ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

آشی كه با هيزم اتمی
برای ملت ايران پخته اند
سين. ابراهيمی

 
 
 
 
 

درحالی كه پرونده فعاليت های هسته ای ايران به  درايت رهبری جمهوری اسلامی و رييس دولت كاردان وی  به يك معضل جهانی تبديل شده است، وخطر اقدام  نظامی بيرون از چهارچوب سازمان ملل متحد عليه سرزمين ما مشاهده می شود، بنگاه سخن پراكنی  بريتانيا (بی بی سی)  روز جمعه گذشته به ما قوت قلب می دهد كه؛ رييس جمهوری آمريكا، در تازه ترين اظهار نظر خود درباره پرونده هسته ای ايران اطمينان داد كه آمريكا می خواهد مناقشه مربوط به مساله اتمی با ايران را به شيوه های ديپلماتيك حل كند. ولی اضافه می كند:

«به دنبال انتشار گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی درباره پرونده اتمی ايران، كاندوليزا رايس تاكيد كرد كه آمريكا اقدامات خود برای صدور قطعنامه ای از سوی شورای امنيت عليه ايران را كه مبتنی بر فصل هفتم منشور سازمان ملل باشد، دنبال خواهد كرد. فصل هفتم منشور سازمان ملل، امكان اتخاذ تدابيری نظير اعمال تحريم و حتی توسل به اقدامات نظامی را فراهم می آورد.»

در همان روز 8 ارديبهشت بنا به گزارش ايسنا، احمدی نژاد در زنجان گفته است:

- ايران يك قدرت هسته ای است.

 خبرگزاری ايرنا اضافه می كند كه وی در ادامه بازديدش گفته است :

 - ايران می‌تواند بسرعت به يك ابرقدرت جهانی تبديل شود.

كيهان دو روز بعد  هم  در صفحه اول خود با تيتر سه ستونی با مسرت خبر از « آزمايش موشك با قابليت حمل كلاهك هسته ای در پاكستان» را  می دهد، و نقل می كند ؛ پاكستان موشك دوربرد «هاتف 6» با قابليت حمل كلاهك هسته ای را آزمايش كرد.   اين موشك با برد 2000 كيلومتر می تواند هر نوع كلاهك هسته ای را حمل كند. ژنرال «پرويز مشرف»، رئيس جمهور پاكستان نيز اين آزمايش را بسيار مهم دانست و موفقيت آميز بودن آن را به مردم كشورش تبريك گفت.

هر خواننده كيهانی با ديدن چنين خبر هايی در می يابد، كه روزنامه ای كه به وسيله نماينده ولی فقيه اداره می شود می خواهد به امت چنين القا كند كه دندان روی جگر بگذاريد، چون ما با جمهوری اسلامی پاكستان فاصله زيادی نداريم. و چاپ رنگی عكس اين موشك  در صفحه اول، در كنار اخبار گزارش البرادعی هرچند با كنايه ای به وی همراه بود، آرزوی  آن روزی را نشان می داد كه آقای خامنه ای به جای ژنرال مشرف، يا مانند وی بتواند چنين خبری را به امت بدهد.

هر خواننده ای با عقل سليم، می تواند فاصله ادعا های رييس دولت دستگاه ولايت فقيه با واقعيات را در يابد، چنان  كه چند روز پس  از عيد نوروز هم خبر از  پيشرفت در ساختن و ابداع تسليحات نظامی   ساخت موشك زير دريايی ( اژدر) " حوت و  "قايق پرنده" با سرو صدای زياد در صدا و سيمای جمهوری اسلامی و مطبوعات رسمی منتشر شد. سايت بازتاب  نزديك به محافلی از سپاه پاسداران فردای روز مانور چند عكس از آن را منتشر كرد كه در يكی  از آنها از دور فردی شبيه سردار رحيم صفوی فرمانده سپاه پاسداران  است كه مانند "بتمن"  بر گرده آن قايق پرنده نشسته است كه به نظر می رسد به تقليد از  او به جنگ نيروهای اهريمنی  جوكر( شايد جرج بوش)،  پنگوئن (شايد رامسلفلد) و كات ومن(شايد كاندوليزا رايس)  می رود، تا گوتهام سيتی را   نجات دهد.  مضحكه اين نمايش  در همان روز ها  با اتفاقی كه برای بالا ترين مقامات كشور اتفاق افتاد ادامه يافت؛ غلام علی حداد رييس مجلس شورای اسلامی  كه عازم تركيه بود، به علت پنچر بودن چرخهای هواپيمايش از ميان راه سفر به تر كيه برای شركت در جلسه بين المللی مجالس با شرمساری برگشت و هواپيمای حامل هاشمی رفسنجانی رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام  هم در سفر به سوريه دچار نقص فنی شد. خبرگزای مهر  و آفتاب مشخص كردند كه «هواپيمای مذكور از ناحيه پمپ هيدروليك شماره 3 دچار اشكال شده بود و بعد از دو ساعت تاخير هواپيما به مقصد دمشق پرواز كرد و در آنجا هم در خواست يدك كش شد و هواپيما از وسط باند به وسيله يدك كش به محل توقف  و استقبال رسمی حمل شد. اين مضحكه نمايش قدرت صنعتی و تسليحاتی چند روز پس از اين مانور تهديد كننده نظام با خبری از خبرگزاری نوستی روسيه تكميل شد. اين خبرگزاری در روز 16 فروردين نوشت؛  كه ايرانی ها در اين آزمايش نه محصول خود را بلكه اژدر روسی  اشكوال "توفان" را آزمايش كرده اند. و تصريح كرد كه   "اشكوال" در مركز علمی تحقيقاتی شماره 24 تحت سرپرستی مهندس مركولولف در دهه 1960 طراحی گرديد. و احتمال داد اين موشك از طريق چين يا يكی از كشور های آسيای ميانه به دست ايران رسيده باشد. سرانجام معلوم شد كه دستگاه ولايت فقيه حتی نه  گنجشگ بلكه يك قورباقه را رنگ كرده و می خواهد به جای قناری به مردم ايران بفروشد .

حالا هم درست در روز هايی كه جهان چشم به ايران دوخته است ، نهاد های بين المللی  و نيرو های ترقی خواه جهان و برخی از كشور های اروپايی در انتظار حركت قاطع و مثبتی در جهت تعليق فعاليت های هسته ای بودند تا پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت كشيده نشود، كه حتا رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در نماز جمعه گذشته، به روايت خبرگزاری ايرنا گفته است؛  "ايران امروز با يك وضعيت جديد مواجه است، پرونده ما به شورای امنيت گزارش شد و اما فرق آن اين است كه برخلاف شورای حكام، در شورای امنيت كارگردان آمريكاست."

بدين ترتيب برخلاف ادعای رئيس دولت كه ما داريم به يك ابرقدرت جهانی تبديل می شويم.  

درحقيقت  روز های غم انگيزی در انتظار ملت ايران است. آقايان  دارند سرنوشت كشور

را دودستی  تقديم محافل جنگ طلب آمريكا می كنند.

 

قبل از بررسی علت اساسی اين سرسختی در تبديل  چنين فعاليت هسته ای كم ارزشی  به يك معضل جهانی، انگشت روی نكته   به اصطلاح اندر فوايد فعاليت اتمی بگذارم.

نمايش تئاتری كيك زرد دستگاه برخی را در ايران و در خارج از كشور چنان مسحور كرده بود، كه تصور می كردند آرزوهای تمام يك ملت هفتاد و چند ميليونی  با داشتن مثلا چند آبشار سانتريفوژ جامه عمل پوشيده و تمام رويا های  ملتی با پختن كيك زرد  در حال جامه عمل پوشيدن است، حتا شماری  از آنان كه  منزل خود را با "تمثالهای شاهنشاه همايونی”  مزين می كنند و با خوردن پسته و چلوكباب اصيل ايرانی وابستگی خود را به ايران ثابت می كنند. اين انتقاد سربسته به آن استادان و محققان ايرانی كه چنين استدلالهايی را در تلويزيون و نشريات اروپايی و آمريكايی نشر می دهند نيز وارد است. 

 

خطاب به اين آقايان، و ديگران كه ما را به گمراهی  برای تماشای   در نورديدن قله های پيروزی  اتمی فرا می خوانند، نه از سرمجادله قلمی بلكه برای روشن شدن مطلب كه دست يابی به فن آوری هسته ای و حتا بمب اتمی به معنای رسيدن به تمدن و سعادت ملت نيست، از كشوری مثال می زنم كه از تاريخ باستان همسايه ديوار به ديوار ما بوده است و نياكان مشترك ما(آريايی ها) از سرزمينی كه در غرب روسيه و شرق مديترانه قرار دارد حدود سه هزار و پانصد سال پيش به  فلات ايران و دره  هندو كوش سرازير شده اند.

 

سرزمين هند را می گويم، كه قبل از ورود آريايی ها مانند ايلام  ما تمدن بزرگی داشت و از آن پس  تا قرن هجدهم مانند ايران مورد حمله مغولهای شمالی، اسكندر مقدونی و  عربها قرار گرفت، و به مرور در اواخر قرن هجدهم و اوايل نوزدهم  سرانجام هندوستان به مستعمره انگلستان تبديل شد و ايران با اين كه مستعمره نشد چون درشمال ايران همسايه قدرتمند روسيه وجود داشت، زير نفوذ مشترك دو كشور روسيه وانگلستان قرار گرفت. انگلستان كه همسايه شرقی ما را رسما اشغال كرد به مدت نزديك به يك قرن ونيم، آن رامستقيما اداره كرد. زمانی كه بر اثر مبارزات مردم هندوستان به رهبری  حزب كنگره ـ  كه سپس در وجود گاندی به عنوان مظهر مقاومت مسالمت آميز تجلی يافته بود ـ به استقلال نزديك شد. مسلمانان آن كشور به تشويق و تحريك انگلستان    برای رسيدن به كشوری جداگانه ومسلمان اقدام كردند  كه بوسيله سيد جمال افغانی (اسدآبادی به قول طرفداران وی در ايران) ، اقبال لاهوری طرفداران خلافت اسلامی آن زمان و سپس تا حدودی توسط ابوالاعلی مودودی ترويج شده بود.

 

سرانجام در روز 15 اوگوست  سال  1947 شبه قاره هند با تاريخ طولانی مشترك به دوكشور جداگانه تقسيم  شد. اين توطئه تقسيم به دوكشور به بهای  جان ميليونها و آواره شدن دهها ميليون هندو و مسلمان تمام شد. سه جنگ كلاسيك  زخم های های اين جدايی را عميق تر كرده است. در  ناحيه مركزی و شرق سرزمين، حكومت جمهوری دموكراتيك فدرال وسكولار هندوستان برقرار شد و سيستم چند حزبی   كه از درون مبارزات مردم عليه استثمار بريتانيای كبير برخاسته بود به زندگی خود  ادامه داده و گسترش پيدا كرد. و در ناحيه شمال شرقی وغرب   "جمهوری اسلامی پاكستان" بوجود آمد كه  بلافاصله با به قدرت رسيدن "ليگ مسلم" احزاب دگر انديش قلع وقمع شد و در ماده اول نخستين قانون اساسی آن قيد شد "هيچ قانونی نبايد مخالف اسلام وضع شود." در سال 1974 هندوستان به اولين آزمايش های  بمب اتمی خود دست زد. و پاكستان هم  در سال 1998 به اين "دروازه تمدن" وارد شد.

 

 

اكنون جمهوری اسلامی پاكستان اتمی به مدينه فاضله حاكميت توهم زده و بورژوازی نظامی پشتيبان آن تبديل شده است. بايد توجه داشت كه اگر حكومت برای 164 سانتريفوژو كيك زرد خود را در حال تبديل شدن به يك ابرقدرت می داند؛ پاكستان در سال 1980 دارای 2000 عدد آن بوده است. حال فرض كنيم پس از سالها مرارت يك ملت صاحب اين همه دستگاه شديم و توانستيم درجات خلوص اورانيوم را هم  به حد ساختن بمب اتمی بالا ببريم و آنرا هم در كوير لوت هم آزمايش كرديم. چه گلی بر سراين ملت خواهيم گذاشت.  ببينيم  جمهوری اسلامی پاكستان در مقايسه با هندوستان كه هردو اتمی هستند به كجا رسيده است.                                                  

 

  در جمهوری فدرال هندوستان بيش از يك ميليارد انسان با 16 زبان در 27 دولت متحد و 7 سرزمين خودمختار  در چارچوب بزرگترين دموكراسی جهان زندگی می كنند. با رشد اقتصادی 7 درصد كشور، توليد سرانه ملی 2358 دلار درسال است. در صورتی كه در جمهوری اسلامی پاكستان با بمب اتم رشد اقتصادی 2.5 درصد و توليد سرانه ملی 1928 دلار است. در هندوستان  نسبت با سوادان كشور به كل جمعيت 50 درصد بيشتر از پاكستان است. پوشش الكتريسته در سطح پاكستان 20 درصد كمتر از هندوستان است. در اين مقايسه از توليد ناخالص ملی هند كه ده برابر پاكستان است صحبتی نكردم.

 

پس می بينيم سرزمينی با تاريخ مشترك، شرايط طبيعی و حاصلخيزی يكسان خاك ها درشمال  دريايی واحد  كه 60 سال پيش به دو كشور تقسيم شده اند هر دو هم  به سطح بالای فن آوری هسته ای رسيده و حتا بمب های اتمی خود را هم رديف چيده اند. سطح زندگی و رشد اقتصادی و فرهنگی يكسانی ندارند. اين برای جهانگردانی كه از يك شهر پاكستانی به هر شهر هندی، حتا فقير ترين آن پا می گذارد به وضوح قابل مشاهده است و احتياج به آمار و رقم ندارد.  ميليارد ها دلار كمك های مالی ايالات متحده آمريكا به پاكستان را هم از زمان آغاز جنگ سرد عليه اتحاد شوروی را  در اين مقايسه اصلا به حساب نمی آوريم.

 

در اين مقايسه فقط يك عامل ديگر  بين اين دو كشور كه از مادر سرزمينی واحدی متولد شده اند تفاوت دارد. آنهم وجود دموكراسی، رژيم دموكراسی پارلمانی، سيستم چند حزبی، رعايت كامل حقوق همه خلقها و ملل ساكن در جمهوری فدرال در هندوستان است كه فقط در دوره كوتاه  (20 ماهه) مجادلات اتمی با پاكستان  خدشه دار شد. برعكس  در جمهوری اسلامی پاكستان مانند برادر زاده خود يعنی جمهوری اسلامی ايران فقط دوره بسيار كوتاهی آزادی برقرار بوده است و از ابتدا اين كشور كه در قانون اساسی آن  حتا مطالب  جالب تری از  نهادی مانند دستگاه ولايت فقيه وجود دارد ولی به انحصار طلبی اسلامی منقش است، به سوی رژيمی نظامی سوق پيدا كرد. طی نيم قرن نظاميان بر آن حاكم بوده اند. پس به قول آن معلم انشای دوران كودكی خودم نه "ثروت" اتمی بلكه "دانش" دموكراسی است كه باعث شكوفايی استعداد ها، پيشرفت اقتصادی اجتماعی، فرهنگی و سياسی يك جامعه می گردد. اين هند است كه بلافاصله پس از چين و يا در كنار آن در رديف قدرتهای برتر جهان در دهه آينده با اروپای واحد و آمريكای در حال نزول به رقابت خواهد نشست و نه جمهوری اسلامی اتمی پاكستان كه در اسارت طلبه ها و مكتب خانه های خود مانده است.

من اطمينان دارم كه سردمداران دستگاه ولايت فقيه از چنين مسايلی بی اطلاع نيستند.  رهبری  و بورژازی  دولتی و نظامی ايران با گسترش فعاليت های هسته ای سودای ديگری در سر دارند، آنان در فكر رشد اقتصادی و افزايش توليد سرانه و ملی كشور نيستند، بلكه در درجه اول برای تحقق امپراتوری شيعه در منطقه و هژمونی طلبی در خاورميانه برای حفظ خود در قدرت اين تلاش را می كنند. اين را در مقاله های  ديگری توضيح داده ام. و در درجه دوم علت اين سرسختی در مقابل جامعه جهانی آنی است كه حسين شريعتمداری در كيهان 12 ارديبهشت نوشته است كه اگر حواشی لغت پردازيهای معمول وی را حذف كنيم می شود:

«مخصوصاً آن كه كمترين كوتاهی و نرمش ... می تواند مردم ايران و ساير ملت های مسلمان و آزاده جهان را نسبت به مقاومت و ايستادگی ما دچار ترديد كند و سپس در نقطه ديگری كه قصد ايستادگی داريم، از اين اهرم قدرتمند بی بهره يا ، كم بهره باشيم.»

اين همانی است كه آقای خامنه ای در 19 اسفند  در حضور اعضای  مجلس خبرگان گفته بود. كه اگر اكنون كوتاه بياييم فردا بهانه ديگری پيش می كشند. منظور وی فقدان آزاديهای سياسی، همكاری با گروههای تروريستی منطقه و عدم شناسايی اسراييل بود. يعنی اگر امروز كه با تبليغات فريبنده هسته ای توانسته ايم بخشی از مردم ايران و عرب  و مسلمان جهان را مسحور كنيم  و به خود جلب كنيم. فردا واضعان چنين سياست و انديشه ای تنها خواهند ماند. اين است كابوس كنونی آقايان. تداوم  گوركنی اقتصادی و اجتماعی  و انسانی كشور برای پاسخ ندادن در مقابل نياز های مردم ايران و خواسته های جامعه جهانی.

اما اكنون كه جمهوری اسلامی در پيشبرد برنامه های خود با مانع جهانی مواجه شده است ؛ حاكميت دو راه بيشتر ندارد. يا بايد با آزادی همه زندانيان سياسی، برقراری آزاديهای سياسی، اجتماعی و تامين شرايط آزادی فعاليت احزاب و انتشار مطبوعات، در مقابل ملت ايران تسليم شود و همزمان  با انجام خواسته های آژانش بين المللی انرژی اتمی كه به زودی به وسيله شورای امنيت ضمانت اجرايی پيدا خواهد كرد، از تعميق اين بحران خود داری كند. و پروند ه اتمی ايران را از شورای امنيت در نيويورك  به   وين در قلب اروپا برگرداند. و يا با تداوم فعاليتهای ماجراجويانه اتمی راه را برای اقدام منفردانه يا گروهی نيرو های جنگ طلب جهانی هموار كند و تسليم آنان شود، كه در اين صورت همانطور كه در مقاله ای ديگر نوشته ام، سرنوشتی چون شاه سلطان حسين صفوی ـ سلطان ايده آل علامه مجلسی فقيه عالی مقام دستگاه سلطنت او ـ را در پيش رو دارند، كه پس از دعاخوانی و مناجات و رمالی های فراوان قندهار، كرمان، سيستان و خراسان را با طيب خاطر به افغانها بخشيد، پس ازاكراه نخستين در دادن دختر خود به محمود با عنوان اين كه «دختر دادن شيعه به سنی ناممكن است.»  ولی چند روز بعد آنرا هم پيشكش كرد ولی ا فغانها اصفهان پايتخت  كشور را در محاصره گرفتند. سرانجام پس از شش ماه محاصره كه مردم در آن از خوردن گوشت گاو، گوسفند، اسب، خر، سگ و گربه به خوردن اجساد آدميان رسيدند، به قول نمايندهً شركت هند شرقی انگليس، حاضر در اصفهان آنروز « پادشاه قوی شوكت ايران بدون هيچگونه جلال و جبروت و شكوه سلطنتی از قصر خود سوار شد. او همچنين فردی بينوا و پريشان لباس به تن داشت و از آنجا كه آشفتگی خاطر از سر و روی ملازمانش می باريد، چنين می نمود كه مراسم تشيع رسمی آن اعليحضرت انجام می گيرد.» و به قولی ديگر، شاه نگون بخت ، افسرده و دلخسته سوار براسب عاريتی محمود در معبر پايتخت كه مملو از جسد مردگان بود به ديدار او رفت و درآنجا با دست خود تاج سلطنت ايران را بر سر محمود افغان گذاشت. مردم در اين كار زار جنگی خود آفريده، به فراخوان احمدی نژاد برای  "مجاهدت های بسيار"  پاسخ مثبتی نخواهند داد.

برای آنان كه گوشهايی برای شنيدن دارند خلاصه بايد گفت؛ جنگ دموكراسی نمی سازد، اولين مصدوم جنگ آزادی است.

 هر چند در انتخابات مجلس هفتم و انتخاب احمدی نژاد مشخص شد كه دستگاه ولايت فقيه حفظ قدرت برای خود را  به هر قيمت تبديل به اصول دين خود كرده است. كلام آخر را برای مصلحت انديشان و اصلاح طلبان می گويم كه با گفتن  «اين يك كار فرمانی نيست، روی اين قضيه 25 سال كار شده است، صدها هزار دانشمند و صنعت‌گر در اين زمينه فعاليت كرده‌اند» آب در آسياب  تداوم اين بحران و تعميق آن  می ريزند جهت خطاب « زحمت درست نكنيد، بنشينيد و مذاكره كنيد!»  را از غرب به سوی دوستان شفيق خود بايد برگرداند. آقايان! ايران در گردنه خطر است. فقط صراحت در گفتار، شهامت در كردار و شجاعت در عمل همه ايرانيان مخالف اين ماجراجويی ها می تواند ميهنمان را نجات دهد.

فراموش نكرده ايم  كه اگراين ذوالفقار علی بوتو  نخست وزير ليبرال و مصلحت انديش پاكستان بود كه در سال 1974 بود فرياد زد:

« ما علف و برگهای درخت خواهيم خورد، ما حتا گرسنه خواهيم ماند. اما يك بمب خواهيم داشت.»

اما برنامه ريزی چنينی در پاكستان آن زمان برای ساختن بمب اتمی، اقتصاد پاكستان را به فلاكت، نسيم آزادی كوتاه مدت را به طوفان خانمان برافكن  براندازی بوتو و برپايی حكومت نظامی ضياء الحق تبديل كرد. ميوه درختی را كه ذوالفقار علی بوتو كاشته بود حكومت نظاميان چيد. اين بمب ها نه پاكستان را آباد كرد و نه سر ذوالفقار علی بوتو را از تيغ سردار سرلشگر ضياءالحق نجات داد. همين و بس.