ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

گفتگو با بهزاد نبوی  
وضع بايد تغيير كند
برای استقلال و آزادی
حاكميت كنونی تهديد كننده است
برخی ناگفته های كنفرانس برلين كه در ديدار با رهبر مطرح شده بود

3 جبهه از سوی مخالفان وضع موجود در كشور مطرح است: اعتدال، اصلاحات و دمكراسی خواهی. برنامه اقتدارگرايان بريدن زبان و خفه كردن صداها بود، اما شرايط بيرونی اجازه چنين كاربردهايی را نداد. آنها چه بسا در جايی مجبور خواهند بود، به چيزی كه دلخواهشان نيست هم تن بدهند. فعلا تا مشكل جدی داخلی برايشان پيش نيآمده دنبال تك صدائی نيستند. وقتی من در مجلس ششم گفتم زمان مذاكره با امريكا فرا رسيده و شرايط مناسبی هم داشتيم متهم شدم به "بی غيرتی” و حالا نامه برای بوش می نويسند و طلب ملاقات می كنند. بستن روزنامه ها ديگر ضرورتی ندارد زيرا با يك تلفن آنچه را بخواهند ديكته می كنند. انتخابات شوراها را روی موج نا اميدی و ياس حاكم شده بر جامعه در تهران با يكصد هزار رای بردند و زمينه پيروزی های بعدی را فراهم كردند. در جهان امروز نه قدرت نظامی و سلاح پيشرفته، ‌بلكه دمكراسی و اتكای به مردم است كه می تواند تهديدات خارجی را خنثی و استقلال كشورها را، ولو كوچك و ضعيف، حفظ كند. همه بحث همين است!

 
 
 
 
 

 

سايت "آفتاب" مصاحبه پر و پيمانی با بهزاد نبوی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدين انقلاب و نايب رئيس مجلس ششم كرده است. اين مصاحبه را كه اديت و كمی خلاصه كرده ايم تا نكات اصلی مطرح شده در آن لابلای بحث ها گم نشود در ادامه می خوانيد:

 

ـ  آقای نبوی! چرا كم فروغ شده ايد؟              

- چه كسی جز آقای احمدی نژاد پر فروغ است؟ من كسی را نمی بينم. ايشان روزی چند سخنرانی و صحبت دارند و رسانه ملی نيز آنها را به خوبی پوشش می دهد. روزنامه های هوادار دولت و غير طرفدار نيز اخبار و مطالب ايشان را نقل می كنند

 

ـ خوب آقای احمدی نژاد رئيس جمهور است. طبيعی است؟

- بله، اما به نسبت ايشان تقريبا می شود گفت كه ديگران همه كم فروغ هستند. شما در يك ماه گذشته چند خبر درباره آقای ناطق نوری داشتيد؟ چند خبر از آقای سيد محمد خاتمی بوده؟

 

ـ در هر صورت اخباری بوده؟

- اگر قياس كنيد، می بينيد كه آنها هم فروغی ندارند. ضمن آن كه ما رسانه ای را نيز در اختيار نداريم. پست و مقامی هم نداريم كه حرف های ما خبرساز باشد. بازتاب حرفی كه من می زنم، با سخنان آقای حسن روحانی كه قبلا رئيس تيم پرونده هسته ای بود و دبير شورای عالی امنيت ملی، بسيار متفاوت است. ايشان به علت گذشته ای كه دارد و شناختی كه از پرونده دارد، هر صحبتی بكند هم سريع منعكس می شود و هم بازتاب دارد. اما ما چی؟

 

ـ بالاخره اين گونه هم نيست كه سخنان جنابعالی بی تاثير باشد، از جمله ملاقات هايی كه مثلا با آقای سحابی يا عسگراولادی داشتيد.

- اين ديدارها بخشی از كار سياسی و تشكيلاتی ماست و لزومی هم ندارد كه نمود مطبوعاتی و بيرونی داشته باشد. بنای من اين نبود كه آنها را مطبوعاتی كنم. اما طرف های ملاقات من، اين جلسات را مطبوعاتی كردند. ايرادی هم ندارد.

ـ درباره مسائل سياسی كشور چرا سكوت می كنيد؟

- سكوت نمی كنيم. من يك آدم تشكيلاتی هستم. سخنگو (محسن آرمين) آآهفته ای يكبار مواضع سازمان را اعلام می كند، كه طبعا مواضع من هم هست. درباره انرژی هسته ای نيز سه ماه پيش با تلويزيون هما مصاحبه مفصلی كردم و مواضع سازمان را مطرح كردم.

ـ اشاره به كار تشكيلاتی كرديد. دوباره مشغول سازماندهی جبهه اصلاحات هستيد؟

- سازمان مجاهدين انقلاب نقش تعيين كننده ای در شكل گيری جبهه اصلاحات در زمان آقای خاتمی داشت. خيلی ها به شكل گيری اين جبهه باور نداشتند. اما 8 سال پيش سازمان نقش خود را در اين زمينه خوب ايفا كرد.

ـ در حال حاضر چطور؟ می توانيد آن نقش را داشته باشيد؟

- به دلايلی خير.

ـ اين دلايل چيه؟

- اختلافاتی در درون جبهه اصلاحات بروز كرده است و ديگر امكان ايفای آن نقش برای سازمان نيست.

ـ شما با كسانی كه به «اصلاحات در چارچوب نظام» اعتقادی ندارند. يك گستره هستيد؟ به عبارتی با اصلاح طلبان خارج از حكومت؟

- نه. من معتقدم كسی كه اعتقاد به اصلاحات در چارچوب نظام نداشته باشد، اصلاح طلب نيست. اصلاح طلب يعنی كسی كه نظام موجود را قبول دارد اما می خواهد ايرادات آن را اصلاح كند. بحث من وحدت اين طيف گسترده از اين نيروها حول يك جبهه واحد نيست، بلكه نوعی كارهای مشترك يا هم جهت است. در تحليل ما، سه جبهه پيش بينی می‌شد. اول جبهه اعتدال بود كه بعضی گروه های عضو جبهه اصلاحات آن را اعلام كردند، از جمله كارگزاران سازندگی و . . .. فكر كرديم اينها می توانند يك جبهه گسترده را با گروه‌ها و افرادی كه با وضع موجود هماهنگی و همفكری ندارند، در بر بگيرند. طيف بعدی، همين جبهه اصلاحات است. اين طيف نيز می تواند از كارگزاران شروع شود و شامل مجمع روحانيون، مشاركت، انجمن های اسلامی، سازمان مجاهدين انقلاب و . . . باشد. تاكيد داريم كه بايد اين جبهه را حفظ و تقويت كرد.

جبهه سوم نيز جبهه دمكراسی خواهی است كه يك طيف ديگر از مخالفين وضع موجود را در بر می گيرد. فكر می كنيم مخالفين و منتقدين وضع موجود می توانند در اين سه جبهه سامان پيدا كنند و از طريق گروه ها و شخصيت های عضو، ارتباطاتی داشته باشند.

ـ حدود 10 ماه از انتخابات رياست جمهوری گذشته و شما تازه به اين كه اين سه جبهه را تشكيل بدهيد رسيديد.علت اين كندی كار چيست؟

- علتش روشن و عمدتا نا اميدی بعضی از گروههاست. احتمالا هنوز برخی از گروهها فكر چه بايد كرد، هستند.

مثلا همين انتخابات نهم رياست جمهوری خيلی ها را به اين فكر انداخته كه اگر انتخابات ظاهرا آزاد و دمكراتيك باشد، در صورت دخالت حزب پادگانی، آيا می توان اميدی به پيروزی در انتخابات داشت؟ می توان با يك حزب پادگانی رقابت كرد؟ اين سوالات وجود دارد.

ـ شما چه فكر می كنيد؟ آيا می توان اميدوار بود؟

- بله، چون هميشه نمی توان آن گونه رفتار كرد. هميشه نمی توان حزب پادگانی را آن گونه كه در انتخابات نهم به كار گرفته شد، به كار گرفت.  هميشه شرايط داخلی و خارجی به اقتدارگرايان اجازه چنين كاربردهايی را نخواهد داد. چه بسا در جايی مجبور خواهند بود، به چيزی كه دلخواه آنها نيست، تن بدهند. پيش بينی ما اين بود كه وقتی اينها به قدرت برسند، زبان ها را ببرند و صداها را كامل خفه كنند.

ـ فكر نمی كنيد كه اساسا اين پيش بينی شما اشتباه بود؟

- نه نبود، خواست اين جريان فكری همان است، ولی شرايط ايجاب نمی كند كه چنان اقداماتی صورت گيرد.

ـ شما هميشه می گوييد« خواست آنها همين است» اما اين خواست تبلور پيدا نكرد. چرا؟ قبل از انتخابات مجلس هفتم گفتيد كه اگر مجلس به آنها سپرده شود، مردم بيچاره می شوند. اما بيش از دو سال گذشت و مجلس از هيچكس حتی شكايتی نكرد. در انتخابات رياست جمهوری نيز چنين بود. فكر نمی كنيد اين پيش بينی های شما دقيق نيست؟

- نه، شرايط بيرونی اجازه اين كارها را نداده است. خواست آنها هميشه پابرجاست.

ـ آخر اين شرايط بيرونی كه متعلق به امروز نيست. چندين سال هست كه وجود دارد. اما هيچ كدام از آن هشدارهای شما نيز بوقوع نپيوست. چرا؟

- به خاطر اين كه اولا الان ديگر لازم نيست كه روزنامه ای بسته شود. يك تذكر تلفنی كافی است. حتی به همين نشريه سازمان كه داخلی است، تذكر داده شد كه اگر مطلبی خلاف پرونده انرژی هسته ای بنويسيد، نشريه را می بنديم. وقتی ابلاغ شود كه مطلبی را ننويس، ديگر روزنامه و روزنامه نگار چيزی نمی نويسند. ثانيا روابط خارجی ما در هيچ دوره ای در حد امروز مشكل نداشته است. نوعی اجماع عليه ما شكل گرفته، پرونده ايران به شورای امنيت ارجاع شده و ... مجموعه‌ اين مسايل حاكمان را به احتياط واداشته است.  پرداختن به آن درگيری ها، اين امكان را نمی دهد كه در داخل نيز نوعی انسداد سياسی تعقيب شود. الان در پرونده انرژی هسته ای، خواست اصلی اين است كه اصلاح طلبان در صحنه باشند اما مواضع موجود را تاييد بكنند. تا وقتی كه مشكل زيادی پيش نيامده طبيعی است كه ترجيح بدهند، تك صدايی حاكم نشود و چند صدايی وجود داشته باشد.

ما فكر می كرديم اين دوستان وقتی به قدرت رسيدند خيلی زودتر مشكلات بيرونی خودشان را حل می كنند. عقل نيز همين را حكم می كرد حالا به دلايلی نشد. من در تحصن نمايندگان مجلس ششم، گفتم كه ممكن است اينها زمانی بخواهند مشكلشان را با آمريكا حل كنند. كه طرف مقابل ديگر آمادگی حل مشكل را نداشته باشد.

ـ يعنی شما پيش بينی نمی كرديد كه روند فشارهای خارجی به ايران رو به افزايش است؟

- چرا پيش بينی می كرديم. اما به انعطاف در داخل نيز می انديشيديم. فكر می كرديم اين انعطاف خيلی بيشتر و زودتر آغاز خواهد شد.

ـ با وجود مخالفت هايی كه در زمان آقای خاتمی پيرامون مناسبات ايران و آمريكارخ داد، چرا فكر می كرديد كه بايد اين انعطاف صورت بگيرد؟

چون آن مخالفت ها واقعی و عمقی نبود. آن مخالفت ها درباره مذاكره با آمريكا، صرفا برای جلوگيری از توفيق دولت اصلاحات در زمينه تنش زدايی بود. ما می‌دانستيم كه مخالفان اصلاحات نيز خواهان بهبود مناسبات هستند. اعتقادی به اين كه روابط هيچ وقت برقرار نشود، وجود ندارد. فقط می خواستند اصلاحات در اين زمينه توفيق نداشته باشد.

من در سال 82 در گفت و گو با شرق گفتم كه الگو برای اقتدارگرايان، الگوی چينی است. بر اين مبنا تلاش خواهد شد در روابط خارجی، مشكل با آمريكا حل شود و در زمينه اقتصادی نيز، برای «حل مشكلات مردم» پول نفت مانند اعلاميه بين مردم پخش گردد. نفت بشكه ای هفتاد دلار هم دست آنها را برای اعمال آن باز گذاشته است. در زمينه اجتماعی هم پيش بينی كرديم برخورد تند و تيز نخواهند كرد. الگوی چينی كم و بيش همين است. پيش بينی ما در آن زمان نيز همين بود. البته يك عده تحليل می كردند كه اقتدارگرايان نمی توانند با آزادی های اجتماعی برخورد نكنند زيرا جريان حامی آنان موضع گيری خواهد كرد. حوادث چند روز اخير، از جمله بحث حجاب و يا رفتن زنان به استاديوم ورزشی نشان می دهد كه آن پيش بينی هم درست بود و جريان حاكم بر خلاف جار و جنجالی كه در دوره خاتمی در اين زمينه ها راه می انداخت، امروز مدافع «شخصی بودن» امر حجاب هم شده است؟!

نامه آقای احمدی نژاد و پيش اعلام صريح مقامات عاليرتبه( موافقت رهبر در سخنرانی مشهد با آغاز مذاكره با امريكا به بهانه عراق) مبنی بر آمادگی مذاكره با آمريكا، نشانه های بارز صحت پيش بينی هاست. فقط ما هميشه نگران بوديم. طرف مقابل، كه آمريكا باشد، ديگر آمادگی مذاكره نداشته باشد. نشانه ها نيز حاكی است كه آمريكا تمايل زيادی به مذاكره ندارد. گرچه ما اميدواريم و خوشحال می شويم كه اين مذاكرات صورت گيرد. روزی كه من گفتم مذاكره با آمريكا اشكالی ندارد به بی غيرتی متهم شدم. امروز گفته می شود كه اگر از موضع تفهيم مواضع، با آمريكا مذاكره شود، هيچ اشكالی ندارد و خوب است اما اگر قرار باشد آنها زور بگويند، نبايد مذاكره كرد. در اين شرايط هم باز من طرفدار مذاكره‌ام.

ـ در گفت و گويی كه سال 81 با ماهنامه آفتاب داشتيد، گفته بوديد كه تنها امتياز اصلاح طلبان اينست كه می توانند مردم را پای صندوق رای بياورند. اما عملا در دو سه انتخابات اخير، چنين چيزی را مشاهده نكرديم.

- هر انتخاباتی در چند سال اخير را بايد منفك از يكديگر ديد. در انتخابات شوراها مردم نيامدند. جناح مقابل اصلاحات نيز ميل و رغبتی برای شركت نداشت.  اما وقتی در تهران ديدند كه تا ظهر تعداد بسيار قليلی پای صندوق های رای رفتند، به تكاپو افتادند و توانستند حدود صد هزار نفر را به پای صندوق رای بياورند و با اين رای اندك در انتخابات شورای شهر تهران پيروز شوند. در انتخابات مجلس، گرچه مشاركت قدری بيشتر بود، اما با شرايط ايجاد شده، امكان رقابت گرفته شد و طرف مقابل برد.  در انتخابات دوره نهم تعداد شركت كنندگان بالنسبه بالا بود. با اين حال آقای احمدی نژاد 17 ميليون رای آورد كه با 22 ميليون چهار سال پيش آقای خاتمی، فاصله قابل ملاحظه ای دارد. ضمن آن كه در اين چهار سال، جمعيت نيز افزايش يافته است.

ـ متهم اصلی شكست اصلاح طلبان كيه؟

- اولا من اين را بگويم كه اصلاح طلبان به طور كلی شكست نخوردند. آنها از اسب افتاده‌اند، نه از اصل. عوامل بيرونی كاری كردند كه اصلاح طلبان نتوانند پيروز شوند. اما تفكر اصلاح طلبی همچنان زنده است. نگاه كنيد به تصميمات اخير آقای احمدی نژاد. اين همان تفكر اصلاح طلبی است. توجه كنيد به سخنان آقای افروغ در مجلس.  در سياست خارجی، مرتبا می گويند به دنبال تنش زدايی و عادی سازی روابط هستند. در زمينه اجتماعی، كسانی كه اصلاح طلبان را به بی دينی متهم می كردند، الان در عمل، همان روش ها را اعمال می كنند. همان تسامح و تساهل. در زمينه سياسی وزير ارشاد كه زمانی در روزنامه كيهان بود، الان اعلام می كند به دنبال آزادی آقای رامين جهانبگلو است.  يا تاكيد دارد كه احزاب بايد روزنامه داشته باشند. گرچه به ما روزنامه ندادند. اما حداقل حرفش زده شد. پس اين نشان می دهد تفكر اصلاحی شكست نخورده است و مخالفان سرسخت اصلاحات، در خيلی از زمينه‌ها حرفهای اصلاح طلبان را می زنند و حتی در انتخابات رياست جمهوری ديديد كه تمام كانديداها شعارهای اصلاح طلبانه دادند و سراغ «ارزش ها»ی ادعايی نرفتند.

ـ البته جز آقای احمدی نژاد ؟

- نه ايشان هم شعار ارزشی نداد. بارها درباره حجاب از ايشان سوال شد و گفت اصلا به دولت چه ربطی دارد كه در زندگی خصوصی افراد دخالت كند. درباره ماهواره يك كلمه مخالفت نكرد.

ـ حدود 95 درصد شعارها معيشتی بود.

- بله، اتفاقا همين گرفت. چون شعارها در جهت حل مشكلات معيشتی مردم بود. ايشان شد سمبل دفاع از محرومين و مستضعفين و سمبل نفی مديريت 27 سال گذشته. ايشان در مقابل 27 سال مديريت نظام انقلاب اسلامی ايستاد و مديريت تمام اين سال ها را زير سوال برد. همه مردم هم به پيچيدگی موضوع پی نبردند.

ـ شما می گوييد تفكر اصلاحی شكست نخورده. آيا برای شما زنده بودن اين تفكر مهم است.

اگر مطمئن باشيم تفكر اصلاحی بر كشور حاكم خواهد شد، اصراری برای حضور در قدرت وجود نخواهد داشت. مثلا در بحث تنش زدايی و مذاكره با آمريكا می گوييم كه نبايد از بهترين موقعيت ها گذشت گرچه ما بهترين شرايط را از دست داده‌ايم، اما امروز هم اگر حاكمان جديد در اين جهت گام بردارند، آن را مثبت ارزيابی می كنيم.

تكرار می كنم، توسط هر كس و هر جناح شعارهای اصلاحی تحقق پيدا كند، استقبال می كنيم. خواست ما اين بود كه مقام رهبری، رهبری اصلاحات را در دست بگيرد.  در متن استعفا نامه‌ام از مجلس اين موضوع به صراحت آمده است. اما موفق نشديم. شايد هم موفق شديم. بايد زمان بگذرد. شايد با كنار گذاشتن ما اين اتفاقات بيفتد. عيبی ندارد. باز هم استقبال می كنيم.

بهرحال، اگر همين حرفی كه آقای احمدی نژاد درباره ورود زنان به استاديوم، آقای خاتمی می‌گفت، آشوب و بلوا به پا می شد. يك عزای عمومی و تعطيل رسمی و تجمع گروه‌ها را مشاهده می كرديم. اما امروز آب از آب تكان نمی خورد. اگر خاتمی می گفت ممكن بود دولتش سقوط كند. رئيس جهور اگر با مخالفت نهادها و قوای ديگر مواجه نشود، كمتر از 20 درصد اختيارات حكومت را در دست دارد. در يك قياس،‌ می بينيم كه حتی خاتمی قدرتش از دكتر مصدق نيز كمتر بود. مصدق راديو و بخش مهمی از قوه قضائيه را، ‌بلافاصله پس از نخست وزيری در اختيار داشت اما باز عليه دولتش كودتا شد.

در دوره خاتمی همه قوا و نهادها در مقابل اصلاحات بودند و تنها مجلس ششم با اصلاحات بود كه آن هم بدون تأييد شورای نگهبان، حتی يك قانون هم نتوانست تصويب كند. حتی اجازه اظهارنظر در مورد بودجه بعضی دستگاه ها و نهادها و انتخابات حقوقدانان شورای نگهبان را كه حق قانونی اين نهاد است را مجلس ‌نيافت و در هر دو مورد نهايتا مجمع تشخيص مصلحت اتخاذ تصميم كرد.

تنها حسن كار اين بود كه وجود مجلس ششم سبب شد طی آن دوره، قانونی عليه اصلاحات به تصويب نرسد و دست و پای دولت اصلاحات بيشتر بسته نشود.

-  وقتی اين همه «دست انداز» وجود دارد،‌ شما چرا تلاش می كنيد كه دوباره به مجلس و دولت برگرديد. مگر ملت درباره آقای خاتمی نگفت كه او فقط خوب حرف می زند و «گفتار درماني» می كند. يا حتی درباره مجلس می گويند چه كار كرد. اين تلاش دوباره برای چيه؟ مردم از اصلاح طلبان نااميد شدند.

- اولا همان به قول شما «گفتار درماني» های مستمر است كه فرهنگ اصلاحات را در جامعه زنده نگه داشته است، خاتمی را محبوب ترين چهره سياسی كشور كرد و حاكمان اقتدارگرای امروزی را وادار به تكرار و تأييد برخی از همان گفتارها كرده است. ثانيا درست است كه مردم و خصوصا نخبگان تا حدود زيادی به خاطر «دست اندازها»يی كه بر سر راه اصلاحات وجود داشت،‌ نسبت به توفيق اين حركت نااميد شده اند، ولی به نقش مخالفان اصلاحات در ايجاد آن دست اندازها پی برده اند...

اينكه می پرسيد «چه اصراری بر حضور در قدرت داريد؟» برای من تعجب آور است. پاسخ خيلی روشن است. ما معتقديم كه تحقق شعارهای اصلاحی امروز برای كشور و ملت ما ضرورت حياتی دارد. تحقق و تثبيت شعارها آزادی و مردم سالاری امروز حتی تضمين كننده استقلال كشور است.

در جهان امروز نه قدرت نظامی و سلاح پيشرفته، ‌بلكه دمكراسی و اتكای به مردم است كه می تواند تهديدات خارجی را خنثی و استقلال كشورها را، ولو كوچك و ضعيف، حفظ كند. با چنين تحليلی طبيعی است كه امروز بيش از هر زمان بر شعارهای اصلاحی، يعنی آزادی و مردم سالاری تأكيد و برای تحقق آنها به دنبال كسب قدرت باشيم.  ما حاكميت كنونی را نه تنها ضد مردم سالاری و مخالف آزادی، كه حتی تهديد كننده استقلال می دانيم و بايد علی رغم همه دشواری ها و دست اندازها،‌ با استفاده از تمامی امكانات قانونی به دنبال تغيير وضع باشيم و اگر چنين نكنيم،‌ جای سوال وجود دارد.  روزی آقای خاتمی آمد مجلس و گفت كه ما از آزادی دفاع می كنيم، نه آزادی خودمان بلكه از‌ آزادی مخالفان خود دفاع می كنيم. همانروز بسياری از رهبران ملی – مذهبی و نهضت آزادی به اتهام «براندازی قانوني» بازداشت شدند.

با اين كار می خواستند به مردم بفهمانند كه اصلاح طلبان توان به كرسی نشاندن حرف هايشان را ندارند و بدين ترتيب آنان را نااميدتر و بدبين تر كنند. از فردای آن روز در دانشگاه ها اصلاح طلبان شديدا مورد انتقاد قرار گرفتند كه شماها به قدرت تكيه زده ايد، اما سران نهضت آزادی و ملی، مذهبی در بازداشت هستند. اين چه آزادی مخالفی است كه حرفش را می زنيد؟ به اين ترتيب مردم نسبت به اصلاحات نااميد و بعضا جذب شعار آوردن پول نفت در سفره هايشان شدند. از همان ابتدا كه در مقابل اصلاحات شعار مقابله با فقر و فساد و تبعيض می دادند،‌به اين روز فكر می كردند. می خواستند مردم شعار اصلاحات را كه آزادی و دموكراسی و توسعه سياسی بود، فراموش كنند.  سپس با طرح شعارهای اقتصادی،‌ مردم نااميد را جلب كنند. روش ها، روش های قديمی بود. اول انقلاب هم ما اين روش ها را داشتيم. وقتی ما شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را داديم، چريك های فدايی خلق شعار نان، ‌مسكن،‌ آزادی می دادند.

چون شعار اصلی اصلاحات حل مشكلات معيشتی نبود، مخالفان، ‌سوار آن نقطه شدند. مردم را از اين طرف نااميد كردند كه اصلاحات هيچ غلطی نمی تواند بكند،‌ از آن سو نيز با طرح شعار تأمين معيشت مردم، ‌نگاه ها را به سمت خودشان جلب كردند.

- چرا اين شعار را شما نداديد؟

- بحث اهم و مهم است. اصلاح طلبان معتقد بوده و هستند كه حل ريشه ای مشكلات اقتصادی در گروی تحقق شعارهای اصلاحی است و مردم هم در دوم خرداد به همين رای دادند. مردم می خواستند تحولی رخ دهد فكر می كردند در سايه آن تحول، مسايل عينی و ملموس آنها هم حل می شود. در حالی كه در زمان خاتمی شاخص های اقتصادی در تمام زمينه ها رشد قابل ملاحظه ای داشت، اما باز مردم نااميد شدند.  چون با تغيير شاخص ها وضع مردم هنوز به شكل محسوس بهتر نشد. مردم مشكلات فراوان داشتند و الان هم دارند. شعار خاتمی بعد از انتخاب نيز آزادی و مردم سالاری بود. به همين دليل‌ جماعتی كه از وضع اقتصادی ناراضی بودند، نسبت به وضع نابسامان خودشان آگاهی بيشتری يافته و لب به اعتراض گشودند.

دكتر حسين عظيمی، (خدا رحمتش كند) هميشه به ما و آقای خاتمی می گفت كه «من تا حالا در دنيا نديده ام كسی كه به لحاظ اقتصادی دچار مشكل است،‌ بيايد شعار آزادی و دموكراسی بدهد. اين شعار اول گريبان خودتان را خواهد گرفت».

واقعا هم چنين شد. تظاهرات معلم ها، پرستارها و ... در دوران آقای خاتمی بود. از طرفی در انتخابات 76، گروه های مرجع، دانشجوها و معلم ها بودند و مردم را نسبت به ارتباط شعارهای اصلاحی و مشكلات معيشتی آنان توجيه می كردند، اما در 84 اين گروه ها در اثر نااميدی منفعل و حتی بعضا مخالف اصلاحات بودند.

- شما به طور مفصل از عوامل خارجی كه باعث شكست اصلاحات شد، ‌سخن گفتيد. اما به عوامل درونی اشاره نكرديد. نمی خواهيد به اين موضوع بپردازيد؟

مسايل و مشكلات داخلی ما قابل كتمان نيست. ما، هم چپ روی داشتيم و هم راست روی. يك عده عامل ناكامی های اصلاحات را چپ روی و عده ای راست روی می دانند.

به نظر من عوامل بيرونی نقش تعيين كننده داشته اند. ضمن اينكه تندروی و كندروی های درون جبهه اصلاحات هم در ناكامی ها تأثير داشته است، ‌ما نبايد از عامل بيرونی كه امروز هم بزرگترين خطر و تهديد نه تنها برای اصلاحات،‌ كه برای حفظ منافع و امنيت ملی است، غافل شده و به خودزنی بپردازيم.

- اما درباره شخص شما زياد صحبت است. برخی معتقدند تصميمات شما باعث برخی اشتباهات شده.

- پيروزی هزار تا پدر و مادر دارد، اما شكست غريب و بی كس است. همه می اندازند گردن ديگری. بنده بحث و گفتگو در اين زمينه ها را فقط به عنوان بحث های درون گروهی و درون جبهه ای قبول دارم و به هيچ وجه پاسخ گويی به آنها را در وسايل ارتباط جمعی به صلاح نمی دانم.

به دنبال نمايش برنامه ريزی شده كنفرانس برلين در رسانه ملی، جبهه دوم خرداد حدس زد، قصد برخوردهايی در آستانه افتتاح مجلس ششم، وجود دارد. پيش از برخوردها و دستگيری ها سران جبهه مزبور با رهبری ديدار كردند. در آن ديدار ضمن اعلام اينكه جبهه دوم خرداد نيز به شركت در كنفرانس برلين نظر مثبتی ندارد، به آتش تهيه شده و ريخته شده توسط صدا و سيما و اقدامات احتمالی بعدی شديدا اعتراض شد.

رهبری گفتند اگر شما نظر مثبتی نداريد، چرا عكس العمل نشان نمی دهيد. بنده عرض كردم ما آدم فروشی نمی كنيم. وقتی بنابر برخورد و دستگيری عده ای به جرم شركت در كنفرانس برلين می شود، طبيعی است اگر نقدی هم داشته باشيم مطرح نخواهيم كرد.

امروز هم همين نظر را دارم و حاضر نيستم برای دفاع از خود،‌ بهانه به دست مخالفان اصلاحات بدهم و آنان را با نقد همراهان و همفكران خود خشنود كنم.

- كمی به بحث انتخابات بپردازيم. در جريان انتخابات گفته می شد كه جنابعالی موافق حضور آقای معين در انتخابات نبوديد و مثلا ترجيح می داديد كه آقای هاشمی كانديدای اصلاح طلبان باشند اما در نهايت به نظر جمع احترام گذاشتيد. درسته؟

- ببينيد در مورد آقای هاشمی، در ميان اصلاح طلبان 3 موضع وجود داشت. يك عده طرفدار ايشان بودند، كه شامل كارگزاران و حزب اسلامی كار و ... بود. اين دوستان رسما ايشان را كانديدا كردند. عده ديگر مخالف سرسخت آقای هاشمی بودند و می گفتند هاشمی نبايد به ميدان بيايد.

 بعضا حتی استدلال قانونی می آوردند كه يك نفر نبايد دو دور بيشتر نامزد شود. دسته سوم دربرگيرنده جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب و برخی گروههای ديگر اعتقاد داشتند آمدن هاشمی به صحنه برای حفظ سلامت انتخابات و ايجاد امكان رقابت بيشتر مفيد است و برخی حتی آمدن ايشان را لازم می دانستند.

-  شما خودتان حضور هاشمی را مفيد می دانستيد يا لازم؟

من لازم می دانستم. معتقد بوديم كه اگر ايشان به صحنه بيايند، علاوه بر بازتر شدن فضای انتخابات اين امكان را به وجود می آيد كه اگر نامزد اختصاصی گروه های اصلاح طلب به هر دليل از صحنه خارج شد (رد صلاحيت، عدم كسب آرای لازم و ...)، تمام خاكريزها را در مقابل جريان اقتدارگرا از دست نداده باشيم.

آقای هاشمی با توجه به عدم رد صلاحيت و آرای نسبتا بالايی كه داشت، به عنوان يك گزينه غيراقتدارگرا، مناسبترين شرايط را وضعيت فوق العاده و غيرقابل پيش بينی داشت. مخالفت و توطئه های شديد اقتدارگرايان عليه ايشان نيز نشانه صحت تحليل مزبور بود.

 - در انتخابات نهم، برنامه داشتيد؟

- بله. ما با يك برنامه جلو آمديم. پيش بينی اين بود كه كانديدا شدن رضا خاتمی، و يا‌ محمد سلامتی به صلاح نيست، چون در قدم اول ما خودمان راه را می بستيم. مردم تصور می كردند قصد شركت در انتخابات نداريم و می خواهيم با رد صلاحيت اين افراد صحنه را خالی می كنيم.  پس دنبال كسی رفتيم كه امكان رد صلاحيت وی كم،‌ احتمال رای آوری وی زياد و اجماع اصلاح طلبان در مورد وی محتمل باشد. به همين دليل در ابتدا با آقای مهندس موسوی تماس گرفتيم.. سه جلسه با ايشان مفصل صحبت كرديم اما ايشان رضايت ندادند. بعد بحث آقای موسوی خوئينی ها مطرح شد.

مهندس مير حسين موسوی هر 3 شرط را داشت اما آقای موسوی خوئينی ها دو شرط را داشت. هم امكان اجماع بر روی ايشان وجود داشت و هم رای آوری، ولی احتمال رد صلاحيت ايشان را می داديم. حال ايشان رضايت نداد. پس از اين ناكامی ها ديگر گزينه ای كه اين 3 ويژگی را داشته باشد، نيافتيم و نامزدی دكتر معين كه بيشتر از بقيه در جمع مشاركت و سازمان رای داشت، مطرح شد.

-  گفته می شد كه شما مخالف ايشان بوديد ؟

- مسئله، ربطی به دوستی ما با آقای هاشمی ندارد. مگر بقيه دشمن ايشان بودند؟ مثلا آقايان خاتمی و كروبی مگر دشمن ايشان بودند و مگر نامزد كردن يا نكردن فردی برای رياست جمهوری با ملاك دوستی و خويشاوندی بايد صورت گيرد؟