتبال
ميدان بزرگ بازی حكومت

 
 
 
 
 

روزنامه شرق در شماره روز يكشنيه ٢٨ خرداد ١٣٨٥ خود به بهانه "خداحافظی تيم ملی ايران از جام جهانی” سرمقاله‌ای نوشته است با عنوان "خيانت ما"، و با عنوان دقيقتر "خيانت ما روزنامه‌نگاران و مطبوعاتی‌ها". اما روشن نكرده است كه خيانت كدام "ما"، آيا همه ی ما، يا تنها آنانی كه تن به سانسور و خودسانسوری داده‌اند؟ نه تنها در عرصه ورزش، كه در همه عرصه‌ها و از همه مهمتر در عرصه سياست و حكومت داری.

مهم نيست كه اين يادداشت، نه در جايگاه سرمقاله در صفحه اول، حتی به عنوان يك دردل و يك نقد درونی در صفحات ميانی روزنامه شرق، امكان چاپ پيدا نكند، و يا ديگر روزنامه‌ها حوصله نداشته باشند به ملاحظه نام نويسنده و يا مطالب درون آن پيه دادگاه رفتن و دچار مشكل شدن آن را به تن بمالند و آن چاپ كنند. مهم اين است كه اين حرف به گونه‌ای زده شود و عده‌ای – هرچند اندك – آن را ببينند و بخوانند. مهم اين است كه در آستانه سالروز معلم انقلاب بگوئيم كه هنوز شيعه مذهب " انتظار" است و "اعتراض". هنوز هستند كه قلم به دستانی كه تسليم نشده‌اند، نوميد نشده‌اند، به خوشبختی ظاهری رو نياورده‌اند و به تسليم خو نكرده‌اند....

مهم نيست كه عنوان مطلب را چگونه بخوانيم و تلفظ كنيم. فرق نمی‌كند كه "كی” باشد يا "كی”. به هر حال "كسی” بوده و از "زمانی” اين "خيانت" اتفاق افتاده است. مردم هم آموخته‌اند كه بايد چشم بر بسياری از "خيانت‌ها" ببندند، تا روز موعود. و طبيعی است كه آنان اين بار به خوبی آگاهند كه در اين ميان نبايد "ديواری كوتاهتر از ديوار روزنامه‌نگار پيدا كنند". بهای آخرين "خطا"ی آنان بسته شدن يك روزنامه بود و بازداشت و زندانی شدن دو روزنامه‌نگار بيگناه. اكنون، تاوان اين "خطا" را جوانان بی‌گناهی می‌دهند كه برای فرار از روزنامه‌نگاری سياسی و اجتماعی، دل به طنز و شوخی بسته بودند و به جای كشيدن كاريكاتور "انسان"، "حيوان" را سوژه قلم خود كرده بودند. همانانی كه اكنون همچون همكاران گذشته خود كه يا قلم به زمين گذارده، يا جلای وطن كرده و رنج زندگی در غربت را می‌كشند، زير فشارهای جانكاه بازجويی و بازداشت چاره كار را "سر كوبيدن به بدنه سخت چهارديواری زندان" يافته‌اند و يا مجبورند برای رضايت بازجو، داستانی بافی كرده و از ميزان و منبع "دلار" دريافتی بنويسند!

اگر آنان تحت فشار "بازجو" هستند، اين سو نيز همكارانی تحت فشار "وجدان" قرار دارند و "پاسخگويی به ملت". و البته هنوز بسياری كه حتی به اين نقطه نرسيده‌اند و غم "نان گرم" دارند و "آب يخ"، و "بقای روزنامه" به هر قيمت. حتی به بهای رايگان فروختن قلم و تن به سانسور و خودسانسوری دادن، با بهانه و بی‌بهانه.

آنانی كه غم آن ندارند كه بسياری از دوستانشان را از كار بيكار كرده‌اند، نشرياتشان را بسته‌اند و خودشان را آواره ديار و دور و نزديك كرده‌اند. آنانی كه ابايی ندارند، بی‌هيچگونه ملاحظه‌ای، حتی بيانيه‌های انجمن‌های صنفی و حمايتی حرفه خود را به تيغ سانسور بسپارند و يا آن‌ها را پاره پاره كرده و در سطل‌های آشغال روزنامه‌هايشان جای دهند، و حتی به خود زحمت ندهند تا در دادگاه‌های مطبوعاتی دوستان گذشته و يا همكاران فعلی خود شركت كنند و خبر آن‌ها را پوشش داده و دفاعيات مديران مسئول و روزنامه‌نگاران را به اطلاع عموم برسانند.

اين "كی” همه ما هستيم، همه ما "خطاكاران" و "خيانت پيشگان". همه ما كه  "رسالت مطبوعات" و " ارزش قلم" را به لقمه نان گرمی و جرعه آب سردی فروخته‌ايم و چشم بر خطاهای بزرگ "مربيان" بسته‌ايم، نه در "زمين كوچك فوتبال" كه در "ميدان بزرگ بازی حكومت". آيا آن زمان كه خطر "خونريزی و جنگ" را در پشت مرزها، و " تحريم و فقر" را در درون خانه‌هامان ديديم باز قلم برداشته و جسارت به خرج داده و تيتر خواهيم زد؛ "خيانت ما"؟

اين "كی” به بلندای تاريخ است و اولين باری كه قلم مزدور "زر و زور و تزوير" شد، و استمرار آن تا امروز و تا فرداها. تا زمانی كه "سانسور" و "خودسانسوری” را به هزار بهانه توجيه می‌كنيم، تا به بهانه‌ای "غم نان" نداشته باشيم و يا "ترس زندان".

من هم چون آن همكارمان اين پرسش را مطرح كنم كه "مگر مربی تيمت را نمی‌شناختی – و نمی‌شناسی- عزيزم؟ مگر نمی‌دانستی...".

نه تتها بايد بپذيريم كه "ما به رسالت خودمان خوب عمل نكرديم"، بلكه بايد به همان ملتی – ملت ايران، همه ايرانيان- كه در حقشان خيانت كرديم، تعهد بسپاريم كه ديگربار در آينده "خيانت" نخواهيم كرد، تن به ذلت سانسور و خودسانسوری نخواهيم داد و "حقيقت" را به خاطر منافع و مصالح ديگران به مسلخ نخواهيم فرستاد و قلم‌هايمان را ارزان- و گاه رايگان - نخواهيم فروخت. بعيد است كه ديگر بار و در مسائلی مهمتر و حياتی‌تر، ملت ايران خيانت ما را بپذيرد كه به ما اجازه دهد كه دوباره تكرار كنيم: "حالا كه داريم اينها را می‌نويسيم، خيلی دير شده، اما ببخشيد، ما هم مثل شما فريب خورديم. شايستگی ما همين بود." ملت به خوبی می‌داند كه "شايستگی ما اين نيست".

( خلاصه شده و برگرفته از "ايران ما")