ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

بر "دار" خودکشی
جمعه ها، بیش از همیشه
رنگ مرگ به خود گرفته
حسن طاهری - خبرگزاری انتخاب

 
 
 
 
 

 

در خبر  صفحه حوادث روزنامه اعتماد نوشته بودند:  خود کشی 5 زن و مرد در مدت 10ساعت جمعه پر التهابی را برای بازپرس و کارآگاهان جنایی تهران رقم زد .

1- زنی 38 ساله به نام منیژه در خانه اش خود را حلق آویز کرد . علت ، بیماری روحی گزارش شده است .

2- جوانی 22 ساله به نام وحید خود را حلق آویز کرد علت خودکشی افسردگی و بیماری روحی گزارش شده است .

3- محمد مردی 54 ساله نگهبان برجی مسکونی در شمال تهران  در زیر زمین  به علتی نا معلوم خود را حلق آویز کرد .

4- محمد رضا 44 ساله با کابل برق خود را خفه کرد . علت بیماری روحی گزارش شده است .

5- اسلام مرد 30 ساله ای بود که به دلیل بیماری روحی خود را حلق آویز کرد .

همه این ها در روز جمعه 3 اسفند ماه سال 1386 در تهران اتفاق افتاد . البته اگر بشود بر آن نام اتفاق گذاشت . چون انتحار یک پروژه برنامه ریزی شده است . تصمیمی که بارها با تردید مواجه می شود و نهایتا تصمیم پایانی غلبه می کند  و طومار یک زندگی را بیرحمانه در خود می پیچد . از دیگر موارد مشابه  در  دیگر شهرها و استان ها بی خبرم . باور کنید همین قدر و حتی کمتر از آن ، چه می گویم حتی شنیدن این که یکی خیال چنین کاری به سر دارد کافی است تا در هیاهوی جنگ و نزاع های سیاسی  بر سر تصاحب کرسی سبز یشمی مجلس اقلا ساعتی را در حاشیه و به دور از این بازار شلم شوربا به تاملی تلخ در این مورد بنشینیم . به درنگی فیلسوفانه ، روشنفکرانه و یا مثل همه مردم کوچه و بازار عامیانه فرق نمی کند .

فقط بفهمیم در شرایطی این  5 زن و مرد خلال فقط 10 ساعت خود را حلق آویز کردند که عده ای در مجالس و محافل و نشست های تیتیش مامانی سیاسی خود سر و دست می شکستند تا هر طور شده خود را وکیل  مردم و از جمله این 5 بخت برگشته کنند .

من از  شما  چند سوال دارم !

آقایان و خانم ها ! خواهران و برادران ! نمایندگان و نامزدهای کرسی مجلس ! آیا هیچیک از شما خبر از حال و روز این چند  موکل و صد ها و هزار ها تن دیگر از موکلین  خود داشتیید و یا دارید ؟؟ اصلا این پیشکش ! آیا خبر این حوادث تلخ تر از زهر را حاضر شدید بخوانید یا تیتر های یک و دو  درشت صفحه یک مطبوعات مجالتان نداد ،  احساس نوع دوستی را ازشما گرفت و در کش و قوس بده بستان های  سیاسی و لابی های آنچنانی به خاک سرد فراموشی سپرد ! و از خواندن حتی یک فاتحه بی الحمد هم بر این نگون بختان باز تان داشت ؟

آیا می دانید در جمعه ای که گذشت 5 همشهری  ، 5  هموطن  در چهار گوشه این کلان شهر چه تصمیم وحشتناکی گرفتند ؟ آن ها در ذیل خروارها ادعا! ادعای مردم سالاری دینی ! ادعای جامعه مدنی ! آدعای اصول گرایی ، در غوغای شعار های پر طنین که گوش فلک را کر می کند  ، در برابر ژست های  مهر ورزانه و سنگ های هفتاد منی که عده ای برای حقوق شهروندی به سینه می کوبند 5 موجود زنده ، 5 آدم ، 5 مخلوق خدا خود را حلق آویز کردند ؟ شما را به خدا ککتان گزید ؟ اگر گزیده بود حد اقل آهی می کشیدید .  شاید  دل مشغولی هایتان به آینده اجازه نداد به حال و روز این بنده های خدا در آن لحظه دهشتناک فکر بکنید ؟


آیا فکر کرده اید یک انسان  در چه وضعی و تحت چه فشار روحی و روانی  باید چنان لهیده شود تا  بتواند بر  سوپرحس قدرتمند بقا بی محابا غلبه کرده ، دار خویش را  خود بر پا دارد وغریبانه سر به آن بسپارد ؟

آیا فکر کرده اید در آن واپسین ثانیه ، در لحظه ای که  یک آدم می خواهد با یک لگد  زیر پای خود را از  آخرین تکیه گاه -یک پیت حلبی خالی و یا سه پایه ای گرد گرفته و در بداغون -   خالی کند  و در خلا رعب برانگیز میان مرگ و زندگی دست و پا بزند باید چقدر غریب ،بی کس و بریده از عالم و آدم باشد که به این  ویل وحشت تن دهد ؟

آیا برای یک بار هم که شده به خود زحمت دادید از وجدانتان بپرسید آن لحظه خوف انگیز چگونه فرا می رسد ؟ لحظه ای که همه امید به زندگی ته می کشد و آخرین قطره آن را هیولای انتحار بیرحمانه می مکد؟

از خودتان پرسیده اید این بیماری روحی و افسردگی روانی  چه عفریته آدمخواری است ؟ و آیا این 5 نفر در جمعه ای که گذشت فیلسوفانه !! خود را حلق آویز کردند یا فشار های مرد افکن و طاقت فرسای  زندگی چنان امانشان را  برید و تسمه از گرده اشن کشید تا خود به دست خود بند ناف حیات خویش به این دنیا را قطع کردند ؟

خواهر ها ! برادر ها ! زندگی شیرین است .مگر نیست ؟ اگر نبود که همه ما  زمین و زمان را به هم نمی دوختیم تا به هر قیمتی خود را بالا و بالاتر کشیده و از آن بالا بّالا ها بیشتر جمال آن را ببینیم و نفسمان را کیفور کنیم . اگر شیرین نبود که حاضر نمی شدیم این همه زشت و زیبا بار هم کنیم تا حریف را له و لورده و خورد و خمیر از میدان بتارانیم . اگر شیرین نبود که این گونه دو دستی و با چنگ و دندان آن را نمی چسبیدیم ..
خانم ها! آقایان ! در جمعه ای که گذشت  5 نفر خود را حلق آویز کردند !!